معرفی کتاب داستان آن خمره اثر هوشنگ مرادی کرمانی

داستان آن خمره

داستان آن خمره

4.3
254 نفر |
73 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

472

خواهم خواند

57

شابک
9789644329890
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1382/12/26

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
خمره شیر نداشت . لیوانی حلبی را سوراخ کرده بودند و نخ بلند و محکمی بسته بودند به آن . بچه ها لیوان را پایین می فرستادند ، پر آب که می شد ، بالا می کشیدند و می خوردند ، مثل چاه و سطل .

بچه هایی که قدشان بلندتر بود ، برای بچه های کوچولو و کوتاه قد لیوان را آب می کردند .

زنگ های تفریح دور خمره غوغایی بود . بچه ها از سروکول هم بالا می رفتند .

جیغ و داد می زدند و می خندیدند و لیوان را از دست هم می قاپیدند ... 
 درباره این کتاب بیشتر بخوانید
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به داستان آن خمره

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

22 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به داستان آن خمره

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خمره کتابی است برای نوجوان و می تواند الگوی و معیاری در قله باشد پیش روی نويسندگان نوجوان. 
هوشنگ مرادی کرمانی نوجوان را بهتر از خودش می شناسد! وقتی برای نوجوان قلم می زند منطق بزرگسال خودش را کنار می زند و به مشکلات از دریچه نگاه نوجوان با همان تجربیات و جهان بینی محدود نگاه می کند.اینطور است که نوجوان های داستانهایش باور کردنی می شوند، صداقت و زلالی آنها قابل لمس می شود.
او در داستان گرفتار شعار نمی شود.تصویر می دهد.دیالوگ های طولانی و یا گفتگوهای درونی مفصل ندارد.با این حال آنقدر خوب اعمال شخصیتها را نشان می‌دهد که مخاطب گوهر وجودی و درون آنها رامی بیند.
روستای مرادی کرمانی روستایی پر از نور و امید است.از مشکلات می گوید از نا مرادی ها و دل شکستن ها ولی راه اصلاح را نمی بندد و خواندن داستانش حال مخاطب را خوب می کند.
رگه های ظریف طنز در داستان جدی او ،هنرمندانه گنجانده شده است.مثلا جایی که یک کودک روبروی قفس مرغ نشسته و به او زل زده تا تخم بگذارد و مرغ معذب شده است،یکی از بهترین نمونه های طنز کتاب است.
قابل توصیه به نوجوانان از ۹ سال تا بزرگسال
        

32

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          #یادداشت 
#خمره
خمره یک کتاب نوجوان از آقای مرادی کرمانی است همان کسی که با قصه های مجید میشناسیمش.
یک کتاب ساده و روان با یک موضوع ساده. داستان  یک روستای دور افتاده را روایت میکند.
این روستا یک مدرسه دارد که مدیرش، آقای صمدی معلم هر پنج پایه آن نیز هست. مدرسه خمره ای دارد که بچه ها از آن آب میخورند و قصه از آنجایی شروع میشود که خمره مدرسه میشکند. برای تعمیر و بعد تهیه خمره جدید اتفاقات مختلفی می افتد که مرادی کرمانی در 150 صفحه ماجرای آن را روایت میکند. کتابهای نوجوان ویژگی خاصی دارد که باعث شده من سعی کنم در بین موازی خوانی هایم، کتابی از این جنس هم داشته باشم. چالشهای قصه تلخ نیست و مشکلات زود حل میشود و با پایانی قابل قبول تمام میشود. 
گاهی داستان قابل پیش بینی است اما باز هم کلمات زیبا و روایت خوب آن را ملال آور نمیکند و با نویسنده همراه می شویم تا مشکل را حل کنیم.
از آنجا که کتاب در محیط مدرسه اتفاق می افتد مرا با خود به سالهای درس خواندنم برد و با اتفاقات خوب و بدش لبخند را بر لبانم نشاند. کتاب را صوتی با صدای آقای کرمی گوش دادم و دختر نوجوانم نیز از خواندن کتاب لذت برد و در مدرسه به دوستانش معرفی کرد.
آبان 1402
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ‌
‌
‌جنس نُقل‌های قدیمی‌ یک جور خاصی بود. مثل این شکلات‌های پُر زرق و برق امروزی نبود که کلی وقت چشمت دنبالش هست اما تا بیایی بفهمی چه مزه‌ای دارد تمام شده و رفته. نُقل‌های پدربزرگ و مادربزرگ را که می‌گذاشتی گوشه لپت، شیرینی‌اش آهسته و با آرامش راه می‌گرفت در وجودت. عجله نداشت که زود تمام شود. آرام و باطمانینه از رگ‌ها عبور می‌کرد و خودش را می‌رساند به عمق وجودت. به جایی دور، در لایه‌های پیچ در پیچ مغزت. جایی که بعد از سالها هم هر وقت اراده کنی بتوانی دوباره آن را بیرون بیاوری و مزمزه‌اش کنی.
‌
‌
خمره، از همان نُقل‌های شیرین و درشت پدربزرگ بود. هوشنگ مرادی کرمانی، مثل یک پدربزرگ مهربان، شیرینی داستانش را می‌نشاند در عمق وجودت. داستان خمره، بسیار روان، ساده و در عین حال جذاب پیش می‌رود. در طول داستان بالا و پایین‌های منطقی، کشمکش‌های جذاب و چینش قشنگ روایت‌ها را پشت سر هم می‌بینیم. قصه در یک روستا شکل می‌گیرد. شخصیت اصلی، آقای صمدی، مدیر و تنها معلم مدرسه روستاست و محور اصلی قصه، یک خمره است. خمره‌ای برای آب خوردن بچه‌های مدرسه. خمره‌ای که همه داستان به شکل هنرمندانه‌ای حول و حوش آن شکل می‌گیرد.

‌
داستان خمره، مثل یک فیلم روان و قشنگ به راحتی مخاطب را تا انتها به دنبال خود می‌برد. از برجستگی‌های کتاب، همراه کردن مخاطب در رده‌های سنی مختلف است. هوشنگ مرادی کرمانی با قصه‌گویی شیرین و دلچسبش، کودک، نوجوان، جوان، بزرگسال و حتی سالمند را پای کتابش می‌نشاند. داستان به راحتی احساسات مخاطب را درگیر می‌کند. در جایی بی‌اختیار بغض را در گلویت می‌نشاند و در جایی خنده را مهمانت می‌کند. در قسمت‌هایی از کتاب، ریتم قصه تند می‌شود. همان جایی که اتفاقات، پشت سر هم شروع و بلافاصله تمام می‌شوند. جاهایی که دوست داری لذت خواندن قصه را آرام‌تر بچشی اما اتفاقات از دستت لیز می‌خورند و می‌روند. در مجموع، نوشیدن قصه زیبا و زلال خمره را به همه پیشنهاد می‌کنم.‌
‌
‌

        

10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستان کتاب خمره توی یه روستا اتفاق می‌افته؛ جایی که یه خمره، مثل یه منبع آب شُرب برای مدرسهٔ روستا به‌شمار می‌آد و با خراب شدن خمره، مدیر مدرسه به تکاپو می‌افته تا یه خمرهٔ نو برای مدرسه تهیه کنه؛ ولی ماجرا به‌سادگی و راحت پیش نمی‌ره. شاید الآن این‌طور احساس بشه که با یه ماجرای خیلی ساده و حوصله‌سربر طرف هستیم؛ ولی به‌نظرم نویسنده توی پردازش و خلق یه تجربهٔ شیرین، خوب تلاش کرده و تونسته پیچش‌های خاصّی توی این ماجرای به ظاهر ساده، وارد کنه.
کتاب خمره توی نگاه من یه قصه با حال و هوای نوجوونه؛ ولی حتی اگه کتاب رو رسماً قصه یا داستان کودک و نوجوان بدونیم، لابه‌لای ماجراهای کتاب، پیام‌هایی وجود داره که برای مخاطب بزرگسال هم مفیده.
اولین کتابیه که از آقای هوشنگ مرادی کرمانی می‌خونم و مشتاق شدم به خوندن بقیهٔ کتاب‌هاشون؛ قلم نویسنده به‌شدّت روون و صمیمی و خالی از پیچیدگیه.
#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_خمره
        

6