یادداشت سمیرا

سمیرا

سمیرا

1403/9/6

قصه‌های همیشگی؛ آخرین نبرد
        و بالاخره مجموعه قصه های همیشگی به پایان رسید...🥲
ولی چجوری فراموش کنم الکس و کانرو؟ 
خداروشکر جلد آخر دوباره مثل جلدهای اول عالی و پر از هیجان بود.
با این مجموعه زندگی کردم و دوست داشتم تا ابد از مشکلات و دردسرای دنیای قصه ها بخونم و استرس اینو داشته باشم که چجوری تموم میشه. 
درسته این مجموعه برای نوجوانانه ولی هرآدمی نیاز داره برگرده به دوران کودکیش و با همه ی قصه های اون دوران دوباره روبرو بشه و خاطراتش زنده بشه. 
فقط چندتا چیز واسم توی داستان مبهم تموم شد:
چرا ترول‌بلا توی سینه ی هیزم شکن حلبی جا شد؟ مگه نباید دیوها بزرگ باشند؟ چرا اینقدر کوچیک بود که توی سینه ی یه نفر جا بشه؟😂
و دوست داشتم بازم ادامه پیدا کنه و بفهمم وقتی  نوه ی کانر هم به دنیای قصه ها میره چه اتفاقاتی میافته؟
چرا کانر به بچه هاش هیچی از زندگیش نگفته بود و نبرده بود اونارو به دنیای قصه ها؟
آخرش بچه هاش میبرنش آسایشگاه یا یکاری میکنه تا جادو رو باور کنن؟
کاشکی منم مثل شارلوت یه ملاقاتی با نویسنده ی کتاب  داشته باشمو ازش سوالاتمو بپرسم.😂
      
12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.