°هیچ وقت تا از چیزی مطمئن نشدی فاش نکن°
°در فتنه ممکن است خود فرد در خطر مجرم باشد°

چیزی که این کتاب به من آموخت 
        

          هشتمین کتاب از سری کتاب‌های آقای هرکول پوآروی عزیزم.
جزو کارهای جذاب آگاتا کریستی است واقعا.
دختر جوانی که صاحب خانهٔ آخر هست، در چند بار پیاپی، مورد حمله قرار می‌گیرد و پوآرو وارد عمل می‌شود تا جان نیک حفظ شود و کشته نشود.
ریتم اوایل داستان نسبت به کارهای دیگر کریستی کمی کند است اما در ادامه عالی پیش می‌رود.

و خب اینکه در چالش پیدا کردن متهم، موفق بودم و قبل از پوآرو، جانی را پیدا کردم و این خیلی برای آدم اتفاق شیرینی است.
        

          پایانش جدا شگفت زده ام کرد. اما روند نسبتا کشدار کتاب باعث شد آن قدرها که باید، ازش لذت نبرم.
        

          روند اولای داستان کنده ولی تقریبا ۵۰ صفحه ی آخر به خوبی جبران میکنه و آگاتا کریستی هربار سورپرایزتون میکنه(:
        

          دومین کتابی که از مجموعه کتاب های آگاتا کریستی خوندم🥲🥲
چقدر جذاب بود این کتاب 😀
ولی سبک و حالت بیان داستان با کتاب قبلی که خوندم ( پنج خوک کوچک ) فرق می‌کرد ...
و اینجا شاهد پوآرو ای هستیم که برای کوچک ترین خطا چقدر خودش رو سرزنش میکنه چون خودش رو از همه برتر میدونه!( اما کاش این کارآگاه ما مؤدب تر بودا😅 یعنی اینکه به شخصیت بقیه و حتی خودش بیشتر احترام می‌گذاشت😉)
دمشم گرم که خیلی شیک و جذاب پرونده رو حل کرد 😍😁
        

          واقعیت این است که این آقای کرافت زیادی خوب است. به‌طوریکه با خودم می‌گویم حتما ریگی به کفشش دارد.
.
دختری به اسم نیک (مگدالا) باکلی که صاحب خانه آخره، مورد سوءقصد قرار می‌گیره.
از طرفی فردی به اسم مایکل سیتن، خلبان معروف، در یک سانحه جانش رو از دست میده...
یعنی چه کسی قصد کشتن نیک رو داره؟ و چه ارتباط بین این دو فرد وجود داره؟
.
پوآرو در این کتاب حضور داره.
.
معمای کتاب منطقی و در عین‌حال خیلی هوشمندانه بود و اگر کسی به همه جزییات توجه داشته باشه، ممکنه بتونه قاتل رو حدس بزنه.
اگر این کتاب رو با کسی  همخونی می‌کردم، به نظرم بحث های جالبی درمورد معمای کتاب بین مون شکل می‌گرفت.🌱
دوست دارم دفعات بعدی کتاب های کریستی رو با دوستی همخونی کنم...
.
هشتم دی ماه ۴۰۲
        

          فیلمشو که دیدم هیچی ازش نفهمیدم تا اینکه این کتابو خوندم اما برام معماهاش یه چیز معمولی و ساده بود. سطح متوسطی.... 
        

          ۶. خطر در خانه‌ آخر
ششمین داستان از مجموعه‌ی هرکول پوآرو:

این داستان رو کمتر از پنج اثر قبلی دوست داشتم که دلیل اصلیش هم مدل عجیب شخصیت پوآرو بود توی این قصه بود.
پوآروی این داستان از نظرم اون پوآروی بااعتماد به نفس و نکته‌سنج همیشه نبود. (که احتمال داره کریستی عامدانه این تغییر رو توی شخصیت‌پردازی پوآرو انجام داده باشه).
گره‌گشایی داستان مثل همیشه قوی بود اما روند رسیدن به گره‌گشایی نه.
الگوی یکسان ساختار داستان‌ها (که به خاطر عدم اسپویل مطرحش نمی‌کنم) داره یکم اذیتم می‌کنه و امیدوارم تو داستان‌های آینده با الگوهای متفاوتی مواجه بشم.
        

          تا اینجا هر کتابی از این نویسنده خوندم نتونستم شخصیت اصلی رو درست حدس بزنم .. هر بار با طرح یه معمای جدید شخصیت اصلی عوض میشه و در نهایت هم 😅با یه حرکت ضربه فنی میشی و میفهمی کلا اشتباه میکردی ‌.. و همین باعث میشه یک نفس تا آخر داستان بری ...
        

          شخصا آثار اگاتا کریستی رو دوست دارم و ارزش خواندن دارند و این کتابش هم همین طور ، شخصیت اصلی پوآرو بود و اینکه ذهن رو برای پیدا کردن قاتل به چالش میکشه دوست دارم فقط یکم داستانش کش داشت  و اینکه آخرش شبیه کتاب اعلام یک قتل بود.... 
        

          کلا کتاب های آگاتا کریستی خیلی زیبان همچنین این کتابش
        

          فکر کنم تقریبا هر وقت کتابی از #آگاتا_کریستی خوندم، این‌جا نوشتم که چقدر «یک نفس تازه» ست. دقیقا وقت‌هایی که همه چیز زیادی سخت و پیچیده می‌شه دستت رو می‌گیره و تو یه داستان عجیب گیرت می‌ندازه. بعد تو ترجیح می‌دی به داستان و قاتل و صحنه جرم فکر کنی، تا به چیزهایی که نمی‌تونی عوضشون کنی. این بار هم آگاتا من رو به یه خونه قدیمی بزرگ و تاریک برد؛ خانه آخر. 
منم تصمیم گرفتم این دفعه رو تنها نباشم و تو یه ویدئویی که خیلی زود باهاتون به اشتراک می‌ذارم، سعی کردم معما رو حل کنم، موفق بودم؟ شما حدس بزنید:)
داستان #خطر_در_خانه_آخر خیلی جالب شروع می‌شه: دختر جوان و زیبایی، پوآرو رو در یک هتل ملاقات می‌کنه. اون دختر صاحب «خانه آخر» (بالاتر گفتم ازش) و طی ماجرای عجیبی در دو سه روز گذشته سه، چهار بار مورد سو قصد قرار گرفته. توی این معما نه انگیزه مشخصه، نه قاتل فرضی، نه هیچی فقط «خطر» دیده می‌شه.