Worlds Collide

Worlds Collide

Worlds Collide

4.5
38 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

111

خواهم خواند

31

ناشر
شابک
9780316355896
تعداد صفحات
448
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        The epic conclusion to Chris Colfer's #1 New York Times bestselling series The Land of Stories!

In the highly anticipated conclusion to the Land of Stories series, Conner and Alex must brave the impossible. All of the Land of Stories fairy tale characters--heroes and villains--are no longer confined within their world!

With mayhem brewing in the Big Apple, Conner and Alex will have to win their biggest battle yet. Can the twins restore order between the human and fairy tale world?

Breathtaking action mixed with laugh out loud moments and lots of heart will make this a gripping conclusion for many fans!
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به Worlds Collide

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به Worlds Collide

پست‌های مرتبط به Worlds Collide

یادداشت‌ها

تمام. ۶ کت
          تمام. ۶ کتاب کنار الکس و کانر بیلی زندگی کردیم با بچه‌های باشگاه.
به طرز عجیبی هیچ کدوم شخصیت مورد علاقه‌ام نبودن، نه الکس در اوج توانایی و نه در اوج درد و نه کانر در اوج درد و در اوج توانایی، اعتراف میکنم که یه جاهایی از کانر خوشم آمد، همین.
کتاب داستان خطی و ساده‌ای داره و اصلا قرار نیست زیرلایه های غریبی در اختیارتون قرار بده، اما در عین سادگی با ظرافت و جذابیت نوشته شده.
همیشه مجذوب المان های( نماد یا نشانه) قدیمی یا آشنا توی قصه ها بودم و هستم.اینجا هم ما با کلی از این ها طرفیم. داستان های فولکلور، افسانه‌های پریان و‌ داستان های کودکان همه و همه دست به دست هم دادن و دنیایی جدید خلق کردن که همون قدری که میتونه واقعی باشه، میتونه واقعی نباشه.
ضربآهنگ داستان گاهی کند و گاهی تنده، مثل همه‌ی قصه ها گاهی نیاز داره فضا رو آروم کنه، چیزی که‌اصلا رخ نمیده توصیفات طولانی و‌حوصله‌سربره و کندی قصه ناشی از توالی زیاد اتفاقه.
کتاب در نگاه اول یه داستان نوجوانانه است، که خب هست  شخصیت ها دوازده ساله و در پایان گمانم شانزده ساله‌اند.اما ابدا کتابی نیست که یک بزرگسال غرق در دنیای جادویی و فانتزی از آن لذت نبره. 
کتاب قرار نیست دنیای جدیدی خلق کنه، شخصیت های جدیدی با روحیات جدیدی بسازه، قراره شما را به هر آنچه در ذهن دارید از کودکی و از گذشته پیوند بزنه.
پایان بندی های کالفر در قامت نویسنده از نقاط برجسته ی مجموعه است ، قلابی  در فضا رها میکرد که نمیتوانستید به آن چنگ نزنید و وارد کتاب بعدی نشید، شاید برای همین حالا که مجبور بود برای همیشه پایان سرگذشت شخصیت هاش رو رقم بزنه، اینقدر سرد از کار درآمده....
هیچ احساسی ندارم،خطوط داستان در کتاب آخر از سر اجبار یه جایی قطع شدند و تک خط باقی مانده خیلی جذاب به پایان نرسید، پایان کار الکس و کانر سرد بود، یخ بود، شور کافی را نداشت. اما فصل پایانی هم به عنوان یک پایان بندی خوب در گروه پایان خوش و‌خرم قرار داشت، هم به قدر کافی واقعگرایانه بود هم اجازه‌ی ادامه دادن را در آینده به نویسنده میداد.
سفیدبرفی، سیندرلا، ملکه‌ی شیطانی، شنل قرمزی، آرتور، رامپل، رابین، پیتر و حتی هوک مزخرفی که توی قصه بودی و در مقال هوک جذابی که می‌شناختم، عددی نبودی، خداحافظ
گمونم دلم برای شماها تنگ‌ میشه، برای شما و ده‌ها شخصیت جدیدی که نمیشناختم، فراگی، گلدی،خاندان چارمینگ، ترولبلا و خیلیا.....
خداحافظ...

        

12

سمیرا

سمیرا

1403/9/6

        و بالاخره مجموعه قصه های همیشگی به پایان رسید...🥲
ولی چجوری فراموش کنم الکس و کانرو؟ 
خداروشکر جلد آخر دوباره مثل جلدهای اول عالی و پر از هیجان بود.
با این مجموعه زندگی کردم و دوست داشتم تا ابد از مشکلات و دردسرای دنیای قصه ها بخونم و استرس اینو داشته باشم که چجوری تموم میشه. 
درسته این مجموعه برای نوجوانانه ولی هرآدمی نیاز داره برگرده به دوران کودکیش و با همه ی قصه های اون دوران دوباره روبرو بشه و خاطراتش زنده بشه. 
فقط چندتا چیز واسم توی داستان مبهم تموم شد:
چرا ترول‌بلا توی سینه ی هیزم شکن حلبی جا شد؟ مگه نباید دیوها بزرگ باشند؟ چرا اینقدر کوچیک بود که توی سینه ی یه نفر جا بشه؟😂
و دوست داشتم بازم ادامه پیدا کنه و بفهمم وقتی  نوه ی کانر هم به دنیای قصه ها میره چه اتفاقاتی میافته؟
چرا کانر به بچه هاش هیچی از زندگیش نگفته بود و نبرده بود اونارو به دنیای قصه ها؟
آخرش بچه هاش میبرنش آسایشگاه یا یکاری میکنه تا جادو رو باور کنن؟
کاشکی منم مثل شارلوت یه ملاقاتی با نویسنده ی کتاب  داشته باشمو ازش سوالاتمو بپرسم.😂
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

هآرو

هآرو

1403/8/28

          و اخرین جلد این مجموعه.. راستشو بخوام بگم این قشنگ ترین مجموعه ایی بود که تاحالا خونده بودم. من هیچوقت تحمل مجموعه خوندن نداشتم مگر با زور و تو مدت طولانی. ولی داستان قصه های همیشگی تو خودش غرقت میکرد، تورو به داستان هاش میبرد و قلم نویسنده انقدر قوی بود که تو میتونستی به جای اون شخصیت ها زندگی کنی و احساساتشونو کامل درک کنی.. به نظرم این کتاب خیلی جاها درس های زندگی میداد. قشنگی شخصیت کارنر و تغییر شخصیتش از کتاب اول تا کتاب اخر که بزرگ تر شده بود بهم حس یه مادرو میداد که بزرگ شدن بچه شو میبینه. از ایرادات کتاب چشم پوشی نمیکنم، نمیگم بدون نقص ترین کتاب بود. مثلا افت شخصیت ها از جلد ۴ و ۵ به بعد یا حتی اافت زیاد روند داستان از جلد چهار به بعد(این نظر کسایه که کتابو با من خوندن به نظر خودم که همین شخصیت های جدید و داستان هاشون قشنگ ترشم کرده بود). با وجود همه این ها،برای من قصه های همیشگی اولین کتاب و اولین مجموعه اییه که بهش امتیاز ۵ ستاره میدم و به نظرم ارزش خوندن رو حتما داره
        

4

        بسم الله الرحمن الرحیم 

باورم نمی‌شه تمومش کردم😦 اصلا حوصله ی کتاب خوندن نداشتم و یه پنج شنبه از بقیه ی کارهام گذشتم و این کتاب تموم شد😂😄
خب اول بگم تموم شدنش ناراحت کننده ست، به هر حال جلد آخر بود و مقدمه ش دردآور بود، اینکه با کانر هشتاد ساله مواجه می‌شیم. یکی از چیزهایی که توی کتاب های مورد علاقه م زیاد باهاشون مواجه می‌شم بزرگ شدن شخصیت هاست که خیلی دردآوره:((((( اما اون بخش جشن تولد هشتاد سالگی کانر رو خیلی دوست داشتم با وجود پیر بودنش.
 یه نکته که به نظرم خیلی خوب بود اینه که نویسنده الکی داستان رو کش نمی‌داد و سریع داستان رو پیش می‌برد. و اینکه این جلد پر از قسمت هایی بود که باعث می‌شد نفس توی سینه حبس بشه.
خب، حقیقتش حرف خاصی ندارم... فقط اینکه حس می‌کنم توی این جلد شخصیت های بیشتری باید قربانی می‌شدن تا سرزمین قصه ها به اون خوشبختی ابدی می‌رسید. شاید خیلی ها با حرفم مخالف باشن ولی از نظرم این باعث می‌شد داستان از اون فضای کودکانه دربیاد... و یکم جدی تر بشه.
شخصیت مورد علاقه م؟ خب این جلد حقیقتا حس کردم الکس خیلی مظلوم واقع شده، چرا؟
چون که همه ی ما فقط اون روی جدی و باهوش الکس رو می‌دیدیم و ازش به عنوان یه دختر نچسب یاد می‌کردیم، و تقریبا هرکسی که این کتاب رو خونده با کانر بیشتر حال کرده تا الکس. چون کانر شوخ طبع بود و ما تا جلد پنجم فقط با مشکلات  کانر آشنا بودیم ولی در این جلد فهمیدیم که الکس هم به اندازه ی اون تحت فشار بود، به خاطر کمال گرایی ش و ... 
برای همین می‌تونم بگم که تا حدودی حتی با الکس هم همذات پنداری کردم.
اما شخصیت مورد علاقه م نبود متاسفانه. 
من کانر و دوست هاش رو خیلی دوست داشتم. به خصوص گلدی لاکس و جک و شنل قرمزی:)))) اکیپشون خیلی باحال بود. هیرو هم خیلی خوب بود. تنها نوزادی که با سر و صدا خوابش می‌بره.😁😁کلا خانواده ی سه نفره ی گلدی لاکس و جک و هیرو خیلی بامزه بود.
شاید تنها ایراد داستان همون نبرد نهایی  باشه که انتظار داشتم با شکوه و تلفات بیشتری تموم بشه. ولی فصل آخر خیلی قشنگ تموم شد.
اما در کل، دلم برای شخصیت ها تنگ می‌شه و انشاءالله بعدا کتاب رو دوباره می‌خونم.
خداحافظ دوقلوها و سرزمین قصه ها!
و در آخر،
دوقلوهای بیلی و دوستانشان تا ابد به خوبی و خوشی در سرزمین قصه ها زندگی کردند...

پ.ن: من تازه این قابلیت بهخوان رو کشف کردم که می‌شه قفسه ی جدید تشکیل داد و هیجان زده هستم😀
نخندید:(((
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13