یادداشت عرفان نظری
1404/4/17
زمان آغاز مطالعه : 1404/4/17 ساعت 11:15 زمان پایان مطالعه : 1404/4/17 ساعت 13 امتیاز به کتاب : 4 از 5 ---------------- فضای غمناک ، غربت و فقر در ادبیات روس، همیشه نوعی اندوه دیرپای، غربت فلسفی، و تلاش برای یافتن معنا در دل تبعید، فقر یا تنهایی وجود دارد؛ نینا بربروا، نویسندهی تبعیدی روس که سالها در غرب زندگی کرد، با «شنل پاره» گویی یکی از همان فرزندان گمشدهی گوگول را دوباره به زندگی بازمیگرداند. در عنوان کتاب، ارجاعی مستقیم به «شنل» گوگول وجود دارد. اما شنل بربروا دیگر نو نیست، «پاره» است؛ شکسته، خسته و دریده از گذر زمان، تبعید و زخم تاریخ. قهرمان این اثر، انسانی گمنام و بیسرزمین است که در دل پاریس دهههای میانی قرن بیستم، با خاطرات روسیهی از دسترفته و حسرتی جانفرسا از وطن، دستوپنجه نرم میکند. سبک نگارش بربروا، چیزی میان وقار کلاسیک نویسندگان روس و گزندگی مدرن ادبیات تبعید است. او بهطرزی موجز، اما عمیق، تنهایی را کالبدشکافی میکند؛ بدون آنکه به ورطهی سانتیمانتالیسم بیفتد. زبانش شفاف، اما گزنده است. روایتش مختصر، اما پرطنین. نکتهی درخشان کتاب، نه تنها در محتوای آن، بلکه در لحن صمیمی و تلخ آن است: گویی راوی نه از ورای سطور، که از پشت پنجرهای کوچک در پاریس، با صدای خفه و خسته، داستانش را برای تو زمزمه میکند. در «شنل پاره»، تبعید تنها یک وضعیت جغرافیایی نیست؛ تبعید، حالتی روحیست. تنهایی، خانهبهدوشی، حس بیجایی و «غیر بودن» در هر فرهنگ و زبان بیگانهای، مضمونیست که در تار و پود کتاب تنیده شده است. اگر عاشق ادبیات روسی هستید، اما میخواهید صدایی زنانه، مهاجر و حاشیهنشین را بشنوید، «شنل پاره» انتخابی هوشمندانه است. این کتاب کمحجم، اما پرمعنا، یادآور آن است که حتی شنلهای پاره نیز، ردّی از تاریخ و کرامت انسانی را با خود حمل میکنند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.