کوثر نصیرپور

کوثر نصیرپور

@kosarnasirpour

12 دنبال شده

19 دنبال کننده

            حتی قشنگترین داستان ها هم 
چند تا فصل بد دارن،
و این اشکالی نداره....
          

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

دنیای خیال

568 عضو

فادیا؛ بازگشت به خانه

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

خون خورده سرخ سفیدمن منچستر یونایتد را دوست دارم

سه‌گانه تاریخی جذاب و پرکشش مهدی یزدانی‌خرم

3 کتاب

۱. من منچستریونایتد را دوست دارم: اولین اثر از سه‌گانه تاریخی او. رمانی که فوتبالی نیست! مرگ و خون جزء لاینفک آثار اوست. و در این رمان شاید خشونت مرگ‌ها بیش از باقی باشد. رمانی سوررئال که ریتم داستانی تند دارد و اتفاقات معمولا غافلگیرانه و غیرقابل پیش‌بینی‌اند. تعدد شخصیت‌ها بسیار زیاد، اعجاب‌آور و قابل تحسین است که زنجیروار به‌هم متصل می‌شوند؛ مثلا با قاب عکس مردی در پراگ که با دستش به جایی دور اشاره می‌کند. شخصیت‌هایی بی‌نام! داستان از سال ۸۳ و از دانشجوی تاریخی که مبتلا به سرطان خون است شروع می‌شود و پیوند می‌خورد به متفقین و وقایع اجتماعی و سیاسی دهه‌های ۲۰ و ۳۰ که بسیار متفاوت پرداخته شده. سروکله ارواح سرگردان از این رمان پیدا می‌شود. . ۲. سرخِ سفید: ۱۵ مبارزه کیوکوشین‌کای ۳۳ساله در روز برفی اواخر دی سال ۹۱، که می‌خواهد کمربند مشکی بگیرد و پیوند و آمیختگی‌اش با سرنوشت مردمان سال اول انقلاب و اتفاقات اواخر دی‌ماه برفی سال ۵۸. آمیختگی هنرمندانه. و اتصال و ارتباط ظریف برخی از شخصیت‌های داستان، با بعضی دیگرش. نویسنده تسلط کم‌نظیر و عجیبی دارد به تاریخ. و اشراف به مشاغل، جغرافیا، مسائل اجتماعی و سیاسی. اشاره ریزی که به بازی منچستریونایتد می‌کند و آخرهای رمان، از صلاح‌الدین می‌گوید و صلاح‌الدین ایوبی از شخصیت‌های مهم رمان بعدی‌اش خون‌خورده است، به جذابیتش افزوده. ضمن این‌که دو روح سرگردان رمان قبلی هم تماشاچی این ۱۵ مبارزه‌اند. اما نکته جالب و شاید بی‌ربط آن‌که، نویسنده هم کیوکوشین‌کاست، کمربند قهوه‌ای دارد و هم‌سال شخصیت اصلی داستان. 🤷🏻‍♀️🙃 . ۳. خون‌خورده: و امان از #خون‌خورده 🥲😅 که ایده اولیه‌ش از برادران #جهان‌آرا به ذهن نویسنده آمد. رمان از خون شروع می‌شود، به محسن مفتاح، دانشجوی ادبیات عرب پیوند می‌خورد، با داستان پنج برادر پیش می‌رود و می‌رسد به تاریخی دورتر، جایی که صلاح‌الدین ایوبی ایستاده. رفت‌وبرگشتی از سال ۹۴ تا دهه ۶۰ و تا عصر صلاح‌الدین. پرداخت به دو روح این سه‌گانه، در خون‌خورده پررنگ‌تر است و ویژه به آنها و سرگذشت‌شان پرداخته، خصوصا روح خبیث خال‌دار. بی‌شک، بی‌شک و بی‌شک این رمان، از بهترین آثار ادبیات داستانی ایران است؛ کتابی که طی ۷ روز کاری، به چاپ سوم رسید!

21

خانم دالاوی
          کلاریسا دالاوی در ماه ژوئن سال ۱۹۲۳، در لندن، و پس از اتمام جنگ، در خیابان قدم می‌زند، تاکسی‌ها را می‌بیند، ویترین‌ها را از نظر می‌گذراند، پیاده‌روها، پارک و... .
در این بین روایت‌گر، دانای کل است که هرچه در ذهن کلاریسا می‌گذرد و همچنین خاطرات او که ربط پیدا می‌کرد به آنچه در ذهنش می‌چرخید یا آنچه در خیابان می‌دید، را بیان می‌کند.
و از سپتیموس که در جنگ شرکت کرده، و حالا می‌تواند استدلال کند، حساب کند، اما نمی‌تواند احساس کند!
راوی می‌گوید از دیدار کلاریسا و پیتر والش که حالا پنجاه سال دارند و به یاد می‌آورند و حس می‌کنند در گذشته عاشق هم بودند. کلاریسا ازدواج کرده و دختر زیبایی به نام الیزابت دارد اما پیتر ازدواج نکرده و از هندوستان برگشته.
داستان در شب و مهمانی کلاریسا ادامه می‌یابد و تمام می‌شود.
همه‌چیز در ذهن و فکر شخصیت‌ها می‌گردد. شخصیت‌هایی که به هم وصل می‌شوند.
متن و تعریف رفتارهای انسان‌های اطراف خانم دالاوی و همچنین خود شخصیت اصلی، بسیار فکرشده و قابلِ‌تحسین است.
توصیف فضا و محیط عالی؛ پرش‌های راوی در ذهن و نگاه شخصیت‌ها و اتصال این پرش‌ها به‌هم، بسیار جذاب و استادانه است. 
        

28

همسایه ها
          همسایه‌ها، اثر ماندگارِ احمد محمود، نویسنده‌ی قَدَر ادبیات ایران.
داستان در بستر تاریخی دوران ملی‌شدن صنعت نفت و در بستر مکانی جنوب کشور روایت می‌شود.
راوی، پسر نوجوانی است به نام خالد که از ماجراهای همسایگانش که همه وضع مالی نامساعدی دارند می‌گوید و از ارتباطاتش با آنان.
قصه‌ای که چند سال از روند زندگی خالد را بیان می‌کند. از پدرش که برای خرج‌ومخارج خانواده، به کویت رفته تا امورات زندگی‌اش بگذرد؛ از رابطه نامشروع بلور خانم، همسر امان آقا با خالد؛ از اتفاقات و مشکلات روزمره زندگی همسایگان؛ تا پیوستن خالد به گروهی سیاسی که خواهان ملی‌شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسی‌ها از کشور هستند. آن‌جایی که در بحبوحه علاقه‌اش به دختری، به او گوشزد می‌کنند: عشق و احساس در دوران مبارزه، جایی ندارد...
زبان رمان، مختص احمد محمود است و بسیار قوی، شخصیت‌ها ملموس‌اند، و تصویرسازی اثر عالی.
.
.
پ.ن: اگر این اثر رو پسندیدید، "برج سکوت" حمیدرضا منایی رو هم از دست ندید.
        

55

دن کیشوت (دو جلدی)
زیبا... دلاورانه... عاشقانه.... طنزانه.... و یک عالمه آموزنده،

شاید این کلمات بخش کوچکی از توصیف بلند و بالای این کتاب باشه،
منی که تا 180 صفحه قصد کنار گذاشتن این کتاب رو داشتم، چنان میخ و محو محتوای مسحور کننده اون شدم که هیچ گاه نخواهم تونست اونو فراموش کرد،

بارها و بارها در حین خوندن این کتاب و در گزارش های اون میگفتم کاش این کتاب، کتاب درسی ما می‌بود، کاش بجای این همه دین و زندگی و ادبیات اینو جایگزین میکردند،

این کتاب، دایرةالمعارف چگونه زندگی کردن، چگونه زیستن، چگونه حکومت کردند و در یک کلام راه و رسم انسان بودن است،

گرچه نویسنده براساس باورهای مسیحیت خودش این کتاب رو نوشته و بسیاری از مطالب اون با منابع اسلامی اصیل ما هم مطابقت داره و از این نظر در جای جای کتاب حس میکردم مشغول مطالعه نهج‌البلاغه هستم (حس شخصی)

و البته یک انتقاد هم نسبت به کتاب داشتم و اونم این بود که نویسنده از هیچ فرصتی برای تخریب اسلام و مسلمانان نگذشته بود و این مطلب رو بنده نتونستم به تفسیر و توضیح قاطعی در موردش برسم چون احتمال دادم که آنچه نویسنده از اسلام و مسلمین دیده واقعا همانگونه بوده که نوشته و اصلا اسلام اصیل بهش نرسیده (از وحشی‌گری های اعراب بعد از پیامبر کم وبیش همه مطلعیم.

از طنز داستان هرچی بگم کم گفتم
البته این طنز به معنای کرکر خنده نیست ولی شاید برای شما باشه و همین ی مسئله جذابیت و گیرایی داستان رو دو چندان میکنه و البته داستان از تعلیق های زیبا و گیر کم نداره چیزی و شما رو پای کتاب نگه میداره، 

یکم از فراز و فرودهای داستان بگم بهتون
داستان در جلد اول بیشتر به داستان های متفرقه پرداخت شد ولی رفته رفته در طول داستان جذابیت اون بالا میره،
ماجرای پهلوان پنبه ای هست که به نیت کمک به مظلومان و مورد ستم قرار گرفتگان جامه رزم‌آوران به تن می‌کند و در این راه ماجراها پشت سر می‌گذارد و به هر شکلی که از دستش بربیاد سعی بر کمک میکنه ولو مورد ضرب و شتم قرار میگیره و یا در این راه ناملایمتی میبینه.

جلد دوم ماجراها اکثرا معطوف به خود پهلوان میشه ولی نکات و درس‌های آموزنده اون و همچنین طنز داستان بیش از پیش میشه و خب من جلد دوم رو بیشتر پسندیدم. 🤪

چقد نوشتم
ببخشید دیگه
گفتم شاید بکار اونایی که قصد خوندنش رو دارند بیاد،

برید بخونید
لذت ها نهفته است در آن 🤪🤪😇
          زیبا... دلاورانه... عاشقانه.... طنزانه.... و یک عالمه آموزنده،

شاید این کلمات بخش کوچکی از توصیف بلند و بالای این کتاب باشه،
منی که تا 180 صفحه قصد کنار گذاشتن این کتاب رو داشتم، چنان میخ و محو محتوای مسحور کننده اون شدم که هیچ گاه نخواهم تونست اونو فراموش کرد،

بارها و بارها در حین خوندن این کتاب و در گزارش های اون میگفتم کاش این کتاب، کتاب درسی ما می‌بود، کاش بجای این همه دین و زندگی و ادبیات اینو جایگزین میکردند،

این کتاب، دایرةالمعارف چگونه زندگی کردن، چگونه زیستن، چگونه حکومت کردند و در یک کلام راه و رسم انسان بودن است،

گرچه نویسنده براساس باورهای مسیحیت خودش این کتاب رو نوشته و بسیاری از مطالب اون با منابع اسلامی اصیل ما هم مطابقت داره و از این نظر در جای جای کتاب حس میکردم مشغول مطالعه نهج‌البلاغه هستم (حس شخصی)

و البته یک انتقاد هم نسبت به کتاب داشتم و اونم این بود که نویسنده از هیچ فرصتی برای تخریب اسلام و مسلمانان نگذشته بود و این مطلب رو بنده نتونستم به تفسیر و توضیح قاطعی در موردش برسم چون احتمال دادم که آنچه نویسنده از اسلام و مسلمین دیده واقعا همانگونه بوده که نوشته و اصلا اسلام اصیل بهش نرسیده (از وحشی‌گری های اعراب بعد از پیامبر کم وبیش همه مطلعیم.

از طنز داستان هرچی بگم کم گفتم
البته این طنز به معنای کرکر خنده نیست ولی شاید برای شما باشه و همین ی مسئله جذابیت و گیرایی داستان رو دو چندان میکنه و البته داستان از تعلیق های زیبا و گیر کم نداره چیزی و شما رو پای کتاب نگه میداره، 

یکم از فراز و فرودهای داستان بگم بهتون
داستان در جلد اول بیشتر به داستان های متفرقه پرداخت شد ولی رفته رفته در طول داستان جذابیت اون بالا میره،
ماجرای پهلوان پنبه ای هست که به نیت کمک به مظلومان و مورد ستم قرار گرفتگان جامه رزم‌آوران به تن می‌کند و در این راه ماجراها پشت سر می‌گذارد و به هر شکلی که از دستش بربیاد سعی بر کمک میکنه ولو مورد ضرب و شتم قرار میگیره و یا در این راه ناملایمتی میبینه.

جلد دوم ماجراها اکثرا معطوف به خود پهلوان میشه ولی نکات و درس‌های آموزنده اون و همچنین طنز داستان بیش از پیش میشه و خب من جلد دوم رو بیشتر پسندیدم. 🤪

چقد نوشتم
ببخشید دیگه
گفتم شاید بکار اونایی که قصد خوندنش رو دارند بیاد،

برید بخونید
لذت ها نهفته است در آن 🤪🤪😇
        

100

فرندز؛ دوستان و عاشقان

8

فرندز؛ دوستان و عاشقان
متی عزیز و نازنینم!
اعظم مشکلات زندگیمونو توی یکی دو جمله خلاصه کردی و این کار فقط از تو برمیاد دقیقا مثل وقتی داد میزدی:
I'm hopeless and awkward and desperate for love!
(من نا امید و ترحم برانگیز و بیچاره ی محبتم...! )

کتاب فرندز رو زمانی تموم کردم که حدود یک سال از مرگ متیو پری میگذره. اگر چندلر توی سریال رو بشناسید به وضوح اون رو توی کتاب ام پیدا می کنید و اگر از چندلر سریال خوشتون می اومده از کتاب هم خوشتون میاد. مگر اینکه با متن مسئله پیدا کنید؛ ترجمه من ترجمه ی کیمیا فضایی نشر میلکان بود. بی تردید جزو افتضاح ترین متنهایی بود که دیده بودم...! حالا یا نویسنده یادش رفته بود که داره یه کتاب می نویسه نه متن استنداپ کمدی، یابه احتمال بیشتر مترجم خیلی تبحری در تبدیل لحن وسبک همراه با ترجمه لغات نداشته. خلاصه که انتظارم خیلی بیشتر بود.
اما در رابطه با اصل داستان باید بگم مجبورتون میکنه دوباره نگاهی به سریال بندازید. ممکنه شمام مثل من فکر کرده باشید: عهههه این یارو تو مدت کوتاه بین دوتا فصل چقد داغون شده؟!  و بعد متوجه بشید اونجا اوج اعتیادش بوده یا فلان جا تازه از مرگ حتمی جون سالم به‌در برده بوده یا توی بهمان قسمت چقدرتلاش می کرده که متمرکز بمونه چون به نظرش لیاقت سریال فرندز بیشتر از این بوده که خرابش کنه... 
 متیو پری ذاتا ماشین شوخی سازی بوده! تمام تلاشش رو می کرده و میتونسته خیلی بهتر از اینم باشه. اما مدام فکر کرده چه دلیلی وجود داره که یکی منو دوست داشته باشه منکه چیزی برای ارائه ندارم!  و وقتی می فهمم تمام اینا بخاطر خود کم بینی خودش بوده قلبم میشکنه که چقدر گناه داشته...
بقول خودش: 
I'm Chandler;I make jocked when I feel uncomfortable
(من چندلرم؛ وقتایی که معذبم جک تعریف می کنم!)
          متی عزیز و نازنینم!
اعظم مشکلات زندگیمونو توی یکی دو جمله خلاصه کردی و این کار فقط از تو برمیاد دقیقا مثل وقتی داد میزدی:
I'm hopeless and awkward and desperate for love!
(من نا امید و ترحم برانگیز و بیچاره ی محبتم...! )

کتاب فرندز رو زمانی تموم کردم که حدود یک سال از مرگ متیو پری میگذره. اگر چندلر توی سریال رو بشناسید به وضوح اون رو توی کتاب ام پیدا می کنید و اگر از چندلر سریال خوشتون می اومده از کتاب هم خوشتون میاد. مگر اینکه با متن مسئله پیدا کنید؛ ترجمه من ترجمه ی کیمیا فضایی نشر میلکان بود. بی تردید جزو افتضاح ترین متنهایی بود که دیده بودم...! حالا یا نویسنده یادش رفته بود که داره یه کتاب می نویسه نه متن استنداپ کمدی، یابه احتمال بیشتر مترجم خیلی تبحری در تبدیل لحن وسبک همراه با ترجمه لغات نداشته. خلاصه که انتظارم خیلی بیشتر بود.
اما در رابطه با اصل داستان باید بگم مجبورتون میکنه دوباره نگاهی به سریال بندازید. ممکنه شمام مثل من فکر کرده باشید: عهههه این یارو تو مدت کوتاه بین دوتا فصل چقد داغون شده؟!  و بعد متوجه بشید اونجا اوج اعتیادش بوده یا فلان جا تازه از مرگ حتمی جون سالم به‌در برده بوده یا توی بهمان قسمت چقدرتلاش می کرده که متمرکز بمونه چون به نظرش لیاقت سریال فرندز بیشتر از این بوده که خرابش کنه... 
 متیو پری ذاتا ماشین شوخی سازی بوده! تمام تلاشش رو می کرده و میتونسته خیلی بهتر از اینم باشه. اما مدام فکر کرده چه دلیلی وجود داره که یکی منو دوست داشته باشه منکه چیزی برای ارائه ندارم!  و وقتی می فهمم تمام اینا بخاطر خود کم بینی خودش بوده قلبم میشکنه که چقدر گناه داشته...
بقول خودش: 
I'm Chandler;I make jocked when I feel uncomfortable
(من چندلرم؛ وقتایی که معذبم جک تعریف می کنم!)
        

9

سفر سیلکا: براساس داستانی واقعی از عشق و استقامت
          اگر روح زنانه از زنان گرفته نشه به دنیا و زندگی رنگ می‌پاشند قبلاً کتاب دکتر فرانکل (انسان در جستجوی معنا [درباره اردوگاه کار اجباری] )خوندم و با توجه به اون می‌تونم بگم دنیای زنان خیلی با دنیای مردان متفاوته حتی در اردوگاه کار اجباری و زنان ذاتا خالق هستن نهایت خلق کردن در زنان به دنیا آوردن فرزند که علاوه بر این که آنهارو آسیب پذیر میکنه از جانب فرزند ،بهشون توانایی و قدرت عجیب و غریبی هم میده برای ایستادگی و بردباری...زنان بر خلاف روحیه لطیف و ظاهر شکننده‌ای که دارند گاهاً خیلی قوی‌تر از مردان عمل می‌کنند همونطور که پزشک‌ها هم میگن توانایی زنان در تحمل درد خیلی بیشتر از مردانه این نشون میده زنان قویتر از اون چیزی هستند که جامعه تصور میکنه...

نمی‌دونم این داستان و این شخصیت سیلکا تا چه حد واقعیه و تا چه حد ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است اما هرچی که هست باور دارم که زنانی تو دنیا هستند که این قبیل رنج هارو تجربه کردن به شکل های دیگه‌ای و حتی سخت تر و هولناکتر...


        

24