معرفی کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا اثر کیگو هیگاشینو مترجم نفیسه خسروجردی

معجزه های خواربارفروشی نامیا

معجزه های خواربارفروشی نامیا

کیگو هیگاشینو و 2 نفر دیگر
4.1
182 نفر |
75 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

42

خوانده‌ام

366

خواهم خواند

197

شابک
9786222543884
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1401/10/30

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        سه جوان به نام‌های آتسویا، شوتا و کوهی، شبی برای پنهان شدن از دست پلیس مجبور به اتراق در مغازه‌ای قدیمی و متروکه می‌شوند. آن‌ها به زودی متوجه می‌شوند که در مغازه‌ای معمولی نیستند و صندوق پست همه ‌چیز فروشی نامیا، محل برخورد گذشته و حال است؛ راهی برای ارتباط با افرادی از گذشته که همگی برای پیدا کردن راه حل مشکلاتشان به آقای نامیا نامه نوشته‌اند.
      

لیست‌های مرتبط به معجزه های خواربارفروشی نامیا

نمایش همه
دایی جان ناپلئونمغازه خودکشیهر دو در نهایت می میرند

تولدم مبارک 🎉

50 کتاب

"تولدم مبارک! 🎂 یک سال با کلمات جادوگر! 🎉" امروز روز خاصی برای منه! 😊 تولد یک سالگیم رو جشن می‌گیرم، گرچه من اردیبهشتی نیستم. امروز ۷ اردیبهشته و در حالی که یک سال از ورودم به این دنیای پر از کتاب و قصه‌ها میگذره، می‌تونم بگم که این سفر، کاملاً زندگی من رو دگرگون کرده. 🥳 یادم می‌آید که یک سال پیش، دقیقاً در چنین روزی، با دلهره و تردید، برنامه‌ی طاقچه رو نصب کردم. تا اون روز من اصلا نیم نگاهی هم به کتاب نمی انداختم... اون روزا نه نویسنده‌ای می‌شناختم و نه کتابی که نامش رو شنیده بودم..... اصلا از حس واقعی کتاب خوندن بی خبر بودم😔 اما دنیای جدیدی رو به روی من باز شد! 🌟 وقتی که طاقچه به مناسبت هفته‌ی فرهنگ معاصر، کتاب «دائی جان ناپلئون» رو به‌صورت رایگان در اختیارم گذاشت، این فرصت رو غنیمت شمردم. شروع کردم به خواندن کتاب (اون زمان هیچ‌رمانی رو تا به حال نخونده بودم و این تجربه برام چالش‌برانگیز بود. بی‌جهت نبود که دو ماه تمام درگیر این کتاب شدم! امتحانات ترم و صفحات بلندش هم مزید بر علت بود. 📚😅) نمی‌تونم بگم که چقدر دلم برای این کتاب تنگ شد وقتی به انتهاش رسیدم. احساس عجیبی داشتم، انگار یکی از دوستام رو از دست داده‌ام. اما این احساس ناکافی بود. در واقع دلم می‌خواست دوباره آن را بخوانم! دقیقا یادمه کجا تمومش کردم، یه شب قشنگ اونم توی جاده 🛣 یه روز گرم تابستونی، طاقچه تخفیف تابستانه گذاشت و من فقط با یک لبخند سرازیر به دنیای کتاب‌ها شدم. 💫 کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» رو که تعریفش را از یکی از دوستام شنیده بودم، خریدم. اون کتاب، من رو به دنیای دیگه ای برد، دنیایی که در اون هر لحظه، هر واژه و هر احساس رو به صورت واقعی تجربه کردم. من به واقعی‌ترین شکل ممکن عاشق کتاب شدم! 😍📖 این کتاب رو هم دقیقا یادمه چه روزی تمومش کردم، یه روز بعد تولدم (تولد اصلیم❤) اینجا بود که حس کردم من رسما به جمع عاشقان کتاب‌خوان ملحق شدم؛ نه تنها از ۷ اردیبهشت که تولد اصلی واولین قدم من در این راه بود بلکه از اون روز به بعد هربار که یه کتاب جدیدی رو شروع به خوندن کردم، دوباره متولد شدم🤩 در این یک سال، من ۵۰ بار زندگی کردم و ۵۰ دفعه تجربه کسب کردم. ✨💖 اشک ریختم😭... خندیدم 😄... ترسیدم 😱... به هر جای دنیا سفر کردم وبا فرهنگ های مختلف آشنا شدم🗼🏫 ۵ یا ۶ کتاب بیشتر نخونده بودم تا با برنامه بهخوان آشنا شدم🥰 متاسفانه دقیقا با شروع مدارس متقارن شد(۴مهر🤦🏻‍♀️) 😐 بهخوان برام خیلی شگفت انگیز و جذاب بود(دقیقا همون برنامه ای بود که میخواستم🤩) در این مدت هم درس خوندم و هم کتاب خوندم (در نظر داشته باشین که سعی کردم که به درس و مدرسه م لطمه نزنه و نتیجه اش رو هم دیدم جزو دانش آموزان برتر مدرسه شدم✌🏻) ....... بعد از خوندن ۲۴ کتاب، نویسنده مورد علاقم رو پیدا کردم به سلامتی😅 و اون نویسنده بزرگوار کسی نیست جز: ⚡لوسی مود مونتگمری⚡ 📆دقیقا در تاریخ ۶ اسفند📆 💙با کتاب قصر آبی💙 همه چیز یهویی پیش اومد ، در لحظه دیدمش و خوندم به همین راحتی😁 اما دل کندن از کتاب با رنج و زحمت فراوان😶 همیشه آنی شرلی رو میدیم و هر سالی که پخش میشد بازم برام جذاب و تازه بود، و هیچ وقت هم فکر نمیکردم نویسنده این داستان انقدر جذاب باشه🥰 سر تون رو بیشتر از این درد نمیارم این داستان من بود 📖 🔻در لیست زیر تموم کتاب هایی که از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ خونده رو به اشتراک گذاشتم 👇🏻👣 به یاد تموم این لحظات، و به امید روزهای بیشتر با کتاب‌هایی جذاب و دل‌انگیز، تولدم رو جشن می‌گیرم! 🎉🌸

8

یادداشت‌ها

کتاب را به
          کتاب را به مناسبت سالروز تولد میلکان، از طاقچه به رایگان دریافت کردم. 
داستان در مورد خواربارفروشی نامیاست که به خاطر شباهت نامش به نایامی (به معنی دغدغه و نگرانی) به مکانی برای پاسخ به دغدغه‌ها و سوالات تبدیل می‌شود. 
روایت کتاب غیرخطی است و سرگذشت آدم‌های مختلفی را تعریف می‌کند؛ آدم‌هایی که همه‌شان به واسطه‌ی خواربارفروشی نامیا و مکانی دیگر به هم مربوط هستند. 
XXXدر ادامه در مورد ژانر کتاب صحبت کرده‌ام. اگر نسبت به لو رفتن آن حساس هستید، خواندن این یادداشت را ادامه ندهید!!!XXX
ژانر کتاب فانتزی و سفر در زمان است، و بعد از «پیش از آنکه که قهوه سرد شود»، دومین کتاب در موضوع سفر در زمان است که از یک نویسنده‌ی ژاپنی خوانده‌ام. 
این دو کتاب شباهت‌های عجیبی به هم دارند. اول اینکه سفر در زمان را بسیار ساده می‌گیرند، به راحتی اتفاق می‌افتد و باور می‌شود. دوم اینکه تقریباً تمام شخصیت‌ها به هم مربوطند و سرگذشت‌شان روایت می‌شود. بنابراین اسامی را ندیده نگیرید. سوم اینکه هر دو خواندنی هستند، اما شهرت خود را مدیون موج شرقی/کره‌ای سال‌های اخیرند.
        

30