معرفی کتاب بی آبی اثر جرود شوسترمن مترجم پرستو پورگیلانی

بی آبی

بی آبی

جرود شوسترمن و 2 نفر دیگر
4.4
42 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

86

خواهم خواند

64

شابک
9786222441258
تعداد صفحات
448
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        چند وقتی از خشکسالیِ فاجعه   ‎           بار در کالیفرنیا می   ‎           گذرد؛ حالا اسمش را گذاشته   ‎           اند «لوله   ‎           های خالی». زندگی مردم به فهرستی از کارهایی که نباید انجام بدهند تبدیل شده: چمن   ‎           ها را آب نده، استخرت را پر نکن، دوشِ طولانی نگیر... تا روزی که حتی یک قطره آب از شیر جاری نمی   ‎           شود.محله   ‎           ی ساکت و خارج از شهر الیسا ناگهان به میدان جنگ آدم   ‎           های درمانده تبدیل می   ‎           شود. همسایه   ‎           ها و خانواده   ‎           ها در تلاش برای به   ‎           دست آوردن جرعه   ‎           ای آب به جان هم می   ‎           افتند. وقتی پدر و مادر الیسا به خانه برنمی   ‎           گردند، زندگی او و برادرش به خطر می   ‎           افتد. حالا الیسا ناچار است تصمیم   ‎           های بسیار دشواری بگیرد بلکه از این مهلکه جان سالم به در ببرد.
      

لیست‌های مرتبط به بی آبی

choobin

choobin

1404/2/30

استاد عروسکاستاد عروسکاستاد عروسک

کتاب های چشمک زن

71 کتاب

کتاب ها برای من در زندگی زنده ترین موجودات بی جان هستند...همونطور که معجزه آخرین پیامبر ما هم یک کتاب هست.اما بین همه کتاب هایی که خوندم همه کتاب هایی که به زندگیم وارد شدند و خیلی وقتا وسیله های نجات بخش من بودند، کتاب های زیادی بودند که مثل ستاره های دنباله دار توی زندگیم می درخشیدند و من محو زیباییشون می شدم و بعد محو می شدند...کتاب هایی هم بودند که اثرشون یه گوشه ای از وجود من مونده ولی حتی خیلی وقتا یادم میره که وجود دارند...اما معدود کتاب هایی هم بودند و هستند که وارد زندگیم شدند و مثل ستاره درخشیدند...ستاره هایی که هرموقع به یادشون میفتم و بهشون نگاه می کنم بهم چشمک می زنند و میدونم که هستند و هرموقع که بخوام میتونم دری رو به دنیاشون باز کنم و دوباره توی دنیاشون غرق بشم...بعضی ازونا کمکم کردند فراموش کنم ...بعضی التیام بخش بودند ...بعضی ملاقات با دنیای دیگه ای بود که دوست داشتم درونشون زندگی کنم یا حتی گاهی منو از لب پرتگاه برگردوندند...شاید خیلی ازونا از نظر دیگران پوچ ،کسل کننده ،بی محتوا یا بچگانه باشند یا حتی خیلی مهجور مونده باشند و چاپ تموم ، اما نقش مهمی رو تو زندگی من ایفا کردند ...بخاطر همین دوست داشتم ازشون یه لیست درست کنم...تا همینطور که داخل خونه جدا از بقیه کتاب ها گذاشته شدند و بهم قوت قلب میدن ، اینجا تو خونه جدیدم در بهخوان هم جا و مکانی داشته باشند.

90

choobin

choobin

1404/2/6

خاطرات ویرانی (دنیا در یاد آب)سال اولآهنگ آخر دنیا: رویای بی انتها

کتاب های آخرالزمانی

42 کتاب

شاید بشه گفت محبوب ترین موضوع در کتاب ها برای من مربوط میشه به کتاب های آخرالزمانی...چیزی که برام اینجور کتاب ها رو جذاب می کنه زیر و رو شدن دنیای آدماست...اینکه ملاک و معیار براری آدما تغییر می کنه...انگار یه دریچه باز میشه به سمت یه دنیای جدید...دنیایی که نمیتونی از از دنیای گذشته چیزی رو بهش یدک بکشی...تو این دنیای جدید یا وفق پیدا می کنی و قوی میشی یا می میری...نکته جذاب دیگه این جور داستان‌ها برام سیر تغییر آدماست...اینکه دنیای جدید ، انتخاباشون و احساساتشون به اونا شخصیت جدیدی میده...و این فقط مربوط به خود اون آدمها نیست...گروه هم روی این آدم ها تاثیر به سزایی داره...چه بسیار آدمهایی که تو دسته خوب ها قرار می گرفتند و تغییر مثبت دارند و گذشته تاریکشون رو فراموش می کنند و چه آدمهایی که دنیای بدون قانون جدید اونا رو به آدمای جدیدی تبدیل می کنه...ازونجایی که خودم عاشق این ژانر هستم و همیشه دنبال کتاب های جدید این ژانر،خواستم یه لیست ازینجور کتاب ها آماده کنم و کم کم شروع به تکمیلش می کنم. در مورد خوب یا بد بودن کتاب‌ها نظری نمیدم چون سلیقه من معیار نیست ...فقط هم کتاب هایی که خودم خوندم نمی ذارم ...کتاب های توی لیستم رو هم میذارم .اکر کتابی درین زمینه می شناختید بگید که به این لیست اضافه کنم.

109

پست‌های مرتبط به بی آبی

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بالاخره تمومش کردم :)
ممنون از دوستانی که تشویقم کردن ادامه بدم، چون حس پایانش خیلی بهتر از حس اون وسطا بود 😊

وسطاش اینطوری بودم که به زور به این کتاب ۳ از ۵ میدم، الان میگم ۴ هم میشه بهش داد :) 
نکات قابل تأملی داشت و مخصوصا آخرش یه طوری یه حس خاصی بهم داد...

نویسنده کتابشو به کسایی تقدیم کرده که برای اصلاح اثرات تغییرات اقلیمی تلاش می‌کنن.
این climate change هم چیزیه که خیلی زیاد باهاش برخورد دارم، ولی مثل همین قضیه آب تو این کتاب انگار تا یه بلایی ازش نازل نشه جدی گرفته نمیشه، بعضیام البته میگن این سر و صداها الکیه و خبری نیست 😁 ولی واقعا چه بلایی سر خودمون و این زمینمون آوردیم؟


این حالت روایت داستان از دید شخصیت‌های کاملا فرعی که ربطی به خط سیر شخصیت‌های اصلی ندارن رو هم دوست داشتم. مدلش رو تو مجموعه آرشیو استورم‌لایت سندرسون دیده بودم. این حالت یه دید کلی از اون وقایع میده که تو جریان اصلی داستان به دست نمیاد و بعد اینکه ببینی چه ربطی به خط سیر اصلی داستان پیدا می‌کنه و شخصیت‌هاش چطور جاهای دیگه سر و کله‌شون پیدا میشه جالبه :)

من نسخه زبان اصلی رو خوندم ولی ترجمه‌ش رو هم از طاقچه خریدم واسه زیرنویساش! چون کتابش خیلی ارجاعات آمریکایی داشت! یعنی کلمات و عباراتی که تو فرهنگ آمریکا کاملا معنیش مشخصه ولی من ازش سر درنمیاوردم! نمونه ساده‌ش FEMA که میشه ستاد مبارزه با بحران آمریکا! 😊
        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          It was something I had never read before
ببخشید خیلی کژوال طور با قضیه برخورد میکنم اماااا به طر خلاصه داستان ماجرای خشکسالی شدید چند روزه ای در محدوده ای از امریکا بود و تاثیراتش روی مردم 
نمی دونم برداشت شما از چنین موضوعی چیه یا علاقه ای به داستان های survive طور دارید یا نه اما این چیزیه که خیلی پیشنهادش میکنم 
نقطه قوتش برام عموما شخصیتاش بود 
و هر چی بیشتر جلو میرفت بهتر میشد 
دوسش داشتم و خواهم داشت اسن هم به نظرم نقطه قوت و ضعفش بود همزمان که حسابا خیلی روی اون قضیه ی « همه اینا تقصیر ما انسان هاعه با اصراف هامون » تاکید نکرده بود و خیلی فاز پیام « به پدر و مادر خویش احترام بگذارید برنداشته بود » و ایا من الان رو فاز ذخیره اب ام و هر اخباری در رابطه با مشکلات اب در سراسر جهان می‌شنوم دو چندان برگام میریزه؟ قطعا ( البته والدینم کلا ادم پیش بینی چنین چیزایی هستن یه طورایی ) اگه خوندید خیلی علاقه مندم باهاتون راجع بهش حرف بزنم 
احتمالا دقیق تر ازش توی اینستا صحبت کنم و میتونید اونجا اگه علاقه مندید پی اش رو بگیرید .


اینم بگم که چهار ستاره نبود اما سزاوارش چرا ( بیشتر بخاطر چیزای شخصیش برای من )



https://taaghche.com/book/91918
        

0

Aylin𖧧

Aylin𖧧

1404/2/1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب رو بستم و دیدم خدای من؛ تشنمه.
پنج ستاره؛ به‌خاطر فضاسازی داستان و تصویر دقیقی که از وضعیت بحرانی خلق شده بود. من کسی نبودم که ماجراها رو از بیرون تماشا می‌کرد؛ بلکه همراه شخصیت‌های داستان در بطن بحران لوله‌های خالی بودم و برای زنده‌موندن می‌جنگیدم.
پنج ستاره؛ به‌خاطر احساساتی که ماهرانه به تصویر کشیده شده بود و عمیقاً می‌تونستم درکشون کنم.
به‌خاطر اون تصویرهای کوتاه بین داستان؛ خیلی پسندیدمشون.
به‌خاطر کلتون و متفاوت بودنش. گاهی دلم می‌خواست فقط او داستان رو روایت کنه.
به‌خاطر الیسا و قابل اعتماد بودنش. بهش افتخار می‌کنم.
به‌خاطر جکی و شکست‌ناپذیری‌ش (باید اعتراف کنم بعضی جاها خیلی از دستش حرص می‌خوردم.)
به‌خاطر گرت که دوستش داشتم چون گاهی منو یاد یکی از شخصیت‌های داستانیِ خودم می‌انداخت. 
و به‌خاطر پایان داستان که باعث شد بغض کنم.
تو این برهه از زمان و با وجود فشار روانی نزدیک کنکور، این کتاب و تصویرسازیِ محشرش از بحران احتمالاً یکی از بدترین هدیه‌هایی بود که می‌تونستم به خودم بدم؛ اما خب باز شد، دیده شد و خیلی هم پسندیده شد. 
        

43

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ی کتاب دیگه با تم آخرالزمانی از آقای شوسترمن.بنظرم از پس بیان نکته اصلی که اول ذهن و چشم مخاطب رو به روی شاید آینده نه چندان دور طبیعت و بشر باز کنه به خوبی براومده و وقتی که عمیقاً پا به صفحات کتاب بزاری متوجه حس اظطراب و تلاش برای بقا میشی.این که چطور تو شرایط خاص همه میتونن تبدیل به یک هیولای وحشتناک بشن و هیچ گونه حس ترحم و هم نوع دوستی نیز وجود نداشته باشه.اسم کتاب به خودی خود گویای همه چیز هست.خشکسالی و بی آبی که هرچند همه ازش مطلع هستند اما کسی آن را جدی نمیگیرد.امیدوارم حداقل این اثر روی مخاطب تاثیر خودش رو بزاره. سبک کتاب واسم جدید بود که از دید چندین و چند شخصیت بیان میشه و جالب بود.اما به شخصه به هیچ عنوان پایان کتاب رو نمیتونم قبول کنم.حس میکنم بر خلاف بقیه کتابای شوسترمن که هیچ ترسی برای از بین بردن شخصیت اصلی کتاب نداشت؛اینجا قصه فرق میکرد و در آخر تمام شخصیت های اصلی صحیح و سالم به مانند فیلم ها خوش و خندان در کنار هم قرار گرفتن.وقتی تو صفحات پایانی خبری از جکی نبود انتظار داشتم حداقل او قربانی شجاعتش شده باشد که خب فقط یک نیم خط کافی بود تا بفهمم او نیز سالم مانده.عمیقا حس میکنم تمام ماجراجویی ها و تلاش گروه رو پوچ جلوه داد به طوری که اگه دوهفته داخل خونه هاشون دوام می‌آورند خیلی شیک و مجلسی مشکل تمام می‌شد.اما هرچه که بود همچنان ارزش خواندن داره
        

29

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          از آن کتاب‌ها که مطمئنم با گذشت زمان چیزهایی ازش در من رسوب خواهد کرد و باقی خواهد ماند!
آب تمام شد. قصهٔ «خشکسالی» با این خبر یک‌خطی شروع می‌شود: دیگر از هیچ لوله و شیری آب بیرون نمی‌آید. اما نویسنده بعد از این یک خط، چهارصد صفحه شما را دنبال خودش می‌کشد تا رویه‌‌های دیگری از انسانیت را به شما نشان بدهد. آن‌چه پیش‌بینی می‌کردید و آن‌چه هرگز احتمالش را نمی‌دادید. شوسترمن را به خاطر خلق آثاری که در عین هیجان‌انگیز و پرحادثه بودن، تأمل‌برانگیز و عمیق هم هستند می‌ستایم. این کتاب شاید به نظر برخی خوانندگان -خصوصاً در قیاس با سه‌گانهٔ داس مرگ- کلیشه‌ای و مستقیم‌گو برسد، که به نظرم خیلی طبیعی است. چون اولاً در همین جهان واقعی و آشنا رُخ می‌دهد -که به نسبت دنیای پسامیرایی که در داس مرگ تویش قرار می‌گیریم- خیلی کلیشه‌ای و تکراری است! :)
و دوم به خاطر دست گذاشتن روی موضوعی که گوش‌های همه‌مان ازش پُر است. کمبود آب، تغییرات اقلیمی، ضرورت صرفه‌جویی در منابع، ...
اما آیا این که رسانه‌ها این موضوعات را دستمالی و از معنا تهی کرده‌اند، ضرورت پرداختن به آن‌ها را منتفی می‌کند؟ مسلماً نه.
این هم نشانهٔ دیگری از جسارت شوسترمن که به موضوعی پرداخته که در نظر اول، تکراری و شیره کشیده به نظر می‌رسد و تلاش کرده -تلاشی به زعم بنده قرین توفیق- به گوشه‌های تاریکی از آن نور بیاندازد و زوایای تازه‌ای از آن نشانمان دهد.
نکتهٔ دیگری که دوست دارم اضافه کنم توانایی نویسنده در خلق شخصیت‌های «به یاد ماندنی» است. خیلی ممکن است توالی وقایع و جزئیات داستان را فراموش کنید اما به نظرم بعید است الیسا، کلتون و جکی را از یاد ببرید. همان‌طور که به نظرم بعید می‌رسد کسی داس مرگ را بخواند و سیترا و روئن با گذر زمان از ذهنش زدوده شوند.
آدم‌ها در بحران با خودشان مواجه می‌شوند. حالا وقت خرج کردن اندوخته‌هاست. مادی و معنوی. آن‌چه در روزگار عافیت بر خودت افزوده‌ای، حالا از اعماق بالا می‌آید و ممکن است جوهره‌ای از خودت بروز دهی که حتی خودت را -و بیش از همه خودت را- شگفت‌زده کند.
امیدوارم اگر روزی در چیزی مثل «لوله‌های خالی» قرار گرفتم، جزء «به کمال رسیده»ها باشم نه «سایه»ها!

پی‌نوشت: کتاب آمریکایی‌تر از آن است که نسخهٔ زبان اصلی‌اش برای کسی چون من قابل‌فهم باشد. پر از ارجاعات به چیزهایی که یک آمریکایی معنایش را به راحتی می‌فهمد اما ما ازش سر در نمی‌آوریم. مانند فیما (FEMA) که یعنی ستاد مبارزه با بحران فدرال. ترجمهٔ نشر پرتقال روان و قابل‌فهم بود و پانویس‌های کارگشایی داشت و به نظر هم نمی‌رسید که سانسور ضربهٔ مهلکی بهش زده باشد.

        

26