معرفی کتاب قصه های جزیره 1 دختر قصه گو اثر لوسی مود مونتگمری مترجم سارا قدیانی

قصه های جزیره 1 دختر قصه گو

قصه های جزیره 1 دختر قصه گو

4.2
68 نفر |
20 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

172

خواهم خواند

96

شابک
9786000803070
تعداد صفحات
512
تاریخ انتشار
1398/7/13

توضیحات

        ماجراهای این کتاب از زبان بورلی کینگ نقل می شود. او همراه برادرش فیلیکس برای مدتی به خانه‌ی عمو الک می‌روند و هم‌بازی عموزاده‌هایشان دن، فیلیستی و سیسیلی کینگ، کارگری به نام پیتر، همسایه‌ای به نام سارا ری و عمه‌زاده‌ای به نام سارا استنلی می‌شوند. سارا استنلی همان دختر قصه‌گوست که با تعریف کردن داستان‌های جالب از خاندان کینگ، بچه‌ها را سرگرم می‌کند.
      

پست‌های مرتبط به قصه های جزیره 1 دختر قصه گو

یادداشت‌ها

فاطمه رجائی

فاطمه رجائی

7 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

«شاید بتوا
          «شاید بتوانند آینده‌مان را دگرگون یا حالمان را تلخ کنند، ولی دستشان به گذشته‌مان نمی‌رسد. آن تابستان با همه خنده‌های و شادی‌ها و شگفتی‌هایش اکنون متعلق به ماست.»🤍🌱
می‌تونم صفحه‌ها درمورد حسم به این پاراگراف بنویسم. واقعیتی که به شدت بهش معتقدم: ما به خاطرات خوش کنار آدم‌های عزیز زندگی‌‌مان احتیاج داریم برای دوام آوردن ... 

تصور کن فیلیستی پای سیب درست کرده باشد. از پَس شاخه‌های سبز درختان میوه‌های تازه سرک بکشد. سبدمان را پر کرده باشیم. زیرانداز را زیر درختی در باغ پدربزرگ کینگ بیندازیم. رگه‌های نور از بین شاخ و برگ درختان بگذرد و تلالوهای آن روی موهای قهوه‌ای سیسیلی جلوه‌گر شود. پیتر کارش را در مزرعه تمام کرده باشد و به ما بپیوندد. با حال خوش به داستان‌های دختر قصه‌گو گوش بسپریم و چشم‌هایمان مهمان عالم خیال شود و جز رنگ‌ها، نور و نوای شادی نبینیم و نشنویم ...✨💛 

بورلی و برادرش فیلیکس برای مدتی نزد خانواده پدری‌شان می‌روند و آن‌جا در کنار فیلیستی، سیسیلی، دن، پیتر و دختر قصه‌گو  ساکن می‌شوند.
آن‌‌ها با شیطنت‌ها و ماجراجویی‌هایشان داستان‌هایی را رقم می‌زنند و سارا استنلی، دختر قصه‌گو، بچه‌ها را به دنیای داستان‌ها می‌برد ...

🔹داستان مناسب نوجوانان حدود ۱۲ ساله است؛ علت امتیازی که مشاهده می‌کنید هم همین است. کتاب برای مخاطب بزرگسال جذابیت کم‌تری دارد. توصیف‌ها و چالش‌های بچه‌ها شبیه مجموعه آنشرلی است ولی نتوانسته است آن‌قدر عمیق و قوی باشد. 

🔹یکی از جذابیت‌های کتاب مکالمات بچه‌هاست. کودکانه است ولی مونتگمری مفاهیم مهمی را در آن‌ها گنجانده است.
☁️دختر قصه‌گو گفت:« همیشه دلم برای علف‌های هرز بیچاره می‌سوزد. از ریشه کنده شدن حتما خیلی سخت است.»
فیلیستی با بی‌رحمی گفت:« باید جایی را که می‌خواهند رشد کنند درست انتخاب کنند.» 

☁️بالاخره یک روز به ستوه آمد و نومیدانه گفت:« می‌خواهم به درگاه خدا دعا کنم که برایم پول بفرستد.»
دن گفت:« فکر نکنم فایده‌ای داشته باشد. خدا چیزهای زیادی به بنده‌هایش می‌دهد، ولی پول نمی‌دهد؛ چون خودشان می‌توانند دربیاورند.» 

☁️دختر قصه‌گو با دلخوری گفت:« هیچ تعجب ندارد که نمی‌توانیم از کار بزرگ‌ترها سر در بیاوریم؛ چون خودمان تا حالا بزرگ‌تر نبوده‌ایم، ولی آنها که بچه بوده‌اند. نمی‌فهمم چرا ما را درک نمی‌کنند!» 

☁️دختر قصه‌گو به تلخی گفت:« ولی به دردبخور بودن بهتر از این است که فقط سرگرم‌کننده باشی.»
درحالی که فیلیستی به دردبخور، در اعماق قلبش حاضر بود همه چیزش را بدهد تا سرگرم‌کننده باشد. این خصلت بشر است. 

🔹همیشه پرداخت مونتگمری به مسائل اعتقادی برام جالب بوده. 
«می‌فهمیدیم قدرت ناچیزمان مثل یک نی تو خالی در باد به لرزه می‌افتد و فروتنانه به خدا رو می‌کنیم؛ چرا که بی‌یاری او همه تلاش‌هایمان بی‌فایده است.»
ولی گاهی بعضی مسائل مورد بحث چندان درست نیست، مثل این مورد:
پیتر جواب داد:« اگر زیاد مزاحم خدا نشوم، احتمال اینکه به حرف‌هایم گوش بدهد بیشتر است.» 

چهارده تیر ۱۴۰۴/ هشتمین یادداشت تابستان
        

69

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          دختر قصه‌گو(قصه های جزیره جلد اول)|ال.ام. مونتگمری

مثل تک تک آثار مونتگمری ، با این کتاب هم زندگی کردم.
تابستون رویایی با خانواده کینگ ؛ در جمع دخترعمو پسرعموهای مهربون و شاداب!
این کتاب فرصت دوباره بچه بودن رو به من داد ، جوری که همیشه میخواستم ؛ جوری که همیشه میخواستم همراه با هم سن و سالام بچگی کنم ، شیطنت کنم ، دغدغه های کوچیک داشته باشم و فقط بچه باشم. 
تجربه متفاوت تری نسبت به کتاب های قبلی که از ماد خونده بودم بود و یک دنیای ساده و بچگونه رو عرضه میکرد و میتونستی به راحتی باهاش ارتباط بگیری و در پرینس ادوارد غرق بشی و برای چند روز هم که شده یک راه فرار کوچولو داشته باشی!
تک تک شخصیت های کتاب تا ابد تو ذهنم حک شدن و به شدت دوستشون دارم چون هر کدوم با استعداد ها و اخلاق های متفاوتشون از هم برای من یک دنیای رویایی رو تشکیل میداد که میتونستم سال ها در اون دنیا زندگی کنم و هیچوقت خسته نشم.
و کلام آخر هم دوست دارم خطاب به خانم مونتگمری بگم؛ هر چقدر که در این یک سال با قلمت غرق شدم و با قلمت تغییر کردم بازهم کمه و میدونم که قراره حالا حالاها ادامه داشته باشه ، ممنونم ازت.
پ.ن۱ : فقط یک نابغه میتونه شخصیتی مثل دختر قصه گو رو پدید بیاره که تو وقتی داری کتابو میخونی نه تنها با قلم خود نویسنده مجنون میشی بلکه با قصه های دختر قصه گو هم محسور میشی! (در واقع میشه خفن بودن به توان ۲)
پ.ن۲ : پسرهای این کتاب خیلی دوست داشتنی هستن!
        

13

          『هو النور』
هر چند وقت یک بار که راه سرزمین رویاها را گم می‌کنم به سراغ مونتگمری می‌آیم و شخصیت‌های مونتگمری همیشه و همیشه با یک بغل دسته گل "فراموشم نکن" ازم استقبال می‌کنند. 

این چند روز "دختر قصه‌گو" افسانه‌ها و قصه‌های پریان زیبایی را با صدای گواش‌نوازش برایم نقل کرد.

"سیسیلی" عزیزم که روح پاک و فداکارش به شدت من را به یاد "بث" در زنان کوچک می‌انداخت و باعث می‌شد هر لحظه نگران باشم که به سوی آسمان پرواز کند. آخر این‌جور انسان‌ها انگار برای پرواز آفریده‌ شده‌اند.

"فیلیسیتی" عزیز دست‌پخت خوبی داشت و با آن چهره‌ی فرشته‌گونه انگار از دل افسانه‌های پریان بیرون آمده‌ بود اما دهان که باز می‌کرد تمام این تصورات دود می‌شد و می‌رفت هوا...

"پیتر" عزیزم کسی که زندگی با او بد تا کرده بود اما کاش می‌توانستم به او بگویم این تو نیستی که لیاقت فیلیسیتی را نداری، بلکه اوست که لیاقت تو را ندارد. تو برای چیزی که داری زحمت کشیده‌ای. سرت را بالا بگیر چون کاملا لایق احترامی.

"فیلیکس" عزیز که من چقدر در سریال دوستش داشتم اما اینجا نقش چندانی نداشت. کاش فیلیسیتی دست از طعنه زدن به این طفل معصوم برمی‌داشت...

"دن" عزیز فرصت نشد که زیاد همدیگر را بشناسیم اما کاش می‌توانستم بهت بگویم با خودت لج نکن و خودت را آزار نده.

و در آخر "بورلی" عزیز که با آن قلم زیبا و رسا داستان را برایم روایت کرد. به طبیعت جان داد و به تک تک اجزای خانه روح داد، برایم خواب‌ها و رویاهای کودکی‌شان را تعریف کرد و گذاشت همراه آن‌ها به شیطنت و جست و خیز بپردازم. (حرفی در گوشی با بورلی: "الکی مثلا قلم تحسین برانگیز تو بوده نه مونتگمری")
_پنج‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

52

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2