معرفی کتاب کافه پیانو اثر فرهاد جعفری

کافه پیانو

کافه پیانو

3.0
174 نفر |
40 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

394

خواهم خواند

57

شابک
9789643624309
تعداد صفحات
268
تاریخ انتشار
1399/5/28

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
«کافه پیانو» ، داستانِ آدمی ست که برای خودش کافه ای زده تا بتواند همه مهریه زنش را جور کند و در نهایت آسودگی و آرامش بتواند کنار پنجره کافه اش بنشیند و خیابان را ببیند و سیگاری بگیراند،  یا پیپ خوش دستش را روشن کند و بوی خوش توتون را در هوا پراکنده کند و حواسش به درخت ها و پرنده ها باشد و اگر خیال می کنید که این کافه چی آدم بدی ست، سخت اشتباه می کنید، چون یکی از خوب ترین آدم هایی ست که تا حالا در دنیای داستانی سروکله اش پیدا شده و چرا یک نویسنده نه چندان موفق، یک سردبیرِ سابقِ نشریه ای ورشکست شده، یک پدر مهربان و یک همسر غرغروی سیگار بدست که علاقه بی حدی به «ناتور دشت» و «جی. دی. سالینجر» دارد .

توضیحات: این کتاب اولین بار در سال ???? توسط نشر سرچشمه چاپ شده است. این کتاب که اولین نوشته? فرهاد جعفری است به صوریکه در تابستان 1388 به چاپ 25 ام رسید. داستان به صورت اول شخص روایت می شود. اکثر شخصیت های داستان واقعی هستند مانند راوی که خود نویسنده می باشد، گل گیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب می افتد منشا حقیقی دارند. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازه? زمانی کوتاهی (در حد یک روز) برای راوی اتفاق می افتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمی رود ولی داستان در فاصله زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیه مبلغ مهریه اتفاق می افتد.

درباره نویسنده:
فرهاد جعفری (متولد ? شهریور ????، شوسف از شهرستان نهبندان در استان خراسان جنوبی ) روزنامه نگار و نویسنده ایرانی است. وی فارغ التحصیل رشته حقوق قضایی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد است. فرهاد جعفری قبل از موفقیت کتاب اولش کافه پیانو، مدیر مسئول و سردبیر مجله یک هفتم بوده است که نشر آن متوقف شده است. او به این موضوع در کتاب خود نیز اشاره می کند. از دیگر فعالیت های مطبوعاتی او می توان به نوشتن برای سایت خبری گویانیوز و همچنین تدوین بخش «وبگرد» برای روزآنلاین اشاره کرد.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کافه پیانو

نمایش همه

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در مورد این کتاب کلا نظرات رو به دو بخش تقسیم می شه نظراتی که قبل از انتخابات 88 داده شده و نظراتی که بعد از حوادث سال 88 داده اونهم به دلیل اظهارات نویسنده در مورد یکی از کاندیداها، اما خوشبختانه من این کتاب بدون هیچ پیش زمینه ای مطالعه کردم، این کتاب بیشتر شبیه وبلاگ های قدیمی وبلاگستان قدیمی فارسی که چکیده افکار نویسندگانشان بود و نه جنگ روزانه برای جذب خوانندگان به تبلیغات رنگارنگ همه جانبه رو صفحه وبلاگشان ، من خودم بخش های ابتدایی کتاب را بیشتر دوست داشتم فکر می کنم بخش هایی انتهایی بیشتر شبیه انشاهایی که در دوران مدرسه می نوشتیم و در آخر فقط برای اینکه صفحه را پر کنیم کلمات را بزرگ می نوشتیم اینگونه بود. کتاب، داستان نه اما روایت اپیزودیک زندگی کافی¬من کافه پیانو است روان بودن کلمات شما را درگیر می کند کاهی خواهید خندید گاهی عصبی خواهید شد و گاهی به فکر فرو خواهید رفت. این کتاب ارزش یک بار خواندن را دارد اما از آن دسته کتابهایی نبود که آرزو کرده باشم کاش خودم نوشته بودم.
... می خواهم بگویم طوری ست که آدم دلش به حال صندلی ها می سوزد که وقتی هم ننشسته ای روی شان؛ باز هم دارند یک کار زنانه می کنند. از این جهت است که همیشه به خودم گفته ام صندلی از آن معدود چیزهایی ست که نر ندارد و همه شان باید ماده باشند.(ص85)
...بهش گفتم: زندگی ما زندگی جالبی¬یه هما. بین تراژدی محض و کمدی ناب؛ دائم داره پیچ و تاب می خوره. یعنی یه جورِ غم انگیز، خنده داره. یا شایدم یه جورِ خنده دار، غم انگیز باشه. چیزی ام نیس که وسط شو پُر کنه. همه نکبتی ام دچارشیم مال همینه... همین که هیچی مون حد وسط نیس هما. هیچ چی مون.(ص 107)
...توی چند قدمی که تا کافه راه بود؛ با خودم فکر کردم چه¬قدر بد است که آدم باید همیشه سنگ صاف خودش را داشته باشد و هیچ-کس نباشد سنگ صاف خودش را داشته باشد و هیچ کس نباشد سنگ صافش را به آدم قرض بدهد. از ترس این¬که مبادا یک¬وقت خودش ببازد.(ص154)
...فقط یه جمله نوشتم و فرستادمش برای پابلیش شدن. مال یک فرانسوی به اسم لاروش بود که یک¬وقتی این جمله ازش را جایی خوانده بودم و به¬نظرم خیلی قیمتی آمدهد بود: جدل ها تا به این اندازه دوام نمی آوردند. اگر که تنها یک¬طرف مقصر بود! (ص255)
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تعریف کافه پیانو را از خود شما شنیده ام. وقتی که گوگل پلاس بودید و بودم. کتاب را فرهاد جعفری در تقلید از سبک و نوشتار صادق چوبک نوشته. در جزئیات بسیار دقیق تا جایی که از برند وسایل خانه و کافه هم در توصیفاتش چشم پوشی نکرده. داستان سراسر تعلیق است، بدون پایان. انگار نویسنده، آخر داستان، نوشتنش نیامده. برهه ای از زندگی یک کافه دار و زندگی خودش را ممزوج کرده و فرستاده ناشر برای چاپ و فروش.
از معدود داستان های این سبکی است که برخی شخصیت هایشان علیرغم قرتی مسلکی شان، نماز می خوانند. کتاب وسوسه برانگیز است در شهوت استعمال سیگار و پیپ با مزه انواع قهوه ها. گل گیسو، دختر شخصیت اول داستان، عجیب با روح و روان خواننده بازی می کند. مخصوصا با بابایی گفتن هایش. جعفری در پرداختن به موضوع زن ایده آل و خیالی، که برخی از مردان متاهل، در قواره مونیکا بلوچی، تصور می کنند و بدان گرفتارند، بسیار خوب عمل کرده، در عین حال همواره حس قدرشناسی از همسر واقعی را در وجود خواننده زنده نگه داشته است.
ولی بین خودمان بماند، شما که غریبه نیستید... 
ادبیات ما رمان های خیلی بهتری دارد. اصولا نباید کافه پیانو به چاپ 59 می رسید!
        

8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من همچین ادمی هستم که کتابی به شدت احساسی را-در صورتی که به هیچ وجه نشان نمیدهد احساسی باشد- با مزخرف ترین کاراکتر ممکن میخوانم و بهش لعنت میفرستم که مجبورم ادمی به نکبتی تو را تحسین کنم و در عین حالِ   اینکه کمی مانده تا بغض کنم و دلم بسوزد به حال بدبخت هایی که گیر این زبان نفهم از خود راضی مغرور افتاده اند،راک ترین اهنگ ممکن را گوش میدهم و لذت میبرم ازش به اندازه تمام لحظه هایی که در اتوبوس صدای اهنگ را تا ته زیاد کردم بلکه بغل دستیم هم بشنود اهنگم را و بلکه بفهمد راک چه معجزه ایست که در دنیای موسیقی رخ داده
و زیر کم ترین نور ممکن،ساعت یک و سی و چهار دقیقه بامداد دست و پا میزنم تا بتوانم کلمه ها را از هم تشخیص بدهم و تمام کنم این کتاب را که همچنان نمیدانم باید دوستش داشت یا نه
------------------------------
من این ریویو رو وقتی برای بار دوم این کتاب رو خوندم واسه خودم نوشتمش و الان تنها چییزی که فرق کرده اينه که نکبت بودن شخصیت اصلی داستان به اندازه قبل آزارم نميده. حداقلش خودش اعتراف داره میکنه که من آدم خوبی نیستم و پر از عیب و نقصم. اينه که باعث ميشه دوسش داشته باشم!
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          Iman Narimani:
نقد های پیرامون کتاب کافه پیانو را که می خواندم یک نکته خیلی جالب بود. این رمان یک عده عاشق سینه چاک دارد که از خواندش سیر نمی شوند و یک عده منتقد فراستی وار که حسابی در نقد هایشان کتاب را نابود کردند. با این حال این کتاب در سال های اخیر هم بسیار فروش بوده و هم در کتابخانه ما، خوب امانت می رود.
به نظر من نمی شود به سادگی انگ زرد بودن را به این کتاب چسباند اما واقعیت این است که نسبت به خیلی از رمان های قوی که خوانده بودم خیلی قوی نبود هرچند که معتقدم ارزش خواندن داشت.
یکی از نکات منفی کتاب از نظر من اصطلاحات دور از ادب بود که به صورت مکرر در کتاب استفاده شده بود. همچنین 
به سختی می توان این کتاب را یک رمان دانست و به نوعی کافه پیانو شبیه مجموعه نوشته های وبلاگی است از اتفاقات روزانه نویسنده که حالا آن را منتشر کرده است.
با این حال بسیاری روایت ها و اتفاقاتی که در کتاب رخ می دهند و شخصیت هایی که در برخی از فصل ها به آنها پرداخته شده حاوی نکات تامل برانگیزی هستند که خواننده را به فکر فرو می برد.  همچنین نویسنده سعی کرده تا در لابه لای همین وقایع برخی از سنت های غلط و چالش های فرهنگی ایرانی ها را به چالش بکشد و نقد کند.

بخش هایی از کتاب
همین که پایم را میگذارم توی خانه ی کسی؛ قبل از هر کجای دیگر، می روم سراغ کتابخانه ی طرف. چون که جلوی کتابخانه ی کسی، بهتر از هر کجای دیگر می شود روحیات صاحبخانه را شناخت. و از آن گذشته؛ پای یک کتابخانه و در حالی که کتابی را گرفته ای دستت و دست دیگرت را هم گذاشته ای توی جیبت، یک پز قشنگ و و موقعیت معرکه ایست برای باز کردن سر بحث و گفت و با یک زن.
بهش گفتم: زندگی ما زندگی جالبی یه هما. بین تراژدی محض و کمدی ناب. دائم داره پیچ و تاب می خوره. یعنی یه جور غم انگیز، خنده داره یا شایدم یک جوره خنده دار، غم انگیز باشه.
ازم پرسید: بابایی ما پولداریم؟
گفتم: نه ما طبقه متوسط رو به پایینیم.
پرسید: یعنی چی؟
گفتم: یعنی نه آنقدر داریم که ندونیم باهاش چی کار کنیم نه اون قدر ندار و بدبخت بیچاره ایم که ندونیم چه خاکی بریزیم سرمون.
آن وقت بهش گفتم: متوسط بودن حال به هم زنه گل گیسو. تا می تونی ازش فرار کن. پشت سرت جاش بذار … نذار بهت برسه.
        

2

احمدی

احمدی

1402/5/17

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

10