معرفی کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر مترجم امیرجلال الدین اعلم

تهوع

تهوع

ژان پل سارتر و 1 نفر دیگر
3.7
54 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

118

خواهم خواند

69

شابک
9789644480607
تعداد صفحات
310
تاریخ انتشار
1398/12/19

توضیحات

        تهوع ، یکی از معروف ترین رمان های ژان پل سارتر است که در سال ۱۹۳۸ زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. تهوع راجع به مردی سی ساله به نام «آنتوان روکانتن»، مورخ افسرده و گوشه گیری است که به این باور می رسد که اشیاء بی جان و موقعیت های مختلف، بر تعریف او از خود و آزادی عقلانی و روحی اش لطمه می زنند و این ناتوانی، او را دچار تهوع می کند. رمان تهوع یکی از محوری ترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برنده ی جایزه نوبل ادبیات شد اما از پذیرش جایزه سر باز زد.
آنتوان روکانتن، قهرمان رمان تهوع، تک و تنها در شهر بوویل زندگی می کند. هر چند دست اندر کار پژوهشی تاریخی است، باری دلمشغولیِ عمده اش «وجود» است؛ وجودی که او به آن می اندیشد، وجود در ساحتِ متافیزیکی اش نیست بلکه وجود در ساحتِ اینجهانیو جلوه گر در موقعیتهای اجتماعیِ فرد آدمی و روابط وی با افراد دیگر جامعه است. دو چیز روکانتن را می آزارد: یکی آنکه این وجود، در ذات خود، ناواجب و ناعقلانی است؛ و دیگر آنکه پیرامون او را جماعتی «رجاله»، با احساساتی دروغین و اندیشه های کلیشه ای، فرا گرفته اند. برخورد با این وجودِ ناعقلانی در انبوهِ جزئیات مبتذلش، گونه ای بیزاری و دل آشوبه و «تهوع» در روکانتن پدید می آورد. روکانتن به تجربه پی برده است که موسیقی حالت «تهوع» را در او از سیر و سلوکی دردناک، در می یابد که برای رهیدن از چنبر هستیِ مهمل و ناموجهش باید ارزشهایی برای خودش بیافریندو برخورد وجودیِ ویژه ای اختیار کند. او به ادبیات دل می نهد و در این عرصه، رمان نویسی را به وجه خاص برمی گزیند. به این سان، امیدوار است که معنایی ارزشمند به زندگیِ بی معنایِ پیشینش بدهد.
رمان تهوع، که در زمره آثار برترِ ژان پل سارتر است، پیشاپیش هم درونمایه های فلسفه او را در بر دارد، و براستی یکی از پر ارج ترین نوشته های ادبیِ روزگار ما است.
      

یادداشت‌ها

          (داستان در قالب دفتر خاطرات شخصیت اصلی، آنتوان روکانتن، روایت می‌شود. او یک تاریخ‌نگار است که در شهری کوچک در فرانسه زندگی می‌کند و روی یک پروژه تحقیقاتی درباره مارکی دو رولبون کار می‌کند.
اما روکانتن به‌تدریج دچار نوعی احساس پوچی و بیگانگی از جهان می‌شود؛ او نسبت به اشیاء، افراد، و حتی خودش حس انزجار و بی‌معنایی پیدا می‌کند. این احساس را "تهوع" می‌نامد، که به‌طور نمادین، بیانگر بحران اگزیستانسیالیستی اوست. او درمی‌یابد که هیچ معنای ذاتی‌ای در زندگی وجود ندارد و انسان‌ها خود باید معنای زندگی را بیافرینند.)...(برگرفته از chatgpt)

از نظر داستانی، جذابیتی نداره و داستان خاصی نداره و تک گویی ها و افکار نویسنده رو نشون داده که در خیلی جاهای کتاب، مخصوصا موضوع وجود داشتن، خیلی دچار تکرار شده و همون حالت تهوع که مدنظر نویسنده هست به من خواننده هم دست داد تو اون قسمت.
در کل از نظر داستانی جالب نیست و بیش از حد فلسفی و خسته کننده هست.
        

0

          من ترجمه‌ی امیرجلالی الدین اعلم رو داشتم. توصیه میکنم این ترجمه رو نخونید. از نظر من(یا حداقل برای من) ترجمه روانی نبود، البته من نه به نسخه اصلی دسترسی نداشتم و نه ترجمه های دیگه بازار رو دیدم؛ اما اصلا توصیه نمی کنم این ترجمه رو بخونید. 
ابتدای کتاب «شرحی بر تهوع» رو گذاشتن که فرایند خوندنش برای من سخت و فرسایشی بود -فکر میکنم بخشی ش هم بخاطر ترجمه نه چندان قوی کتاب می تونه باشه- اما واقعا خوب و لازم بود؛ به زحمتش می ارزید. توی این نقد(که قسمتی‌ش به عنوان شرح ابتدای کتاب آورده شده) مفهوم وجود از دید سارتر رو بیان می‌کنه که برای من جالب بود. نمی دونم خود ناشر/مترجم اضافه کرده یا نسخه اصلی هم این شرح رو داشته، توصیه میکنم بخونیدش و آدرسش هم اینه: نقد «سارتر: تهوع و مگسها» کیت گور.
Keith Gore. Sartre: La Nausée and Les Mouches , Londin: Edward Arnold (publishers) Ltd, 1974
خود داستان هم برای من کششی نداشت. به زحمت دو سوم داستان رو خوندم و به امید اینکه داستان برام جذاب بشه جلو رفتم که نشد، پس ادامه دادنش رو بیخیال شدم و رفتم آخرش رو خوندم. 

در آخر بازم تاکید میکنم که اگه قصد دارید بخونیدش یه ترجمه دیگه رو بخونید. این ترجمه بسیار قدیمی‌ست-۱۳۵۵- و تا اونجایی که می‌دونم ویراست هم نشده.(تا چاپ هفتم سال ۱۳۸۳ که من در اختیار دارم اقلا این اتفاق نیفتاده.)
        

0

          اولین بار که خوندن این رمان رو شروع کردم.، از ترجمه اقای اعلم استفاده کردم و بعد از خوندن حدود 50 صفحه از اون، رهاش کردم... چون ترجمه با کلماتی سخت و جمله بندی هایی خشک و بی معنا، ذات بدی رو از نوشته نشون میداد...
تا این که مدتی پیش این کتاب رو با ترجمه اقای پارسایار تهیه کردم و خوندم...

داستان فوق العاده جذاب و پوچه...
این بیهودگی ذاتی انسان که در ذات.همه موجودات از جمله انسان وجود داره، در سطر سطر این کتاب مشخصه...
انسان هست چون هستی اونو مجبور کرده... ولی این که چرا باید باشه یا چه باید بکنه مربوط به خودشه...
میتونه عاشق بشه و غرایز حیوانیش رو دنبال کنه و یا میتونه از گذشته سر در بیاره و یا میتونه بمیره...
این بستگی به هدفی داره که آدم برای فرار از پوچی برای خودش دست و پا میکنه...
در واقع این دیدگاه اگزیستانسیالیستی سارتر بود که همه ما هستی را داریم ولی این هستی به شدت بی معناست... و تو خالی...
باید براش هدف انتخاب کنیم تا این هستی تحمل پذیر بشه و حالت تهوع بهمون دست نده... 
شاید معنا در ازدواج باشه یا تحقیق و یا نوشتن و یا مرگ...
اما هیچوقت اجباری در انتخاب هدف وجود نداره...
در این کتاب داستان مردی رو میخونیم که به نظرم جلوه ای از خود سارتر بوده و به شدت افسرده س... 
در سن 30 سالگی حس بیهودگی اون رو به تهوع میکشونه و از این که مقامش با مقام اشیائی که اطرافشن یکیه حالت تهوع میگیره...
این که با یک صندلی در تراموا تفاوتی نداره...
جفتشون در این دنیا "هستی" دارن ولی تفاوت رو انتخاب هدف میسازه...
حتما این کتاب رو با ترجمه مناسب بگیرید و بخونید چون ارزش خوندن داره!
        

0