معرفی کتاب خون دیگران اثر سیمون دو بووار مترجم مهنوش بهنام

خون دیگران

خون دیگران

سیمون دو بووار و 1 نفر دیگر
3.7
11 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

27

شابک
9649082190
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
1383/2/14

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        خون ديگران بلافاصله پس از انتشار با سیلی از واكنش‌های ستايش‌آميز روبه‌رو شد و در ميان آثار سيمون دو بووار جايگاهى چشمگير يافت. اما اين باعث نشد كه نويسنده سال‌ها بعد آن را به نقد نكشد و همچون بسيارى از نويسندگان به نوشتۀ پيشينِ خود كم‌اعتنايى نكند. البته كسانی هم بودند كه نه ستايش‌هاى شورمندانه را گواه شاهكار بودن اين رمان گرفتند و نه خودانتقادىِ نويسنده را شاهد ضعف اثر؛ همان کسانی كه سبک رمان و شيوۀ روايت و قدرتِ ايده‌هايش را همان قدر برجسته دانستند كه اثرگذارى‌اش را بر نسلى از خوانندگان دورانِ پس از جنگ. نمى‌دانيم كه دو بووار شخصيت‌هاى خون ديگران و درونمايۀ فلسفى‌اش ــ نسبت مسئوليت و آزادى ــ را هيچ‌گاه فراموش كرد يا نه، اما پس از گذشتِ نيم قرن از انتشار اين رمان به‌خوبى مى‌دانيم كه ادبيات فرانسه اين را همواره به ياد داشته است.
      

یادداشت‌ها

aida eslami

aida eslami

1403/10/7

        اعمال آدمی همیشه و در همه حال بر روی دیگران تأثیر می‌گذارد اما تا چه حد باید برای دیگران دست به فداکاری زد؟

پیام اصلی رمان و دغدغه‌ی ژان شخصیت مرد داستان است که در بهبوهه‌ی جنگ جهانی دوم در فرانسه زندگی می‌کند.
ژان که از قشر مرفه جامعه است درکودکی شاهد مرگ نوزادی است و از آن زمان دچار دغهدغه‌های فکری در مورد اعمال و‌حتی بودن خود می‌شود و درمورد سرنوشت تمام مردم احساس مسئولیت می‌کند و بین کنش و بی‌کنشی دچار تردید می‌شو‌د.
از سویی دیگر هلن شخصیت زن داستان چنان زندگی آزاد و بی‌قید و شرطی دارد که زندگی و‌ سرنوشت هیچ‌کس جز خودش برایش اهمیت ندارد.
هلن عاشق ژان می‌شود، عشقی که به خیال او یک طرفه است چه بسا که در آغاز این گونه هم هست زیرا ژان تصور می‌کند می‌تواند او را دوست بدارد اما نمی‌تواند عاشق هلن که جز خودش به هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد باشد.

در رمان می‌توان تنش‌ها و استرس‌های مردم در زمان جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان را به خوبی قابل لمس است، همین تنش‌ها و‌ استرس‌ها هلن رها از دیگران را تبدیل به مبارزی فداکار در راه آزادی می‌کند.

نویسنده بیش از آن که ستیز عشق و جنگ را روایت کند با قلم ادبی و شاعرانه خود به طرح مسائل فلسفی از جمله فداکاری، انتخاب، عمل و تاثیر آن‌ها بر روی دیگران می‌پردازد سوالاتی حیاتی را مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که اعمال آدمی همیشه و در همه حال به روی دیگران تاثیر می‌گذارد و از سمتی می‌خواهد بداند فداکاری تا چه حد ارزشمند است و جایز است انسان در این راه جان خود را نیز فدا کند؟
سیمون دوبوار جواب به این سوال ‌‌دیگر سوالات فلسفی که مطرح می‌کند را به عهده‌ی خواننده می‌گذارد و در پایان او را مانند کودکی خردسال در چهار راه ابهام رها می‌کند.

شخصیت‌ها در رمان چه اصلی و چه فرعی همه پویا،فعال و ملموس هستند و دغدغه‌های فکری آن‌ها چنان قابل لمس است که گویی دغدغه‌های خود خواننده است.
از سویی دیگر هر شخصیت نماد گروهی انسان‌ها است برای مثال 
جنگ جهانی دوم خود نمادی از کشمکش‌های فلسفی و اخلاقی در درون انسان است، واکنش شخصیت‌ها به جنگ نشان‌دهنده‌ی میزان فداکاری و خودخواهی آن‌ها است.
ژان شخصیت اصلی مرد نمادی از انسان‌های مسئولیت پذیر است و نشان می‌دهد اعمال انسان همواره روی دیگران تاثیر می‌گذارد و نمی‌توان بدون در نظر گرفتن دیگران زندگی کرد.
هلن شخصیت اصلی زن داستان نمادی از افراد خود محوری است که فقط به خود و‌ لذت‌ها اهمیت می‌دهند اما در طول زمان دچار تحول می‌شوند و نشان می‌دهد که انسان نمی‌تواند به تنهایی در انزوا زندگی کند.
مرگ او که در آغاز رمان با آن مواجه می‌شویم تا پایان ادامه دارد نمادی از آغاز انتخاب‌های اخلاقی و اجتماعی است.

نویسنده قلمی جذاب، گیرا و البته دارد اما این می‌تواند برای خواننده مبتدی آزار دهنده باشد خصوصا این که در بعضی از قسمت‌های رمان ریتم آن به شدت کند می‌شود و بیشتر به مسائل فلسفی می‌پردازد که ممکن است برای همه قابل درک نباشد.

رمان دارای یک خط روایت مشخص نیست و مدام در حال و گذشته در رفت آمد است، نویسنده با نشان دادن پایان داستان، خواننده را در مورد اعمالی که موجب آن شده کنجکاو می‌کند، سپس دست در دست او می‌گذارد و او را تاپایان کتاب به دنبال خود می‌برد و به او نشان می‌دهد که چگونه گذشته روی آینده تاثیر می‌گذارد.

رمان خون دیگران نوشته‌ی سیمون دوبوار یک رمان فلسفی اخلاقی است و نشان می‌دهد انسان اگر چه آزاد است اما هیچ‌گاه نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن دیگران دست به انتخاب و عمل بزند.
نویسنده قلمی شاعرانه دارد که می‌تواند خواننده مبتدی را در مطالعه دچار مشکل کند ‌و غیر خطی بودن داستان و طرح مسائل فلسفی این مشکل را دوچندان می‌کند و به طور کلی کتاب مناسب خوانندگان حرفه‌ای و صبور است که به مسائل فلسفی علاقمند هستند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

          بسم الله الرحمن الرحیم 

در دوره‌ای که هیتلر در آلمان به قدرت رسیده و دنیا در معرض دومین جنگ جهانی است، فرانسه جولانگاه تفکرات و احزاب سیاسی مختلفی است که مانع هر نوع همبستگی برای رفع خطر پیشِ رو است. 
ژان بلومار، بورژوازاده‌ای که در ابتدا شیفته سوسالیسم و قشر کارگر است و به این خاطر زندگی بورژوازی خود را کنار می‌گذارد، اکنون به مرحله شک فلسفی شدیدی رسیده که آیا حق دارد در مورد خون دیگران قضاوت کند یا نه؟ شکی که مانع او برای جلوگیری از جنگ پیش رو است. در این میان هلن، شخصیت اصلی داستان، عاشق ژان می‌شود و وضعیت بحرانی‌ای برای خودش و ژان به وجود می‌آورد...

دوبووار نویسنده‌ای است که بسیاری آغاز جنبش فمینیسم را به او نسبت می‌دهند، در دومین کتابش به اهمیت زنان در سیاست و جنگ می‌پردازد. وجهه شخصی و اجتماعی هلن و واکنش مردان نسبت به این دو وجهه، مرکز توجه داستان است

دوبووار به شکل بی‌قیدانه‌ای از روایت استفاده می‌کند. راوی داستان ما مدام در حال تغییر از سوم شخص به اول شخص است و گاهی بعد از هر یک جمله روای عوض می‌شود. استفاده از این سبک روایت باعث تند شدن ریتم داستان شده و به جذابیت آن افزوده.

توصیفات و فضاسازی بسیار مناسب و در راستای داستان است. بسته به احوال شخصیت‌ها و اتفاقات، فضا تغییر می‌کند و از بهترین بخش‌های داستان، توصیف فضای پاریس هنگام جنگ است.

برخی دیالوگ‌ها و افکار شخصیت‌ها به شعار نزدیک می‌شوند. اما دوبووار آنقدر خوب فضای سیاسی فرانسه آن دوران را ترسیم کرده که این شعارها سبب ضعف داستان نشده و خلاف منطق داستان نیستند.
البته مشکلی که دیالوگ‌ها دارند، که حدس می‌زنم مشکل ترجمه باشد، عدم تمایز بین زبان معیار و عامیانه است. البته این تا حدودی به مشکل شخصیت‌پردازی نیز برمی‌گردد که اشکال اصلی کتاب است. شخصیت‌ها به تناسب فرد مقابل و وضعیت روحی خودشان، زبان دیالوگ‌هایشان تغییر می‌کند. اما آنقدر خوب پرداخته نشده‌اند که دیالوگ‌ها متناسب با شخصیت بشوند. اشکال در شخصیت‌پردازی موجب شده عشق هلن و ژان گاهی مصنوعی جلوه کند. همچنین علاقه عجیب دنیس به مارسل و رفتار خشک و سرد مارسل و...

در مجموع کتاب خوبی بود برای اینکه رغبت پیدا کنم باقی آثار دبووار را بخوانم و با توجه به اینکه از جهت زمانی هم دومین کتاب او است_اولین کتابش ترجمه نشده_ پیشنهادم این است که خواندن آثار این نویسنده را از این کتاب شروع کنید.
        

36

          *من از جنگ یاد گرفتم خونی هم که ریخته نمی‌شود به اندازه خونی که ریخته می‌شود هدر می‌رود*

همیشه از خواندن داستانهایی با موضوع جنگ لذت میبرم ، این کتاب و توصیفات زیبایش نیز در خاطرم ماندگار شد...

"خون دیگران" با ۲ خط داستانی در هم تنیده
یک بخش ماجرای عاشقانه‌ی ژان و هلن و بخشی دیگر جنگ و  تحولات سیاسی با درون مایه فلسفی
همراه شخصیتهایی میشویم که به مرور شاهد بزرگ شدن و آبدیده شدنشان هستیم.

ابتدای داستان ...هلن، دختری ساده ، پر شور و کمی عجول که جسارت انجام هر کاری را دارد و برای رسیدن به خواسته اش از هیچ کاری دریغ نمیکند و معتقد است کسی نمیتواند جای او تصمیم بگیرد 
ژان، شخصیتی دست به عصا در داستان! کسی که مدام در نشخوارهای فکری خود درگیر است و جرات لازم برای اقدام ندارد . نه از سر ترس و تردید بلکه از شدت حس مسئولیت پذیری در برابر آنچه انجام میدهد و تاثیری که بر اطرافیان و آینده شان میگذارد.
با توصیفات و شخصیت پردازیهای عالی نویسنده هر دو را دوست داشتم و غم و دردشان را درک میکردم. اما باز هلن برایم قوی تر بود چرا که شهامت داشت حرف دلش را، چه خوب چه بد ، صادقانه به زبان آورد و پای خواسته ‌ها و آرزوهایش بماند.اگر چه رفتارهای ژان را نیز دلیلی بر ضعفی درونی میدانم نه بد ذات بودنش .

این دو شخصیت در داستان کنار هم پوست انداختن ، رشد کردن و پخته تر شدند. سرانجام ژان از لاک احتیاط خود بیرون آمد و فهمید اگرچه آدمی از قبل نمی‌داند چه پیش خواهد آمد و یا درست و غلط کدام است، اما مهم اقدام است. اینکه در راه هدفی قدم بردارد . 

و اما هلن!  این دختر پر شور تبدیل به زنی جسور شد که در راه خواسته اش بجنگد اما بسیار پخته‌تر و قوی تر از قبل. اگر چه در ظاهر شخصیتی عجول و پر شتاب داشت اما به نظرم در دورنش آنقدر به صلح رسیده بود که بابت آنچه در فکر داشت لحظه‌ای درنگ نکند. خود گویی های او با خودش نیز نشان از قدرت پذیرش و پختگی او بود در برابر غم عشقی که بر دلش سنگینی میکرد. او نیز سرانجام لاکش را شکست و برای کسی و هدفی زندگی کرد.

در این داستان شخصیتهای زن به نوعی پر رنگ بودند و شخصیتهایی منفعل نداشتند . هر یک به نحوی قدم در راه سرنوشت خود گذاشتند و برای آن تلاش کردند از مادلن گرفته که برای زندگی اش دست به تصمیمی خطرناک زد ،از دنیس که توانست برای مدتی همسرش را ترک کند و با روحیه ای بهتر به زندگی برگردد، و چه هلن که در راه رسیدن به خواسته هایش تماما جنگید و تلاش کرد و پس از به بن بست رسیدن مسیر دیگری پیش گرفت...

و اما درون مایه‌ی فلسفی داستان:

جمله ای ست که می‌گوید" فقط کسانی که کاری انجام نمی‌دهند اشتباه نمی کنند "، اما این داستان روی دیگر آن را نیز نشان مان داد!
تا به حال فکر کردید انجام دادن یا ندادن کاری چقدر روی اطرافیان‌ ما تاثیر دارد؟
آیا همیشه از " کاری انجام دادن"  فقط ممکن است خطایی سر بزند؟! 
آیا" کاری نکردن" هم خود خطایی دیگر نیست؟!

این همان تاثیر رفتار ما بر دیگران است.
"خون دیگران" سعی بر آن داشت تا مسئولیت پذیری را به ما گوشزد کند .اینکه ما در برابر همه مسئولیم و هر گونه تصمیم ما ، چه اقدام و یا سر باز زدن از کاری، بر دیگران و سرنوشت شان تاثیر گذار است

*ما در برابر همه کس مسئولیم*
        

34

زینب

زینب

1403/9/15

          «هلن» زخمی شده، دکتر به «ژان» گفته که هلن نهایتا تا صبح زنده می‌مونه.
این شب تا صبح قراره ما یه جورایی تو ذهنِ ژان باشیم، وقتی که داره مرور می‌کنه چی‌شد که با دیدنِ سختی‌های زندگیِ آدم‌ها احساس گناه می‌کرد، برای چی زندگیِ مرفهِ خودش با خانواده‌اش رو کنار گذاشت، چی‌شد که هلن عاشقش شد و چرا الان آخرین ساعت‌های زندگی هلنه...

کتاب با جمله‌ای از داستایفسکی شروع می‌شه:
«هر یک از ما برای همه‌چیز در برابر همه مسئول است.»

ما آزادیم که انتخاب کنیم و تصمیم بگیریم ولی هر انتخابی هزینه‌ای داره؛
آیا آمادگیِ پذیرش مسئولیتِ این انتخاب‌ها رو هم داریم؟
به عواقب تصمیم‌هامون فکر می‌کنیم؟

از خوندنش لذت بردم، چون خیلی خوب به عشق، انسانیت، سیاست، آزادی، و حتی روزهای تاریک جنگ پرداخته بود و حقیقتا بخش عاشقانه‌ی این داستان برای من خیلی خیلی زیبا بود.

یکی از جذابیت‌های دیگه‌ی کتاب، متغیر بودنِ شیوه‌ی روایتش از اول شخص به سوم شخص(دانای کل) بود.
اگه تصمیم به خوندنش گرفتید، حتما این موضوع رو هم در نظر داشته باشید که آیا با این نوع روایت می‌تونید ارتباط بگیرید یا نه.

«من وجود دارم، ولی چرا وجود دارم؟
من کی هستم؟ کسی که می‌گوید:من.
روزی هم می‌رسد که هیچ‌کس حضور مرا حس نمی‌کند.»
#از_متن_کتاب
        

20