شنل پاره
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
49
خواهم خواند
9
توضیحات
شنل پاره روایت نسلی بی رؤیا است، نسلی تباه شده، نسل انقلاب روسیه و جنگ های بزرگ جهانی. ساشا، راوی داستان، نُه ساله بود که مادرش درگذشت و در عرض دو ماه زندگی آن ها را زیر و رو کرد. او با خواهر و پدرش زندگیشان را در سال های سخت پس از انقلاب روسیه از سر گرفتند. ساشا بسیار دلبسته ی خواهرش بود، اما میان این دو کم تر گفت وگویی در می گرفت. آریان، خواهر ساشا، نُه سال از او بزرگ تر بود و فقط چند سال پس از درگذشت مادرشان با مردی 30 ساله ازدواج کرد و از خانواده جدا شد. این داستان مختصر از دو بخش تشکیل شده است: بخش نخست در روسیه می گذرد و شرح سال های کودکی راوی است. بخش دوم روایتگر جوانی و میانسالی او در فرانسه است.بریده ای از کتاب:امروز، زمانهی دیگری است. من باید به سویی بروم و تو به سویی دیگر. ما این شنل کهنه را دو پاره خواهیم کرد. اکنون دیگر از جلوه افتاده، کهنه شده، ولی چه باک! من خود را در پهنه های سرزمین دلگیر و بیرحم خویش گم خواهم کرد. نه ازآنرو که دوستش دارم، راه دیگری در برابرم نیست. بدرود!شنل پاره داستان زندگی طبقهای از نظامیان روسیه است که انقلاب آنان را از سرزمینشان میراند اما در پاریسِ جادویی هم جز کار و بدبختی و قحطی و سرما چیزی انتظارشان را نمی کشد. ساشا، راوی داستان، در بحبوحهی تثبیت انقلاب، ده ساله است. سهم او از این انقلاب پدری بیکار، کارهای طاقتفرسای خانه، صفهای طولانی جیرهی مواد غذایی و خواهری است که تاب تحمل این زندگی را ندارد و به هنر پناه میبرد و آنها را ترک میکند. کتاب دو فصل دارد. فصل اول در روسیه ی اوایل دههی 1920 میگذرد و فصل دوم در پاریس از دههی 20 تا شروع جنگ جهانی دوم. جنگی که برای ساشا، که حالا عاقله زنی است به فکر پس انداز و نانآور خانواده، تکرار تاریخ مصیبت است. داستان در عین اینکه روایت تاریخی مطرودین انقلاب شوروی است توضیحات زیادی درباره ی وقایع تاریخی نمیدهد. فقط گهگاه با ذکر نشانههایی کوچک ذهن را به سوی وقایع تاریخی راهنمایی میکند. در پاریس، نظامیان شکستخورده ی روسیه خود را در نوستالژی گذشته و الکل و سیگار و خوشیهای کوچک و داستانهای اشرافی غرق میکنند. دیگر برایشان اهمیتی ندارد در پاریس باشند یا در پتربورگ. به نظر میرسد تنها کسی که درگیر زندگی واقعی است ساشاست که باید روزی ده ساعت سرپا بماند و لباسهای مردم را اتو کند و شبها به آپارتمانی برگردد که غرق بیزمانی و بیمکانی است و انگار افسران و تیمساران قرار است از آن آشپزخانهی کوچک نبردی قریبالوقوع را رهبری کنند. ساشا در میان آنان جایی ندارد، همانقدر که در کودکی جایی در دوستیهای خواهر هنرمندش نداشت. اما او نیز مانند این افسران در تنهاییهای خود به نقطهی روشن خیالی زندگیاش پناه میبرد؛ خاطراتی از گذشته، از خواهر و شوهر خواهرش، از جمع کسانی که شعر میخوانند و از شنل پاره، که دو پاره شده بود و حالا جز سوراخی از آن باقی نمانده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به شنل پاره
لیستهای مرتبط به شنل پاره
یادداشتها