یادداشت fatemeh rz

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/10/26

[[ اول از
        [[ اول از همه بگم که من تو پست قبلی همین‌جوری واسه دل خودم نوشته بودم و رفتم گفتم حالا ممکنه یکی دو نفر از کنارش رد بشن و خط اولش رو بخونن؛
ولی....!!!!!!
خدای من! چقدر اسم جدید و دوست‌های کتاب‌خون جدید!!!
ممنون از محبتتون🥲 ]]
اما می‌رسیم به این کتاب که بالاخره همین دیروز تموم شد.
حقیقتش سخت تونستم باهاش همراه بشم
یعنی اوایل کتاب طول کشید تا به جایی برسه که جذبم کنه
ولی یه کم که جلوتر رفتم به نکته‌های جالبی برخوردم که تو زندگی خودم تجربه کرده بودم و اگه زودتر این نکات رو می‌دونستم، راحت‌تر می‌تونستم از پسش بر بیام.
مثلا شما راجع به «سندرم متقلب» یا همون ایمپاستر چیزی شنیدید؟ 
اگر بهش مبتلا باشید، تو قسمتی از این کتاب می‌فهمید که بعد جالبی درباره اون وجود داره که اتفاقا می‌تونید ازش بهره ببرید که واسه خود من خیلی جالب بود و تا حالا این‌جوری بهش نگاه نکرده بودم..!
یا بهتون یاد میده که وقتی قراره بحثی (دعوا نه! دعوا بده!) با کسی درباره موضوعی داشته باشید که با شما اختلاف نظر داره، چه نکات مهمی رو باید رعایت کنید تا به یه نتیجه نهایی مطلوب برسید؛
نه این که با ناآگاهی کاسه کوزه‌ها رو تو سر هم بشکونید و چهارتا فحش بدید و بعد هم صحنه رو ترک کنید.
اسم یکی از فصل‌های این کتاب «لذت اشتباه کردن»ى‍ه..جالب نیست؟!
اون‌قدر ترکیب عجیبی بود که چند ثانیه بهش نگاه کردم و با خودم گفتم: چه پارادوکس عجیبی!
اما به شما یاد میده که چطور به اشتباهاتتون نگاه کنید و ازش لذت ببرید

اما به طور کل کتاب شبیه به یه مقاله چند صد صفحه‌ایه
حداقل برای من که اینطور بود..
و یه جاهایی سخت باهاش پیش رفتم؛
اما در نهایت وقتی تمومش کردم، حس کردم که یه قرص بزرگ و یکم تلخ و شیرین رو قورت دادم،
تلخ و شیرین و پرفایده..
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.