یادداشت مریم مهدی زاده

        واضح است که امتیازی که داده ام کاملا به کتاب مرتبط است نه شخصیت شهید ولی نمیدانم چرا احساس کردم باید بر روی این موضوع تاکید کنم.
ماجرای کتاب از تولد شهید شروع می شود و به شهادت ایشان در خان طومان سوریه ختم می شود. شیوه روایت زندگی شهید با چیده شدن خاطره ها از خانواده، دوستان و همکاران کنار هم است.
نکاتی که هنگام مطالعه کتاب به نظرم می آمد در تاریخچه مطالعه ی کتاب نوشته ام ولی به صورت خلاصه اینجا هم می نویسم:

۱. بعضی خاطره ها اصلا گفتنش جالب نیست، متاسفانه خاطره گو کار نادرستی انجام داده که آگاهی از آنها چهره خوبی از بسیج یا سپاه در ذهن مخاطب ترسیم نمی کند. یا تصمیم شخصی شهید بر انجام کاری بوده که از نگاه من مخاطب شاید تصمیم درستی به نظر نیاید... به نظرم در نوشتن خاطرات شهدا لازم نیست کوچکترین کارها یا تصمیم ها بیان شود. آن مواردی ارزشمند است که می تواند جریان ساز باشد یا شیوه ی نگرشی را عوض کند.  مثلا بعضی خاطره ها خیلی شخصی است و شاید آن دیدی که خاطره گو نسبت به آن عملکرد شهید دارد در ذهن مخاطب به گونه ای دیگر باشد. مثلا جایی خاطره گو یک رفتار شهید را نشانگر کم ارزش بودن امور دنیایی در چشم شهید می داند ولی در ذهن من به عنوان بی توجهی به یک حق الناس از جانب شهید شکل گرفت. رفتاری درون خانواده ای که به نظرم نیازی به بیانش نبود. یا ویژگی بارزی که از شهید در کتاب ترسیم می شود پرکار بودن ایشان است . اما خاطره هایی که بر روی این ویژگی تاکید دارند سوالی در ذهن من مخاطب ایجاد می کند که اصولا چرا باید این قدر نیروی تربیت شده کم باشد که کارهای تعریف شده برای یک پست اداری اینقدر زیاد باشد؟ تقسیم کار درست صورت نگرفته؟ تربیت نیرو درست انجام نشده؟ مثلا در یک زمانی خود شهید بلباسی نگهبانی پارکینگ ماشین های زائران اربعین در شلمچه را به عهده می گیرد به این دلیل که شخص مورد اطمینانی نمی شناسد برای این کار!!! چرا نباید در مجموعه سپاه و بسیج تقسیم وظایف و تربیت نیرو به درستی انجام بگیرد تا آنجا که کثرت کارها فرد را از خانه و زندگی و همسر و فرزندان جدا کند؟
البته این مسئله را قبول دارم که برآیند زندگی انسان در شقاوت و سعادت او موثر است، هر انسانی ممکن است خطا کند و طبیعتا شهدا هم اینگونه هستند. از طرفی با موضوع ماورایی و بدون خطا نشان دادن شخصیت شهدا هم مخالفم چون آنان را دست نیافتنی می کند. احساسم نسبت به کتاب برای زین اب نه از جنس قبول مسئله اول بود نه از جنس مخالفت با موضوع دوم.
نمی گویم باید طوری این کتاب نوشته میشد که یک شخصیت ماورایی خلق شود. از طرفی با نوع بیان خاطره ها وتاکید زیاد روی مطلوب بودن یک کار که از دید خواننده شاید مطلوب نباشد، مشکل داشتم.

۲. نسخه epub موجود در اپلیکیشن طاقچه نام راوی  و عنوانی برای خاطره ها ندارد. نام راوی، جایگاهش یا نسبتش با شهید بلباسی را اگر راوی در جایی از خاطره ذکر کرده باشد، متوجه می شویم در غیر این صورت خیر، کاش نسخه کاغذی این گونه نباشد.

۳. تکرار  زیاد است و گزارش های شبیه به هم، گزارش هایی که بعضا بستر شکل گیری یکسانی هم دارند و می خواهند در مورد یک ویژگی اخلاقی شهید بلباسی صحبت کنند، شاید بهتر بود در هر موضوع یک خاطره گفته می شد.

۴. ترتیب زمانی در چینش خاطره ها وجود نداشت، نمی فهمم چینش خاطره ها بر اساس زمان چه زحمتی داشت؟ و نامرتب بودن به لحاظ زمانی چه مزیتی دارد؟ شاید اگر خاطره ها بر اساس زمان وقوع مرتب می شد، در شناخت ویژگی های اخلاقی ایشان بیشتر کمک می کرد.

۵. خیلی ناگهانی راوی خاطره ها عوض می شود بدون هیچ گونه علامتی مبنی بر اتمام قسمت قبل و شروع قسمت جدید و البته معرفی راوی!، کمی آدم سردرگم می شود. البته من با نسخه الکترونیکی مشغول بودم، امیدوارم نسخه چاپی متفاوت باشد.

۶. شیوه خاطره نویسی کتاب های گروه شهید ابراهیم هادی بیشتر تکلیف خواننده را مشخص می کند. زمان بندی خاطره ها مشخص است. سیر زمانی مشخص است. شخص خاطر ه گو مشخص است.

سه نکته هم در رفتار شهید خیلی مشهود بود: یکی مهربانی و دومی سعه صدر و صبرشون در مواجهه با خطای دیگران و سومی توجه به نماز اول وقت حتی لحظاتی بعد از فوت پدر، پر کار بودن هم خصوصیت دیگری است که تقریبا در تمام خاطره ها به چشم می خورد. 

      
5

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.