برای زین اب: روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی

برای زین اب: روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی

برای زین اب: روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی

سمیه اسلامی و 3 نفر دیگر
4.4
25 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

52

خواهم خواند

23

شابک
9786226609357
تعداد صفحات
392
تاریخ انتشار
1399/6/19

توضیحات

        خاطرات زندگی شهید مدافع حرم، محمد بلباسی، از کودکی تا شهادت
محمد بلباسی در منطقۀ خان‌طومان سوریه حین مبارزه با تروریست‌های تکفیری داعش به‌همراه دیگر هم‌رزمانش به درجۀ رفیع شهادت نایل شد. محسن بهاری رزمندۀ مدافع حرم که در حماسۀ خان‌طومان حضور داشت، نحوۀ شهادت شهید بلباسی را این‌گونه روایت می‌کند: شهید کابلی با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند.
      

لیست‌های مرتبط به برای زین اب: روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی

یادداشت‌ها

          واضح است که امتیازی که داده ام کاملا به کتاب مرتبط است نه شخصیت شهید ولی نمیدانم چرا احساس کردم باید بر روی این موضوع تاکید کنم.
ماجرای کتاب از تولد شهید شروع می شود و به شهادت ایشان در خان طومان سوریه ختم می شود. شیوه روایت زندگی شهید با چیده شدن خاطره ها از خانواده، دوستان و همکاران کنار هم است.
نکاتی که هنگام مطالعه کتاب به نظرم می آمد در تاریخچه مطالعه ی کتاب نوشته ام ولی به صورت خلاصه اینجا هم می نویسم:

۱. بعضی خاطره ها اصلا گفتنش جالب نیست، متاسفانه خاطره گو کار نادرستی انجام داده که آگاهی از آنها چهره خوبی از بسیج یا سپاه در ذهن مخاطب ترسیم نمی کند. یا تصمیم شخصی شهید بر انجام کاری بوده که از نگاه من مخاطب شاید تصمیم درستی به نظر نیاید... به نظرم در نوشتن خاطرات شهدا لازم نیست کوچکترین کارها یا تصمیم ها بیان شود. آن مواردی ارزشمند است که می تواند جریان ساز باشد یا شیوه ی نگرشی را عوض کند.  مثلا بعضی خاطره ها خیلی شخصی است و شاید آن دیدی که خاطره گو نسبت به آن عملکرد شهید دارد در ذهن مخاطب به گونه ای دیگر باشد. مثلا جایی خاطره گو یک رفتار شهید را نشانگر کم ارزش بودن امور دنیایی در چشم شهید می داند ولی در ذهن من به عنوان بی توجهی به یک حق الناس از جانب شهید شکل گرفت. رفتاری درون خانواده ای که به نظرم نیازی به بیانش نبود. یا ویژگی بارزی که از شهید در کتاب ترسیم می شود پرکار بودن ایشان است . اما خاطره هایی که بر روی این ویژگی تاکید دارند سوالی در ذهن من مخاطب ایجاد می کند که اصولا چرا باید این قدر نیروی تربیت شده کم باشد که کارهای تعریف شده برای یک پست اداری اینقدر زیاد باشد؟ تقسیم کار درست صورت نگرفته؟ تربیت نیرو درست انجام نشده؟ مثلا در یک زمانی خود شهید بلباسی نگهبانی پارکینگ ماشین های زائران اربعین در شلمچه را به عهده می گیرد به این دلیل که شخص مورد اطمینانی نمی شناسد برای این کار!!! چرا نباید در مجموعه سپاه و بسیج تقسیم وظایف و تربیت نیرو به درستی انجام بگیرد تا آنجا که کثرت کارها فرد را از خانه و زندگی و همسر و فرزندان جدا کند؟
البته این مسئله را قبول دارم که برآیند زندگی انسان در شقاوت و سعادت او موثر است، هر انسانی ممکن است خطا کند و طبیعتا شهدا هم اینگونه هستند. از طرفی با موضوع ماورایی و بدون خطا نشان دادن شخصیت شهدا هم مخالفم چون آنان را دست نیافتنی می کند. احساسم نسبت به کتاب برای زین اب نه از جنس قبول مسئله اول بود نه از جنس مخالفت با موضوع دوم.
نمی گویم باید طوری این کتاب نوشته میشد که یک شخصیت ماورایی خلق شود. از طرفی با نوع بیان خاطره ها وتاکید زیاد روی مطلوب بودن یک کار که از دید خواننده شاید مطلوب نباشد، مشکل داشتم.

۲. نسخه epub موجود در اپلیکیشن طاقچه نام راوی  و عنوانی برای خاطره ها ندارد. نام راوی، جایگاهش یا نسبتش با شهید بلباسی را اگر راوی در جایی از خاطره ذکر کرده باشد، متوجه می شویم در غیر این صورت خیر، کاش نسخه کاغذی این گونه نباشد.

۳. تکرار  زیاد است و گزارش های شبیه به هم، گزارش هایی که بعضا بستر شکل گیری یکسانی هم دارند و می خواهند در مورد یک ویژگی اخلاقی شهید بلباسی صحبت کنند، شاید بهتر بود در هر موضوع یک خاطره گفته می شد.

۴. ترتیب زمانی در چینش خاطره ها وجود نداشت، نمی فهمم چینش خاطره ها بر اساس زمان چه زحمتی داشت؟ و نامرتب بودن به لحاظ زمانی چه مزیتی دارد؟ شاید اگر خاطره ها بر اساس زمان وقوع مرتب می شد، در شناخت ویژگی های اخلاقی ایشان بیشتر کمک می کرد.

۵. خیلی ناگهانی راوی خاطره ها عوض می شود بدون هیچ گونه علامتی مبنی بر اتمام قسمت قبل و شروع قسمت جدید و البته معرفی راوی!، کمی آدم سردرگم می شود. البته من با نسخه الکترونیکی مشغول بودم، امیدوارم نسخه چاپی متفاوت باشد.

۶. شیوه خاطره نویسی کتاب های گروه شهید ابراهیم هادی بیشتر تکلیف خواننده را مشخص می کند. زمان بندی خاطره ها مشخص است. سیر زمانی مشخص است. شخص خاطر ه گو مشخص است.

سه نکته هم در رفتار شهید خیلی مشهود بود: یکی مهربانی و دومی سعه صدر و صبرشون در مواجهه با خطای دیگران و سومی توجه به نماز اول وقت حتی لحظاتی بعد از فوت پدر، پر کار بودن هم خصوصیت دیگری است که تقریبا در تمام خاطره ها به چشم می خورد. 

        

4

          روایتی ساده، بی تکلف و‌ بدون حاشیه های اضافی ؛ درست همانطور که باید باشد. درست شبیه محمد بلباسی که سال های سال در تلاش شبانه روزی زندگی کرده بود اما سهم نخواست! این روزها جنون سهم خواهی از بیماری های واگیردار آدم هاست که هیچ وزارتخانه و‌ دفتر و دستکی به آمار شیوعش توجهی نشان نمی دهد.

روایت های متعدد کتاب بصورت جذابی پیوسته و دنباله هم‌هستند، بر اساس سیر زمانی چیده شده اند و به طرز بامزه ای لحن و نگاه هر فرد در روایت حفظ شده تا جایی که بسیاری از موارد بی انکه‌بخواهم‌نام راوی را نگاه کنم می دانستم این قسمت از زبان چه کسی بیان شده. شاید بگوییم خب مجموعه خاطرات در زندگینامه نویسی شهدا  بسیار رایج است اما چینش روایت ها و‌بهم پیوستگی شان در "برای زین اب" از پختگی و دقت خوبی برآمده است.همه چیز همانطوری بود که باید باشد.
اما بلبا[نام مستعار شهید در بی سیم] ، همان مسئول، فرمانده و سرتیمی که با دلجویی ها و‌ ریزه کاری هایش ذوق کردم! با اینکه هرگز در تشکیلات او‌ نبوده ام.‌
و  آقای بلباسی روحتان شاد ،فرماندهی به شما می آید...
        

18

          این کتاب را از آخر بخوانید!

کمتر اتفاق می افتاد روایت زندگی شخصی، آدم را جذب کتاب کند مگر اینکه روایتگر یک حماسه باشد. 
یکی از نقدهایی که به زندگی نامۀ شهدای دفاع مقدس یا شهدای مدافع حرم، وجود دارد پرداختن بیش از اندازه به کودکی و نوجوانی شخصیت هاست. ماجراها و اتفاقات تکرارشونده و در بسیاری مواقع غیرضروری. اشاره به کودکی و نوجوانی شخصیت ها در صورتی مفید است که یا نقش پررنگ آن در آیندۀ شخصیت، مشخص باشد یا این که روایت گر یک برهه از تاریخ باشد. یکی از این اتفاقات مرده بدنیا آمدن شخصیت و بازگشت به زندگی است که بسیاری از کتاب های خاطرات رزمندگان و خاطرات شهدا با آن آغاز می شود. 
نام محمد بلباسی و خان طومان به اندازه کافی جذابیت دارد که بتوان از روایت خاطرات خنثی و کم رمق اول کتاب گذر کرد. هرچند هنوز مشخص نیست که چه اصراری است در نگارش خاطرات شهدا حتما از تولد آغاز کرد و صرفا کتاب را حجیم کرد. آن هم در این بازار رقابت جذب مخاطب.
برای زین الاب برای کسانی که بلباسی را می شناسند کتاب جذابی است اما برای عموم مردم خسته کننده و کم رمق آغاز می شود و قلم خوب نگارنده را تحت الشعاع قرار می دهد و این یک نقطه ضعف بزرگ برای این کتاب محسوب می شود چرا که شما با شروع این کتاب میخ کوب نخواهید ماند. به همین خاطر به دوستانی که مایل به خواندن این کتاب هستند توصیه می شود حتما کتاب را از آخر به اول شروع به خواندن کنند.
ای کاش برای زین الاب مختصرتر و تاثیر گذارتر و هم چنین عمومی تر نوشته می شد
        

1

مظفری

مظفری

1401/5/28

          بسم‌الله الرحمن الرحیم 
فرقی ندارد محمد را از زبان چه کسی بشنوی و بخوانی، محمد را چه از زبان مادر بشنوی، چه از زبان این محبوبه یا آن محبوبه، مجتبی یا رسول یا علیرضا...
فاطمه خانم باشد یا مطهره...
محمد، محمد است. خواه شبیه دایی باشد یا عمو
کاش فاطمه و حسن و مهدی هم زبان می‌گشودند و بابا محمد را تعریف می‌کردند.
قطعاً زینب هم سر و سری با پدر دارد.
*
#سمیه_اسلامی تلاش کرده با تیم همراه و همکارش تا جایی که می‌تواند محمد را بشناسد؛ سعی کرده مستند بنویسد و راوی هر بخش در ابتدا ذکر شده است، اما همین مستند نویسی باعث شده، برخی مطالب تکرار شود، مکرر شود و خواننده را خسته کند.
اگر جای نویسنده بودم، ترجیح می‌دادم روایت، کمی رنگ و بوی داستان می‌گرفت تا روان‌تر، سلیس‌تر و خوش‌خوان‌تر می‌شد.

آقامحمد یاد گرفت هرجا که هست، عمل به وظیفه کند، خواه خانواده باشد یا اردوهای جهادی یا راهیان نور...
نیروی نظامی نبود، اما سر از سوریه درآورد و همان‌جایی که باید به دیدار معبودش شتافت...

و حواسش هست هم به خانواده‌اش و هم به همه ما...
        

2