یادداشت مهدی فاتحی زاد
دیروز
آیا مسئولیت اجتماعی را باید پذیرفت یا آزادی فردی را بر او ترجیح داد؟ ژان برای جدا ساختن خود از دنیای خانواده بورژوا یش راهی کاملا مخالف آن ها را برگزید او تبدیل شد به سخنران اصلی حزب کمونیست. در این شرایط به طور ناخودآگاه مرگ یکی از دوستان نزدیکش تاثیر شگرف در زندگی او ایجاد کرد. «هر چه باشد این بدبیاری اوست نه بدبیاری ما. این مرگ اوست، ژاک را با آن یقه پاره و خونی که روی صورتش خشکیده بود روی نیمکت خوابانده بودند. خون او نه خون من.» *در این جا ما شاهد قساوت انسانی ژان نیستیم بلکه این انکار او از سر ناتوانی بر سر هضم این واقعه است. ژاک نمادی از فداکاری و مسئولیت پذیری است. او در جریان مبارزات زخمی شده و مرگش تاثیر عمیقی بر شخصیت ژان می گذارد که سلسه تصمیمات بعدی او را رقم میزند. بعد از این واقعه گویی هلن در زندگی ژان نقشی پر رنگ تر میابد دختری بی تکلف بدون این که تعهدی به اجتماع داشته باشد و فقط خودش و عشق خودش برایش مهم است. اما از این جای داستان ما شاهد تاثیر متقابل این دو شخصیت روی هم دیگر هستیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.