خسرو شیرین

خسرو شیرین

خسرو شیرین

خسرو باباخانی و 1 نفر دیگر
3.7
50 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

92

خواهم خواند

24

شابک
9786226837675
تعداد صفحات
246
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب خسرو شیرین، ویراستار حاتم ابتسام.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خسرو شیرین

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به خسرو شیرین

یادداشت ها

          #کتاب
#عشق
#خسروِ_شیرین
#کتابستان
#خسرو_باباخانی


🥀

♡تاریخ پُر از خسروهایی ست با عاشقانه هایی جذاب و شیرین.
و این بار «خسروِشیرین» روایتِ نوجوان تهرانی ساکن آبادان‌است که اولین عاشق شدنش را در ۱۶ سالگی تجربه می کند و این آغاز عاشق شدن های عجیب و پُر حادثه اوست.
دلبستگی هایی که از «میترا» و «شهره» آغاز می شود و با «عاطفه»و «شقایقِ پارسی» ادامه می یابد.

♡ خسرو مهجور که همه به او می گفتند هم خسرو هستی هم مهجور؟!😁
او در میانه ی عاشقی هایش طبع عشق و تغّزل را به خود می بیند،می رود تا که پیدا کند شیرینش را!
شاید هم خودش را!
دلبستگی هایش پایان ندارد،
او خود را در بی نهایت دنیا و علاقه هایش و احساسش گم می کند.
در بهبوهه ی عاشق شدن هایش را
 از سینما رکس آبادان تا بهمنشیر،
از بهمنشیر تا همدان،
از همدان تا شیراز و تهران،
از قیام خونین مردم تبریز به مناسبت چهلمین روز شهدای قم،
از ساواک
و......

براستی تا کجا این عاشق شدن های خسرو ادامه دارد؟
آیا خسرو،شیرینش را پیدا می کند؟
آیا برای عشق پایانی وجود دارد؟

🥀

برشی از متن کتاب؛
_خسرو خوبان،کویر مدفن عاشقای بی مزاره!
صدایش یک بار دیگر شکست و گفت:«مثل جدّم...»
نگفت!
زیر پایم یک دفع خالی شد.سقوط کردم به عمق دره ای که هزار هزار پا عمق داشت و ده ها ده ها متر تاریکی.
گفت:«برق را روشن نکن!»
می خواستم هم نمی توانستم.داشتم جان می کندم.شب شط علیلی بود.

#مذهبی
        

20

          
مرحوم نادر خان ابراهیمی یک کتاب دارد به نام برائت استهلال. موضوعش درباره‌ی شروع مناسب  داستان است. همه تجربه کردیم کتاب هایی را که بعد از شروع، پانصد بار بلند شدیم و دوباره از اول خواندیم و بعد شمردیم  کتاب چند صفحه است  وآخر به زور و فشار رسیدیم به صفحه ۲۰ !
اما فکر می کنم نویسنده خسروِشیرین ،برائت استهلال را خیلی خوب یاد گرفته است.شروع داستان این قدر جذاب است که کتاب به دستتان می چسبد و به شرط داشتن زمان کافی می شود یکباره تمامش کرد .
نویسنده با کتاب ویولن زن روی پل معرف حضور اکثریت است.همان آقای خسروی مهربان و عاطفی این کتاب را نوشته است.رگه های مهربانی و احساسات او در کتاب خسروشیرین کاملا مشهود است.
کتاب روایتی است از پسری ۱۷،۱۸ ساله که از عاشق شدن می گوید.نگاه نویسنده داستان‌ به مقوله‌ی عشق این قدر شیرین است که گرفتار کلیشه نمیشود و تازگی خود را حفظ کرده است.
رگه های طنز موجود در زبان ،سبب جذب مخاطب نوجوان می شود.
این کتاب را در جمع نوجوانان خواندم.به بعضی بخش هایش از نظر باور پذیری اشکال داشتند.

❌❌❌❌خطر افشا

می گفتند چه طور می شود وسط جنگ و مبارزه عاشق شد و یا اینکه دخترها خیلی راحت با عاشقی کنار می آیند و راه و رسمش را خیلی خوب بلدند! اصلا ممکن است وسط جنگ این اتفاق بیوفتد؟؟
این ایراد وارد نیست.زیرا ما با اثری داستانی طرف هستیم که بر پایه تخیل است و خیال پردازی نویسنده صحنه ها را خلق کرده است.ما از رمان توقع کتاب تاریخ نداریم و نمی توانیم برای یافتن تاریخ  واقعی به آن استدلال کنیم.
نویسنده تنها خط کلی تاریخ انقلاب و جنگ را به صورت واقعی به کار برده و باقی کار  یک اثر داستانی است.و نباید توقع تطابق کامل واقعیت با آن را داشت. 

❌❌❌پایان خطر افشا

کتاب مناسب نوجوانان ۱۵تا ۱۸ و بزرگسالان می باشد.
#جنگ_تحمیلی
#انقلاب 
#مبارزه 
#عشق
#ساواک 
        

6

          اگر اشتباه نکنم، این سومین بار است که کتاب را می خوانم.
آن جایی متوجه عمق زیبایی کتاب شدم که با یک تفاوت ضمیر اول شخص مفرد و جمع در دو فعل دوجمله متوالی، یاد یک اتفاق مهم در بخش قبلی در من زنده شد، جوری که ته دلم را لرزاند. شاید حتی آن تفاوت ضمیر از دست ویراستار در رفته باشد و یا شاید ناشی از زیرکی نویسنده بوده باشد. به هر حال احساسی را در من زنده کرد که الله الله. کلا تکرارها را خیلی خوب و دلنشین اجرا کرده بود. یادآوری ها را خیلی خوب در طول داستان رقم می زد. تکرار، چیزی که عمدتا نقطه ضعف نوشته به حساب می آید و خواننده را می آزارد در اینجا چنان هنرمندانه به کار گرفته شده بود که خواننده با لذتی عمیق، جملات تکراری را با نویسنده زمزمه می کند. جملاتی از قبیل:

"به قول مادرمان"
"خندید، خنده بلند و زنگ دار و شاد. درست مثل بچه ها."
"منظورش از فلانی ما بودیم. تازه ننشسته بودیم هم. سرپا بودیم. اصطلاحا گفت چه نشسته ای."
"شب شط علیلی بود"
"خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن"

ما قدم به قدم شاهد رشد و تعالی شخصیت خسرو هستیم. عشق های خسرو هر بار عمیق تر و واقعی تر می شوند.
داستان، داستان عاشق شدن های خسرو است، داستان خسرو و دوستانش که زنده بودند. حیات داشتند. روح داشتند. رفاقت شان از سر هوس نبود و به راحتی و خوشی ها محدود نمی شد. با هم در کشاکش اتفاقات و حوادث زندگی می کردند. به شیوه زندگان زندگی می کردند، مانند مردگان زندگی نمی کردند. نقش خودشان را در لحظه نیاز تشخیص دادند و مردانه شانه شان را زیر بار سختی ها ومشکلات دادند. رفاقت هایی چنینم آرزوست.
از صفحه ۱۹۵ خیلی خیلی خیلی امکان تصویر سازی داستان بالا می رود. بالا بود، بالاتر می رود. از همین صفحه است که تلخ ترین و دردناک ترین اتفاقات رقم می خورد. ازدست دادن ها و آسیب ها خیلی جدی و واقعی می شوند. وجه داستان تغییر می کند. شخصیت ها متحول می شوند.
به قول علی میرمیرانی چقدر همه چیز درست و بجا و به اندازه بود.
عاشقانه، طنز، تلخ، نمی دانم، نمی دانم نویسنده چه گونه ها و فرم هایی را در این کتاب گرد هم آورده. در این کتاب به شکل عجیبی باهم ادغام شده اند. با ترکیبی چشم‌نواز و دل‌نشین مواجه هستیم. من با این کتاب هم خندیدم، هم لذت بردم، هم اشک ریختم، هم دلم لرزید. همراه با خسرو مات و خیره چشمان سیده زهرا خانم شدم. همراه او با عاطفه خانم یا همان سیده شیرین! در خیابان های پر التهاب قدم زدم. پا به پایش در بیابان راه رفتم و لحظه به لحظه درکنارش اضطراب و استرسش را تجربه کردم. همراه با او دلم قنج رفت و مثل او عاشق شدم.
راوی داستان روضه نمی خواند. موعظه نمی کند. دنبال ماه عسل بازی هم نیست. داستان را طوری تعریف میکند انگار از زخم دیرینه ای صحبت میکند. زخمی که خوش ندارد خیلی به مخاطب بیچارگی خودش را نشان دهد. با اقتدار و صلابت نشسته و مثل پدربزرگی که از خاطرات عجیب و معجزه آسایش برای نوه اش می گوید، خط به خط این سوگ نامه ی طنز و عاشقانه را می خواند.
علیرضا قربانی در مغزم بی وقفه و پشت سر هم می خواند:
یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود، آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود...

دست و قلم خسروباباخانی را می بوسم.
        

7

        
داستان یه پسره به اسم خسرو که خیلی عاشق پیشه هست و توی هر فصل عاشق یه نفر می شه. و فصل ها به اسم اون معشوقه ها هستن😄
هربار هم یه اتفاقی می افته و عشقش می ره هوا
در این جریان بخشی از مبارزات انقلابی و بخشی از اوایل جنگ هم روایت می شه که خیلی هم جانگداز و تأثربرانگیزه. 
عشق و عاشقی هاش هم کلا یه جوریه حتی اونایی که در جریان انقلاب و جنگ اتفاق می افته. 
به قول برخی از کسایی که خوندن اصلا باورپذیر نیست که تو اون فضا این جوری با هم لاو می ترکوندن!! چه جور مذهبی هایی بودن؟
کاش کس دیگه ای هم خونده باشه و بیاد نظرش رو بگه...

لحن و زبان داستان طنز بود. یعنی شخصیت خود خسرو که راوی بود هم طنز بود. 

مثلا عاشق یه خواننده قبل از انقلاب شده بود به اسم شهره. و خیلی بچگانه واقعا می خواست بره ازش خواستگاری کنه. بامزه بود خلاصه. ولی کم کم هی رشد کرد و مذهبی تر شد و ...

 بیشترین دلیلی که ترغیب شدم این کتاب رو بخونم نویسنده اش بود که ویولون زن روی پل رو خونده بودم و کنجکاو بودم یکی از کتاباش رو بخونم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

          ﷽
شاید شما هم مثل من زمانی که اسم کتاب را با عناوینی شنیده‌اید با عناوینی همچون طنز، عاشقانه همراه بوده،اما من می‌خوام  چند واژه جدید کنار اسم این کتاب اضافه کنم:غم ، اشک ، درد دوری و نرسیدن.

خسرو داستان خسروشیرین،پسری‌ست که در سال سوم دبیرستان در رشته سخت ریاضی و فیزیک درس می‌خواند،پسرکی‌تهرانی که حالا از داستان روزگار ساکن جنوب است و به تعداد دفعات عاشق آدم‌هایی می‌شود که باهم کلی فرق دارند،اما این عشق‌ها از نظر من واقعی بود و خسرو می‌توانست در فراق هرکدام دیونه شود!

طنز در لهجه و رفتار خسرو و دوستانش وجود دارد،اما غم کتاب آنجاست که‌خسرو و مردم
راهی بیابان می‌شوند برای ترک و دیار خود و خلاصی از جنگ!!

برای من این کتاب هم داستان داشت و هم دلیل که یکبار دیگر بخوانمش، غم خسرو، غمی‌ست شیرین و دلپذیر، عاشقی او پاک و نجیب است اما...

البته به لحاظ درج تاریخ  فکر کنم دو فصل کتاب باید جایشان عوض شود،چون کمی تاریخ‌ها همخوانی ندارد
        

1