معرفی کتاب پیش از آن که بمیرم اثر لورن اولیور مترجم هما قناد

پیش از آن که بمیرم

پیش از آن که بمیرم

لورن اولیور و 1 نفر دیگر
3.5
71 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

166

خواهم خواند

33

شابک
9786008812463
تعداد صفحات
332
تاریخ انتشار
1399/9/5

توضیحات

        «پیش از آن‌که بمیرم» رمانی از لورن اولیور (-۱۹۸۲)، نویسنده موفق آمریکایی است. این رمان با روایتی متفاوت و ماورایی به سرخوردگی‌ها، چالش‌های اجتماعی و دشواری‌های هویتی جوانان در جامعه امروز می‌پردازد.

این داستان درباره دختر نوجوانی است که به مدت یک هفته، آخرین روز زندگی‌اش را دوباره زندگی می‌کند. او برای اینکه بفهمد چرا این اتفاق برای او افتاده است و جلوی سرنوشتش را بگیرد، هر روز رفتار و کارهای کاملا متفاوتی را انجام می‌دهد. اما برخی از این کارها، چون با شخصیت او بسیار متفاوت است، موجب تعجب خانواده و دوستانش می‌شود. مهمترین کاری که او در این روزهای تکرارشونده انجام می‌دهد تلاش برای دوستی با دختر بیماری است که پیش از این در مدرسه با او رفتار خوبی نداشته‌است …

جی اشر، نویسنده کتاب «سیزده دلیل برای اینکه …» دربارۀ این کتاب می‌نویسد: هیچ راه دیگری ندارید، جز این که در جای‌جای این کتاب اشک بریزید.

این رمان با عنوان اصلی Before I Fall در سال ۲۰۱۰ منتشر شد و بر اساس آن فیلمی نیز ساخته شد که آن هم به موفقیت‌های بسیاری دست‌یافت.
      

لیست‌های مرتبط به پیش از آن که بمیرم

نمایش همه

یادداشت‌ها

Parya

Parya

1403/2/18

          بعد این کتاب واقعا فهمیدم که کتاب خوندن هم سلیقه ایه. 
نه این که شما مطابق سلیقه ات چه کتابی بر میداری‌. این که مطابق سلیقه ات از کتابی که می خونی چه نتیجه ای می گیری و چه تجربه ای کسب می کنی.
یه جورایی تا حدی مطمئنم هر کسی که این کتاب رو بخونه به نتیجه ای که نویسنده می خواد(یعنی ارزش کار های کوچیک تو زندگی) می رسه ولی این که از چالش های کوچیک و درشتی که توی داستان بود چه برداشتی میکنه کاملا بستگی به خود طرف داره.
این کتاب عالی نبود . تقریبا پنجاه صفحه ی اول نمی دونستم جریان چیه. ایده ای که داشت واقعا خوب بود اما برعکس نویسنده طوری عادی جریان رو پیش می برد که انگار این اتفاق واسه همه می افته( این که توی یه روز گیر کنی) از طرفی این که هر دفعه با هر تصمیم سامانتا اتفاقات اون روز تغییر می کرد باعث شده بود مخاطب به خوبی اون هدف نهایی نویسنده رو حدس بزنه. یه جورایی انگار داشتم کتاب خانه نیمه شب رو با یه محتوای قوی تر می خوندم. شخصیت پردازی ۴ شخصیت اصلی هم خوب بود. از اون جایی که تمرکز نویسنده بیشتر روی جا کردن یه سری مفاهیم عمیق بوده این قدر از شخصیت پردازی کافیه. از طرفی شخصیت ها با ثبات و منطقی ان. هر کسی در شرایط مختلف همون کاری رو میکنه که باید بکنه با این که کتاب یه روند پند محور داره ولی هیچ کدوم از شخصیت ها (به جز سامانتا که باید عبرت می گرفت تا داستان پیش بره) از رفتار یا حرف های سامانتا جوری متحول نمی شدن
 که یهو کل شخصیتشون به هم بریزه. 
و این که آخر داستان هم به همین صورت بود(سامانتا با این که خیلی تلاش کرد اما نتونست جولیت رو راضی کنه) با این که آخرش قابل پیش بینی بود اما بهترین پایان واسه چنین داستانی بود. هر چقدر هم اذیت کننده ولی هر چیز دیگه ای جز این پایان کتاب رو خنده دار می کرد. 
        

28

          با خوندن این کتاب کلمه «لحظه» براتون با معنا تر میشه، اینکه ما کی هستیم و چقدر روی زندگی خودمون و دیگران تاثیرگذاریم. اینکه ما می‌تونیم زندگی‌ای رو با لبخندمون نجات بدیم یا باعث مرگ روح یه نفر بشیم.
ژانر این کتاب تینجری/ و برای نوجوان هاست و با سبک آمریکایی ها نوشته شده، پس اگر به این موضوع علاقه‌ای ندارید این کتاب مناسبی براتون نیست.
اما من واقعا با شخصیت سم و رشدش ارتباط برقرار کردم و درکش کردم.
ایده کتاب متفاوت و جالب بود. سم یکی از دختر های دبیرستان توماس جفرسونه، و عضو یکی از اکیپ های شاخ مدرسشونه، از اونایی که همه‌رو مسخره میکنن و دنبال دردسرن، یه روز سم تو یه تصادفی همراه با دوستاش میمیره، اما اون روز ۷ بار تکرار میشه و سم سعی میکنه از اون ماجرا بیرون بیاد و اونجاست که متوجه چیز های جدیدی میشه؛ چیزایی که هیچوقت تو زندگی عادی بهشون توجه نمی‌کرد، و این داستان رو می‌سازه.
پایان کتاب باز بود و به درک ما برمیگشت. نویسنده چیز واضحی که منتظرشیم رو به ما نگفته و گذاشته به عهده خودمون که خب به نظرم اگه یه ذره توضیح میداد بهتر می‌شد.
و ترجمه کتاب ، واقعا ناقص بود و خیلی جاهارو مترجم به خواست خودش ترجمه نکرده، اینطور نیست که سانسور داشته باشه، بعضی قسمت های عادی هم گذاشته نشده و عوضش میبینیم خیلی از جاهایی که احتمال می‌دادیم سانسور بشه تو کتاب هست.
در آخر؛ خوشحالم از اینکه این کتابو خوندم (:
        

16

مبینا

مبینا

1404/3/6

          خب بالاخره این کتاب رو هم تموم کردم ....
کتابی بود که دوبار تصمیم گرفتم دیگه ادامه ندم و قیدش رو بزنم اما صرفا از رو اجبار ( بخاطر اینکه میخواستم بفهمم اخرش چی میشه ) ادامه دادم،اوایل خیلی کند پیش رفتم ولی سعی کردم خودمو متقاعد کنم که هرچی سریع تر بخونم زودتر میتونم برم سراغ کتاب بعدی ....
حدودا تا صفحه ی ۲۰۰ کتاب اصلا با کاراکترا و داستان هاشون ارتباط نگرفتم اما از اینجا بعد یهو همه چیز عوض شد ، دیگه از داستان بدم نمیومد و از روی کنجکاوی میخوندم نه اجبار و خیلیم زود تموم کردم :) 
نقش اصلی دیگه برام منفور و گنگ نبود بلکه براش ناراحت بودم و خوشحال از اینکه داره یه کارایی میکنه برای بهتر بودن 
در اخرم میتونم بگم ناراحت شدم چیزی که اصلا توقع نداشتم ...

میتونم روند این کتاب رو مثل زندگی تعبیر کنم ، که ممکنه واسه خیلی هامون کند و کسل کننده پیش بره و باید صبوری کنیم بابتش تا جایی که یه اتفاقی میوفته و اون لحظه به بعد قدر همه چیز و همه اطرافیان رو میدونیم و از اونجا دنیا برامون قشنگ میشه هرچند که گاهی ممکنه خیلی دیر باشه :) 
        

3

mahyas

mahyas

2 روز پیش

          یه چیزی توی خوندن این کتاب بود که نمی‌تونم دقیق توضیحش بدم؛ یه حسِ عجیب که قاطی غم و امید و فکر کردن به زندگی و فرصت‌ها بود. داستان دختری که فقط ۷ روز وقت داره، باعث شد چند بار با خودم فکر کنم: اگه من فقط یه هفته وقت داشتم، چی‌کار می‌کردم؟ با کی حرف می‌زدم؟ چی رو جبران می‌کردم؟

به نظرم قشنگ‌ترین بخش کتاب، همین تغییر تدریجی شخصیت اصلی بود. اینکه از یه دختر معمولی با کلی کارِ نکرده و اشتباه، تبدیل می‌شه به کسی که می‌فهمه هر لحظه‌ی زندگی چقدر می‌تونه ارزشمند باشه. همین باعث شد من هم توی لحظه‌هایی از کتاب دلم بگیره، گاهی بغض کنم و گاهی لبخند بزنم.

البته راستش رو بخوای، انتظار بیشتری داشتم. حس می‌کنم پتانسیلِ زیادی داشت که می‌تونست عمیق‌تر و تاثیرگذارتر باشه. بعضی جاها خیلی سریع رد شد، یا سطحی موند، ولی با این حال همون حال خوبِ عجیبی که گفتم، بهم داد. از اون کتاباست که وقتی تمومش می‌کنی، یه مدتی توی ذهنت می‌مونه و بهت یادآوری می‌کنه که باید زندگی رو بیشتر زندگی کرد.

پی نوشت برای سمی؛
تو به ما نشون دادی که حتی وقتی زمان داره تموم میشه، هنوز میشه آدمِ بهتری شد... و این شجاعته که از خیلی‌ها برنمیاد:)
        

6