معرفی کتاب دوباره بیندیش! "توانایی دانستن ندانسته ها" اثر آدام ام. گرانت مترجم علی اکبر عبدالرشیدی

دوباره بیندیش! "توانایی دانستن ندانسته ها"

دوباره بیندیش! "توانایی دانستن ندانسته ها"

آدام ام. گرانت و 1 نفر دیگر
3.9
46 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

24

خوانده‌ام

99

خواهم خواند

109

ناشر
شابک
9786227291803
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1400/4/29

توضیحات

کتاب دوباره بیندیش! "توانایی دانستن ندانسته ها"، نویسنده آدام ام. گرانت.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دوباره بیندیش! "توانایی دانستن ندانسته ها"

نمایش همه

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

4 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          آیا درباره اثر دانینگ کروگر شنیده اید؟ آیا درباره روش معرفی خود در مصاحبه های شغلی تردید دارید؟
آیا از آن دسته افراد هستید که بعد از تصمیم گیری اولیه، بدون توجه به پیامد های بعدی، و به طور متعصب به آن پایبند اند؟  آیا نمی توانید هیچ نوع انتقاد حتی از نوع سازنده را تحمل کنید؟  آیا آنقدر روی روش ثابت انجام کارها اصرار دارید که حتی زمانی که راه دیگر و اغلب بهتری هم پیدا می شود آن را نادیده می‌گیرید؟  آیا از بحث کردن در مورد مسائل با کسانی که نظرات موافق و همسو با شما را ندارند امتناع می کنید؟ 
این مسائل و بسیاری مسائل دیگر در "دوباره فکر کن " مورد بحث قرار گرفته اند.  
آدام گرانت، روانشناس سازمانی مشهور، در این کتاب، علم پشت تغییر ذهن شما و ساز و کار متقاعد کردن دیگران برای تغییر ذهنیت را بررسی کرده و سوگیری ها و مفروضاتی را که شما را در تصمیم گیری های تان هدایت می کنند معرفی می کند. 
او با استفاده از نمونه هایی مانند نابودی بلک بری و موفقیت آیفون، موفقیت برادران رایت و مثال معروف آتش نشان ها، نشان می‌ دهد که چگونه ایجاد ذهنیت مبتنی بر کنجکاوی مادام العمر و ذهنیت پذیرش تغییر ، در افراد و سازمان ها تضمین کننده موفقیت بوده و اینکه چطور اشتباه کردن های مکرر می تواند به نوعی تجربی روش یادگیری باشد.
این کتاب در سه بخش اصلی نوشته شده است. 
بخش اول کتاب درباره باز کردن ذهن شما و به معنای واقعی کلمه "فکر مجدد" است.
 بخش دوم کتاب به بررسی راه‌هایی می‌پردازد که می تواند دیگران را تشویق کند تا دوباره فکر یا با شما موافقت کنند. 
بخش سوم در مورد این است که چگونه می‌توان جوامعی از یادگیرندگان مادام العمر و پایدار بوجود آورد. 
......
اگرچه آقای گرانت این کتاب را برای صاحبان کسب و کارها و مدیران مشاغل نوشته است، اما مطالب و آموزه های ارائه شده در آن می تواند برای هر فردی که با مسائل ذکر شده دست به گریبان است نیز بسیار مفید و عملی باشد.
.......
این هم از کتاب هایی بود که دکتر آذرخش مکری معرفی کردن. بخصوص روی اثر دانینگ کروگر تاکید زیاد داشتن. 
فایل قاچاقی کتاب هم موجود نمی باشد. 
من از نوار گوش دادم.
        

0

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/10/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

[[ اول از
          [[ اول از همه بگم که من تو پست قبلی همین‌جوری واسه دل خودم نوشته بودم و رفتم گفتم حالا ممکنه یکی دو نفر از کنارش رد بشن و خط اولش رو بخونن؛
ولی....!!!!!!
خدای من! چقدر اسم جدید و دوست‌های کتاب‌خون جدید!!!
ممنون از محبتتون🥲 ]]
اما می‌رسیم به این کتاب که بالاخره همین دیروز تموم شد.
حقیقتش سخت تونستم باهاش همراه بشم
یعنی اوایل کتاب طول کشید تا به جایی برسه که جذبم کنه
ولی یه کم که جلوتر رفتم به نکته‌های جالبی برخوردم که تو زندگی خودم تجربه کرده بودم و اگه زودتر این نکات رو می‌دونستم، راحت‌تر می‌تونستم از پسش بر بیام.
مثلا شما راجع به «سندرم متقلب» یا همون ایمپاستر چیزی شنیدید؟ 
اگر بهش مبتلا باشید، تو قسمتی از این کتاب می‌فهمید که بعد جالبی درباره اون وجود داره که اتفاقا می‌تونید ازش بهره ببرید که واسه خود من خیلی جالب بود و تا حالا این‌جوری بهش نگاه نکرده بودم..!
یا بهتون یاد میده که وقتی قراره بحثی (دعوا نه! دعوا بده!) با کسی درباره موضوعی داشته باشید که با شما اختلاف نظر داره، چه نکات مهمی رو باید رعایت کنید تا به یه نتیجه نهایی مطلوب برسید؛
نه این که با ناآگاهی کاسه کوزه‌ها رو تو سر هم بشکونید و چهارتا فحش بدید و بعد هم صحنه رو ترک کنید.
اسم یکی از فصل‌های این کتاب «لذت اشتباه کردن»ى‍ه..جالب نیست؟!
اون‌قدر ترکیب عجیبی بود که چند ثانیه بهش نگاه کردم و با خودم گفتم: چه پارادوکس عجیبی!
اما به شما یاد میده که چطور به اشتباهاتتون نگاه کنید و ازش لذت ببرید

اما به طور کل کتاب شبیه به یه مقاله چند صد صفحه‌ایه
حداقل برای من که اینطور بود..
و یه جاهایی سخت باهاش پیش رفتم؛
اما در نهایت وقتی تمومش کردم، حس کردم که یه قرص بزرگ و یکم تلخ و شیرین رو قورت دادم،
تلخ و شیرین و پرفایده..
        

11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یادتونه سا
          یادتونه سال پیش‌دانشگاهی (البته واسه ما که پیر شدیم! جدیدها دوازدهم دارن) بهمون می‌گفتن وقتی یک تست رو می‌زنی دیگه جوابش رو عوض نکن. هی بهش گیر نده. هی دوباره نخونش. هی بهش فکر نکن وگرنه جواب‌های درستت رو نادرست می‌کنی؟!
این کتاب دقیقا داره برعکس همین رو میگه.
بله!
آدام گرنت اعتقاد داره که دنیا به سرعت در حال تغییره و ما هم باید تغییر کنیم. نمیشه یک تصمیم بگیریم یا حرفی بزنیم و تا ابد روش بمونیم. باید در باورهامون بازنگری کنیم؛ هر لحظه.
جایی از کتاب نوشته:
«باورهای من نه مجموعه‌ای متناهی با پایان قطعی، که یک پروسه‌ی جاری است.»
این جمله (و کل کتاب) بیش از هر چیزی من رو یاد کسانی انداخت که در هر بحثی، فارغ از هر چیز، فقط برای پیروزی تلاش می‌کنن. نه برای طرف مقابل استدلال قانع کننده میارن و نه خودشون در باورهاشون تجدید نظر می‌کنند.
نویسنده میگه عقاید به روز نشده درست مثل اینه که یک نفر هنوز از نسخه‌های اولیه‌ی ویندوز استفاده کنه. باورهای ما در هر دوره‌ای مربوط به همون دوره است و هیچ چیز مطلقا درستی وجود نداره.

درباره‌ی ساختار کتاب:
موضوع کتاب جدید و دور از ذهن نیست اما به نظرم لازمه که خونده بشه. همه‌ی ما می‌دونیم که باید در باورهامون اندیشه و تدبر کنیم اما چند نفرمون واقعا این کار رو انجام میدیم؟! بد نیست اگر با این کتاب تلنگری به خودمون بزنیم.
یک سوم ابتدایی خیلی خوبه ولی از یک جایی به بعد کمی خسته کننده میشه چون تکرار حرف‌های همون یک سوم آغازینه. کتابیه که میشه خیلی از جاهاش رو روزنامه‌وار خوند. دلیل دو ستاره‌ای هم که کم کردم همینه. البته که اکثر کتاب‌های خودیاری همین شکلی هستند؛ ترکیبی از مطالب بدیهی، اندکی نکته‌ی جدیدِ تلنگرزننده، تکرار همون قبلی‌ها.
        

22

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0