و بلاخره بعد از چند ماه این مجموعه شاهکار تموم شد.
صادقانه بگم، فکر میکنم این جلد از تک به تک جلد های قبل خفن تر بود. و اتفاق هایی که توی این جلد افتادن به تنهایی میتونن تبدیل به یک مجموعه بشند.
وقتی یک نگاه به جلدای اول و یک نگاه به این جلد میکنید میتونید تغییر شخصیت ها رو به وضوح ببینید. اینکه پرسی دیگه یه بچه کوچیک نیست(شاید) که فقط و فقط خرابی به بار میاره(بازم شاید) ، و آنابث دیگه یه دختر بچه نیست که از خونه فرار میکنه ، جیسون دیگه یه فرمانده گیر افتاده توی قوانین دست و پا گیر رومی نیست ، نیکو دیگه اون بچه ای نیست که از همه چی فرار میکنه و سراغ کارت بازی میره.
و بخشی از وجودتون متعلق به کمپ دورگه ها_یا ژوپیتر_ میشه.شماها شخصیت ها رو درک میکنید و برای یک روز ناقابل که المپی ها دست از سرشون بردارند به درگاه زئوس(ترجیحا ایزدان دیگه) دعا میکنید.
و بعد همه این ماجرا ها، اشک ها و خنده ها، آرامش و سختی ها، ناراحتی و شادی ها، تبریک میگم شما تبدیل یک دورگه گمشده میشید که ساتیر پیرتون شما رو فراموش کرده به کمپ ببره!
و در آخر از تمام بچهایی که این مجموعه رو بهم معرفی کردن، و ریک ریوردان برای نوشتن این داستان ها سپاسگزارم .
_عضو همیشگی تیم لئو .