رنج کشیدن بدون شکوه کردن ، یگانه درسی است که باید در این زندگی آموخت.

گاهی چنین احساس میکنم که سوار بر کشتی ای هستم که در کام طوفان است ، این هنگامی است که دغدغه ها و غم ها بیش از حد به من روی می‌آورند؛ باری گرچه میدانم که دریا خطر هایی پیش می‌آورد و در او بیم غرق شدن می‌رود با اینهمه دریا را خیلی دوست دارم و در مقابل خطر های آینده احساس آرامشی میکنم .

عقیده من این است که یک زن روستایی زیباتر از یک 《خانم》 است. زن روستایی با آن دامن آبی رنگش ، پوشیده از گرد و خاک ، وصله دار ، که فرسودگی و باد و آفتاب در آن هزار ریزه کاری ایجاد کرده اند ؛ ولی همین زن ، آن لباس زرق و برق دار 《خانم 》 را بر او بپوشانید ، اصلیت خود را از دست می‌دهد .

چه خوب است که زمستان باشد، توی برف . و پاییز چه خوب است ، در برگ های زرد . و چه خوب است تابستان ، در گندمزار های رسیده ؛ و بهار چه خوب است ، لای علف ها .

هیچ سیل اشکی سد راه هیچ رفتنی نمیشود .