من کتابخوانم

تاریخ عضویت:

مهر 1401

من کتابخوانم

@man_ketab_khanam

38 دنبال شده

20 دنبال کننده

man_ketab_khanam

یادداشت‌ها

من کتابخوانم

من کتابخوانم

20 ساعت پیش

        🔸کتاب جلوه ی دیدار حکایت حماسه کربلاست که به زبان فردی واله و سرگردان به نام عبدالله برای جابر بن عبدالله انصاری و غلام وی عطیه نقل می گردد.
نویسنده کوشیده است که داستان واقعه کربلا را از منطقه صفاح تا کربلا و پس از آن تا اسیری اهل بیت – علیهم السلام – و مجلس یزید، از زبان شخصیت خیالی عبدالله به صورت داستانی و بسیار ساده بیان نماید.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
از حر خواسته شده بود که از ادامه حرکت قافله امام جلوگیری کند و حر امام را از محتوای فرمان مطلع کرد.
جابر با اشتیاق بسیار پرسید: مفاد این فرمان چه بود؟
عبدالله غمگین پاسخ داد: در آن به حر دستور داده شده بود که : « هر کجا این مکتوب به دست تو رسید، حسین را متوقف کن و سخت گیری کامل کن و بکوش تا قرارگاه او از آب و گیاه دور باشد تا نیروی کمکی و تازه برسد.»
جابر به سختی آب دهانش را فرو برد و پرسید: بعد از ابلاغ نامه، حر چه کرد؟
عبدالله دستهایش را در هم فرو برد و گفت: حر به امام پیغام داد که دیگر نمی تواند اجاره دهد قافله به هیچ نقطه ای حرکت کند. حر همچنین از جاسوسان و دیده بانانی که از طرف ابن زیاد بر او گماشته بودند خبر داد: « نمی تواند تخلفی از این امر کند.» عبدالله اندوهگین سری تکان داد و ادامه داد: امام به ناچار تن به توقف داد.
      

0

        
 ‌‫طیب‮‬‌‫
 زندگی‌نامه و خاطرات حر نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج‌رضایی

🔸پایان مطالعه: ۱۴۰۲/۰۴/۳۰
طیب، زندگی‌نامه و خاطرات شهید طیب حاج‌رضایی است که به حُر نهضت امام خمینی(ره) مشهور است. این مجموعه به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی تهیه شده است.

طیب حاج‌رضایی از جمله اشرار معروف دوران حکومت پهلوی است. طیب چندین بار با همکاری با دربار، اشرار را بسیج کرد تا اعتراضات و شورش‌های خیابانی را سرکوب کند. او همچنین در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش پررنگی در انجام کودتا و بازگرداند شاه داشت. با این وجود لحظه‌ای در زندگی‌اش، طیب مسیر خود را تغییر می‌دهد و به حمایت از مردم و پشتیبانی از امام خمینی(ره) و مخالفت با دربار می‌پردازد. او به دلیل حضور در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر می‌شود و سرانجام توسط جوخه آتش تیرباران می‌شود.
در مورد شهید طیب شاید کتاب های متعددی نوشته نشده باشد اما می توان اذعان کرد که کتاب «طیب» یکی از آثاری است که به شناخت شخصیت این دلیرمرد پاکباز پرداخته است.
روایت های شیرین و خاطرات مفیدی که از زندگی شهید حاج رضایی در این کتاب نقل می شود کشش فوق العاده ای در مخاطب ایجاد می کند تا کتاب را مثل آب خوردن سربکشد. وجود نثر دلنشین و کاملاً خودمانی و محاوره ای باعث می شود که نویسنده یا نویسندگان این کتاب، مخاطب را با زندگی پر خطر و خاطره شهید حاج رضایی آشنا می کند. اسناد و عکس هایی از این شهید، در ابتدای خاطرات به چشم می خورند.
      

0

          رمان «چابکسوار» با روایت سفر اتفاقی نویسنده این داستان به عراق و آشنایی او با یک کتابفروش دوره‌گرد آغاز می‌شود که از طریق او کتابی قدیمی که روایتی از قیام مختار بوده است؛ به دست نویسنده می‌رسد. نویسنده اما در اتفاقی کتاب را از دست می‌دهد و در ادامه ناچار می‌شود برای یادآوری کتاب به ذهن خود مراجعه کند؛ او حاصل این تلاش را در ادامه در قالب داستان زندگی‌ مختار بیان می‌کند.
نویسنده همچنین در انتهای این داستان در فصلی مجزا از متنی مقدس و کهن سخن به میان می‌آورد که مبنای نوشتن این اثر بوده و حاضر است آن را برای بررسی بیشتر در اختیار آنها قرار دهد.
داستان این کتاب از ماجرای دستگیری مختار در آستانه قیام عاشورا در کوفه شروع شده و به ماجرای شهادت وی پس از قیامش علیه عاملان حادثه عاشورا به پایان می‌رسد.
فرازی از این کتاب ماجرای شهادت مختار ثقفی اینگونه روایت شده است: «تیزی خنجری را دید. خنجر درخشید. درست شبیه هلال ماه بود. همان ماهی که در کودکی به پدرش نشان داده و پرسیده بود چرا باریک و تیز است. پدر در جوابش خندیده بود. صدای پدر را می‌شنید: مراقب باش به آن دست نزنی که پوست نازک و لطیفت خونی نشود. و او در عالم کودکی دست بلند کرده بود؛ ولی نتوانسته بود هلال ماه را بگیرد. از پدر خواسته بود او را روی شانه هایش بگذارد تا هلال سفید را بگیرد. صدای خنده پدرش را می‌شنید که او را بر شانه‌های ستبرش گذاشته بود و با هم می‌دویدند و گلویش سوخت».
**********************
«چابكسوار» داستان مختار ثقفي است كه با الگويي از يك كتاب كهن كه به ادعاي نويسنده آن را از دستفروشي در عراق خريده، نوشته شده است. الگوي قديمي كتاب را نويسنده در ماجرايي از دست مي دهد و او مجبور به باز آفريني آن كتاب در قالب «چابكسوار» مي شود. نوع ادبيات و سبك بيان كتاب توسط « مسلم ناصري» اين اثر را از ديگر آثار به وجود آمده در مورد مختار و قيام او متمايز مي كند.
كتاب با گفتگوي پيرمردي كه خود را بازمانده اي از نسل كاتبان پادشاهي خسرو پرويز مي داند با فرزندش شاهين، شروع مي شود. او در چند صفحه تاريخ را تا نزديكي واقعه كربلا با بياني دگرگونه روايت مي كند و سعي دارد فرزندش را از اين فتنۀ دور سازد. بخش ديگر كتاب با شخيصتي به نام زربيا  شروع مي شود. او كه وابسته اربابش ابواسحاق است شروع به التماس مي كند تا سربازان را مجاب كند كه اربابش را آزاد كنند و او را به اسارت نبرند، هرچند كاري از پيش نمي برد. از اين همه اصرار زربيا، مختار كه در غل و زنجير بود به ستوه آمد و با صداي بلند گفت: « پسرم!  برگرد به خانه برو. از همسرم  و فرزندانم بخواه كه به لقفا بروند. تا شما خرماي نخلستان لقفا را بچينيد، من هم نزد شما خواهم آمد.»
برخورد ميثم خرما فروش و مختار در زندان گفتگويي را رقم مي زند كه از دل آن جهان بيني و عقايد ابواسحاق به خوبي شنيده مي شود. آن دو همديگر را در آغوش مي گيرند و ميثم پس از ديدن كبودي چشم مختار مي گويد: « كينۀ پسر زياد از علي و پسرانش سبب شده  زبانه اش ديدۀ تو را هم زخم زند، اين طور نيست؟» و مختار خشم و آرزوي دست يافتني خود را اين گونه فرياد مي زند: « به خدا سوگند  اگر از اين تاريكي بيرون روم  آن مرد ناپاك را خواهم كشت.»
اين گونه داستان پرماجراي مختار در سبك حماسي و سرشار از وقايع بي نظير در كتاب « چابكسوار» رقم مي خورد و به راحتي تا آخر خواننده را با خود همراه مي كند.
      

0

        
کتاب "خنجر سپید شب" نوشته مسلم ناصری، داستانی تاریخی و روایتی جذاب است که در دوران صدر اسلام اتفاق می‌افتد. این کتاب به روایت زندگی پسری می‌پردازد که ابتدا از مخالفان امام علی (ع) است، اما در ادامه شیفته ایشان می‌شود. داستان با محوریت شخصیتی از خاندان بنی‌امیه و مخالفان امام علی (ع) است که با وجود دشمنی خاندانش با امیرالمؤمنین، به ایشان علاقه‌مند می‌شود و در نهایت توسط یکی از نزدیکانش که از هواداران حکومت عثمانی است، کشته می‌شود.
کتاب از زاویه‌ای نو به وقایع تاریخی صدر اسلام می‌پردازد و با اندکی شخصی‌سازی و فضاسازی دراماتیک، خواننده را با شخصیت‌ها همراه می‌کند.
با وجود اینکه داستان در مورد شخصیت‌های تاریخی است، اما با شخصیت‌پردازی قوی و پرداختن به احساسات و انگیزه‌های درونی شخصیت‌ها، خواننده را جذب می‌کند.
کتاب دارای نثری روان و جذاب است که خواندن آن را برای طیف گسترده‌ای از مخاطبان لذت‌بخش می‌کند. 
خلاصه داستان:
داستان در دوران خلافت عثمان و درگیری‌های صدر اسلام رخ می‌دهد. پسری از خاندان بنی‌امیه و مخالف امام علی (ع) است. پدربزرگش توسط امام علی (ع) کشته شده و او نیز در ابتدا دشمن حضرت است. اما در طول داستان، به تدریج تحت تأثیر شخصیت و رفتار امام قرار می‌گیرد و به ایشان علاقه‌مند می‌شود. در نهایت توسط یکی از نزدیکانش که از هواداران حکومت عثمانی است، کشته می‌شود.

کتاب خنجر سپید شب نوشته مسلم ناصری است. 
محمد پسر سهله و هشیم است. خاندانش به بزرگان قریش و آنان که سخت دشمن پیامبرند می‌رسد. پدرانی که درباره بعضی‌شان گفته شده که به دروغ گفتند اسلام آوردیم که امان بگیرند. پدر او از اولین کسانی است که به پیامبر ایمان می‌آورد و رویاروی قبیله و خانواده خود می‌­ایستد. سهله مادر محمد اما در خود حسی از دنیا طلبی دارد و با رنجی که بر همسر و بعدها بر فرزندش روا داشته می­‌شود موافق نیست. محمد بعدها به واسطه آزار و اذیت‌ها راهی مصر می‌شود و در آن‌جا جایگاه خوبی دارد. مقطعی از تاریخ که در داستان به آن خوب پرداخته می‌شود حکومت خلیفه سوم است. این کتاب داستان پرفراز و نشیب پسری است که ابتدا دشمن امیرالمؤمنین است اما بعدها شیفته آن امام بزرگوار می‌شود.
      

0

        کتاب «روضه اصحاب چیست؟» نوشته سید علی‌اصغر علوی است که توسط نشر سدید منتشر شده است. این کتاب به بررسی مفهوم روضه و جایگاه آن در فرهنگ عاشورا، به ویژه با تمرکز بر روضه اصحاب امام حسین (ع) می‌پردازد. این اثر به دنبال تبیین فلسفه و انواع روضه و همچنین تأکید بر جنبه‌های سیاسی، اجتماعی و معنوی آن است.
در این کتاب، نویسنده با بیان شیوه صحیح روضه‌خوانی برای اصحاب عاشورا و تبیین برکات و لزوم آن، به مخاطب کمک می‌کند تا با ادبیات عاشورایی و نوع نگاه‌های موجود در این حوزه بیشتر آشنا شود. به طور خلاصه، این کتاب به دنبال پاسخ به این سوال است که روضه اصحاب کربلا چه جایگاهی دارد و چگونه می‌توان از این سنت برای انتقال مفاهیم و ارزش‌های عاشورا استفاده کرد.
*********
از به هم آمیختن این دو مفهوم چه خلق خواهد شد؟ «روضه» و «اصحاب»؛ «مَرَجَ البَحرَینِ یلتَقیانِ» و چه ترکیب شهرآشوب و پرخروشی است ترکیب «روضه اصحاب»!

صدها جلد هم بنویسند معنای «روضه» و اسرار ناشناخته آن هنوز باقی است؛

داستان «اصحاب» هم...

سعی شده این اثر با دسته بندی و تبویبی خوش خوان طراحی شود و با قلمی روان تر و زلال تر و نیز فارغ از اصطلاحات تخصصی، بیشتر مباحث پیشین را پشتوانه خود قرار دهد تا مخاطب را بهتر و سریعتر با ادبیات عاشورایی آثار و نوع نگاه های مجموعه «زیر خیمه حسین» همراه کند.

این اثر در حوالی جلد دوم «مقتل مدیریتی» باید دیده شود: تبیین نظریه «امام و امت» در کربلا و با الگوی «رهبر و پیروان» با «روایت» و «درایت» در روضه های «امامِ اصحاب» و «اصحاب امام» و حرف هایی از این دست...

کوتاه سخن، این سطور خود آموزی برای سوختن در روضه هاست...

و اصلا کاش کربلا را نشان مان دهند تا فارغ از این اوراق بسوزیم؛ آن چنان که مولای مان امام عصر می سوزد و اشک می ریزد ...

تا از مقام «شنیدن» به وادی «دیدن» برسیم ... و نهایتا در منزل «شدن»، یار هفتاد و سوم امام شویم!

«روضه اصحاب» یعنی تقاضای تجربه زیستن با امام حسین، روضه اصحاب یعنی نقش یارِ هفتاد و سوم امام را تجربه و تمرین نمودن.

هر چه هست این اوراق، عرض التماس و تقلّایی به آستان اوست؛ شاید بپذیرند ...

چه خواهد کرد حضرت حسین با روضه خوانانش ...؟!
      

0

        
خسرو باباخانی نویسنده این کتاب، به سراغ مسئله کلیشه‌ای و معمولی عشق رفته است اما نگاهش به عشق متفاوت است.
خسروِشیرین، تنها یک داستان عشقی معمولی با فراز و فرود‌های همیشگی رمان عاشقانه نیست، باباخانی در اثر خود، کلیشه‌ها را شکسته و از عشق‌های خسرو می‌گوید! طنز پنهان در این اثر، هم جنبه‌ تربیتی دارد و نوعی خلاقیت ادبی است هم محملی شده است برای نشان دادن فضاهای متفاوت.
داستان از سال‌های قبل از انقلاب و دوران نوجوانی قهرمان داستان شروع می‌شود و تا سال‌های اول جنگ ادامه دارد. مکان داستان هم آبادان است.شهری که از سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، یکی از متفاوت‌ترین فضاهای شهری ایران داشته است.
نویسنده با استفاده از نثری سرزنده و چابک که حاوی سادگی هم هست، سعی کرده است که حس و حالی که قهرمان از آن به دنیا نگاه می‌کند را به ما نشان دهد. نثری که قدم به قدم ارزش‌های فرمی متفاوتی را هم به ما عرضه می‌کند.
کتاب تنها یک خلاقیت ساده در بازی‌های فرمی نیست، بلکه از منظر محتوایی هم سعی کرده است حرف‌های خوبی برای گفتن داشته باشد. در این کتاب، می‌توان نه‌تنها حرکت و تغییر قهرمان داستان که فضای جامعه را هم دید. نگاهی که از عشق زمینی عبور کرده و به مسائل و رویداد‌هایی اشاره کرده است که کمتر کسی تاکنون بدان‌ها پرداخته است.
نویسنده هم به مسئله مبارزات انقلابی در شهرستان‌ها پرداخته است و هم ادای دینی داشته است به تلاش‌های قهرمانانه مردم آبادان در سال‌های ابتدایی دفاع مقدس. پرداختی هنرمندانه که سعی کرده است شعارزده نباشد و حرفی برای گفتن داشته باشد.
      

1

        🔸از دیار حبیب، رمانی است کوتاه که گوشه هایی از زندگی حبیب بن مظاهر یار سالخورده ی حضرت سیدالشهدا(ع) را به تصویر می کشد؛ البته قسمت اعظم آن، به شهادت حبیب در کربلا اختصاص دارد و وصف عشق و شیدایی او به امام زمانش. داستان از زاویه دید دانای کل روایت می شود و به ده بخش تقسیم شده است. داستان از جایی آغاز می شود که حبیب بن مظاهر و میثم تمّار در ملاقاتی، مقابل چشم عده ای از مردم، هر یک از عاقبت کار آن دیگری و چگونگی شهادتش خبر می دهند و از هم جدا می شوند و … در این کتاب می خوانیم: جان در قفس تن حبیب، بی تابی می کند. حبیب، به حال خود نیست. انگار رخت پیری را کنده است، در چشمه ی عشق، وضوی ارادت گرفته است و یکباره جوان شده است. جوانی که خویش را به تمامی از یاد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است. هیچ کس حبیب را تا کنون به این حال ندیده است، گاهی آن می کشد، گاهی نگاهی به خیام حرم می اندازد، گاهی به افق چشم می دوزد، گاهی خود را در نگاه معشوق گم می کند، گاهی می گرید و گاهی می خندد.
      

0

        ✔️معرفی اول:

🔸کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالی‌مرادی، دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است.
این کتاب، عاشقانه‌ترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. شهید سیاهکالی‌مرادی، در پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت، در پاییز سال ۹۱ عقد کرد، در پاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۹۴ به شهادت رسید!
این کتاب به روایت همسر شهید نوشته شده است و طراحی جذاب جلد آن، گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است.

«یادت باشد» یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی است که با زبانی ساده و شیرین به‌قلم «رسول ملاحسنی» روایت شده و انتشارات شهید کاظمی آن را روانه بازار کتاب کرده است.

این کتاب، داستان دختر و پسر جوان ــ زن و شوهر ــ متولّدین دهه‌ی ۷۰ ، است که برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می‌کنند سه روز روزه بگیرند! آنها به‌ خدای متعال متوسّل می‌شوند، سه روز روزه می‌گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) می‌شود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را می‌لرزاند؛ به این دختر ــ به خانمش ــ می‌گوید که «گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی‌لرزانَد"»! و آن خانم می‌گوید که «من مانع رفتن تو نمی‌شوم، من نمی‌خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ زهرا سرافکنده باشم!»

کتاب از زبان رهبر معظم انقلاب:
یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان - زن و شوهر متولدین دهة ۷۰ می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می‌کنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه درجشن عروصی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسل می‌شوند. سه روز روزه می‌گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (س) می شود؛ گرية ناخواسته اسن دختر دل او را می‌لرزاند. – به خانمش – می‌گوید که گرية تو دل من را لرزاند. اما ایمان من را نمی لرزاند! و آن خانم می‌گوید که من مانع رفتن تو نمی‌شوم. من نمی‌خواهم از آن زن‌هایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمة زهرا سرافکنده باشم! ببینید، این ها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست. مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سال‌هاست. مال همین روزهای در پیش روی ماست؛ امروز این است. در نسل جوان ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آن‌ها حضور دارد و وجود دارد. اين‌ها را باید یادداشت کرد این‌ها را باید دید. این‌ها را باید فهمید. فقط هم این یک نمونه‌ نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمی‌شود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو - زن و شوهری که عرض کردم - هر دو دانشجو بودند که البته آن پسر هم بعد می‌رود شهید می‌شود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (س) است.

🔸کتاب «یادت باشد» خاطرات روزهای زندگی فرزانه سیاهکالی با شهید مدافع‌حرم،حمید سیاهکالی مرادی است که در سن ۲۶سالگی به شهادت رسید.
این اثر به قلم محمدرسول ملاحسنی، آمیزه‌ای از عشق، ایمان و استقامت است که یک زندگی پاک و مومنانه را به تصویر می کشد؛زندگانی که با وجود سادگی‌اش، انسان در آن رشد می‌کند، آنقدر که در عرش الهی جای گیرد.
**********
معرفی دوم:

🔸کتاب یادت باشد نوشته‌ی محمد رسول ملاحسنی کتابی درباره زندگی شهید ۲۶ ساله مدافع حرم، حمید سیاهکلی مرادی به روایت همسر ۲۲ ساله‌اش، فرزانه سیاهکلی مرادی است.
 کتاب «یادت باشد» روایتی است عاشقانه از زندگی یک شهید مدافع حرم که پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت، پاییز سال ۹۱ عقد کرد، پاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید! شهید حمید سیاهکالی.

همسر شهید «حمید سیاهکلی مرادی»، فرزانه، روایتی جذاب و خواندنی از زندگی‌شان ارائه داده است، فرزانه، کتاب را از کمی پیش از آغاز زندگی مشترکشان نوشته است، یعنی زمانی که برای کنکور درس می‌خوانده و اصلا به فکر ازدواج کردن با هیچکس نبوده است، اما ماجراهای جالب خواستگاری حمید و فرزانه و اتفاقات بعد از آن است که دل فرزانه را می‌برد و جواب مثبتش را اعلام می‌کند.
 
داستان را  از زبان فرزانه سیاهکالی مرادی، همسر شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی می‌خوانیم. دختری که درگیر درس و کنکور بود و قصدی برای ازدواج نداشت. اما سرنوشت و قسمت او را همسر شهید کرد. داستان از پیش از ازدواج این دو شروع می‌شود. فرزانه به پیروی از یکی از همسران شهید که برای ازدواج و انتخاب همسر تصمیم گرفته بود چهل روز روزه بگیرد و بعد از آن چهله به اولین خواستگار خود بله بگوید، بر آن شد چهله‌ي دعای توسل را داشته باشد. روایتی عاشقانه که شما را هم می‌خنداند و هم با فرزانه اشک خواهید ریخت. درجربان مسیر سخت زندگی و تصمیم دشوارش قرار می‌گیرید. نثر کتاب آنقدر جذاب و روان است که شما با شروع کتاب نمی‌توانید آن را کنار بگذارید. کتاب سراسر عشق و دلدادگی است که می‌توان آن را جای دوستت دارم هدیه داد.
کتاب را محمد رسول ملاحسنی که نویسنده‌ای جوان در حوزه‌ی مقاومت است در طی مصاحبه‌ای با همسر شهید گرداوری کرده است. مقدمه‌ی کتاب با هفت سین نویسنده آعاز می‌شود که خواندن آن خالی از لطف نیست. در کل کتاب شامل ده فصل، از روز خواستگاری تا شهادت است. روز خواستگاری، دوران عقد، ماه عسل، آغاز زندگی مشترک تا جایی که این زوج جوان دعا می‌کردند تا نام شهید حمید سیاهکالی مرادی در قرعه‌کشی اعزام مدافعان حرم  بیرون بیاید و البته که تب و تاب روزی که شهید شدند و بی‌قراری همسرش. این شهید را شهید پاییزی می‌نامند چرا که در پاییز ۸۹ به سوریه رفت، در پاییز ۹۱ عقد کرد، در پاییز ۹۲ ازدواج کزد و در پاییز ۹۴ درر حالی که به عنوان عضو تیپ ۸۲ سپاه حضرت صاحب ‌الامر (عج)،  برای ماموریت جعفر طیار اعزام شده بود، در عملیات نصر دو در منطقه‌ی حلب به شهادت رسید.
🔹برشی از کتاب:
سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این‌طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم، منو بی‌خبر نذار.»
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.