کتاب «جهش اجتماعی»درمورد روانشناسی تکامل هست.و چرایی و چگونگی شکل گیری رفتار ها و ویژگی های روانی انسان را بیان می کند.و کمک میکند با شنخات بهتر گذشته و شناخت خودمون آینده و تصمیمات بهتری داشته باشیم.و برای من یک اثر متفاوت و تاثیرگذار بود.
      

        «دنیای سوفی» اثر یوستین گوردر.
برای شروع فلسفه خواندم نه تنها و قابل فهم بود(بجز نظریه های بعضی از فیلسوف ها که متوجه نشدم)،علاقه به فلسفه را برام چند برابر کرد.تجربه عمیق و شگفت انگیزی بود و واقعا عاشق این کتاب شدم.
      

        کتاب «جنس اول».
درمورد ویژگی های اخلاقی و روانی زنان هست که طی تکامل شکل گرفته اند.و چگونه جامعه کم کم به این ویژگی های زنان نیاز پیدا میکنه و زنان آینده و جایگاه خودشان را در آینده تغییر می دهند و آینده چگونه متعلق به زنان هست.
      

        «خون دیگرا» از سیمون دو بووار یک رمان اگزیستانسیالیسمه.
درمورد مسئول بودن انسان در قبال انتخاباش هست و اینکه بعضی از انتخاب های ما زندگی دیگران را هم تحت تاثییر قرار می دهد.
      

        رمان«سال ها»از ویرجینیا وولف.
اولین اثر از وولف که خوندم بعد آشنایی با قلم وولف احساس کردم که از کتاباش خوشم میاد و سال ها رو برای شروع آثارش انتخاب کردم و واقعا رمان قشنگی هستش و یکی از کتاب های موردعلاقمه.
      

        «مرشد و مارگریتا» اولین اثر از میخائیل بولگاکف که خوندم.
یک داستان نمادین و تخیلی که آدمُ درون خودش غرق میکنه؛یکی از کتاب های مورد علاقم.
      

        کتاب«صدسال تنهایی»اولین اثر،از گابریل گارسیا مارکز بود که خوندم؛یک ماجراجویی متفاوت.گابریل در این رمان،واقعیت و تخیل و آینده و گذشته را با هم آمیخته و یک رمان نمادین پیچیده تخیلی به وجود آورده.اسم شخصیت ها تکرار زیاد داشت و حتی در روابط شخصیت ها بین همدیگه بعضی جاها گیج می شدم ولی یک رمان جذاب و متفاوت با رمان های دیگه ای بود که خوندم.
      

        کتاب «بوف کور»یکی از اثرهای معروف صادق هدایت است؛که خیلی درموردش شنیده بودم و چون درمورد خود نویسنده و فلسفه نهلیسم کنجکاو بودم خواستم بخونمش،ولی بر خلاف چیزی که انتظار داشتم اون جذابیتیُ که من فکر میکردم نداشت؛از بخش های اول کتاب خوشم اومد ولی هر چی جلوتر میرفتم جذابیت رمان کمتر میشد.بنظرم راوی داستان، درک نشدن و تنهاییُ خیلی عمیق توصیف می کرد امّا افکاری حق بجانب داشت و بخاطر زخماش صرفا دیگرانُ مقصر میدونست.گرچه بهم گفتن شاید درکش نکرده باشی ولی متوجه شدم از فلسفه نهلیسم خوشم نمیاد.صادق هدایت خیلی عمق و قشنگ پوچیُ توصیف میکنه ولی برام قشنگ نیست که بیرون اومدن ار پوچی و تاریکیُ به دور از اختیار میدونه و مثل اینه که خود نورُ هم تاریکی میبینه.البته این از سلیقه خودمه و برای این نویسنده، آثارش و کسانی که علاقه مند به آثارش هستند احترام قائلم.
      

        کتاب«سقوط»اثر آلبر کامو.
اولین کتاب از آلبر کامو بود که خوندمش؛هنگامی که این کتابُ خوندم شناختی از فلسفه آلبر کامو نداشتم.این کتاب باعث شد کنجکاوی بیشتری نسبت به کامو و اثارش داشته باشم که الان واقعا عاشق آثار کامو هستم.
      

        رمان «جوینده»اثر امین فرد.
برای من یک رمان متفاوت و جالب بود بیشتر از این جهت که درمورد انسان های جهش یافته بود.اوایل شروع کتابخوانی خوندمش و واقعا ازش لذت بردم.
      

        رمان«کلبک»اثر نیره موسوی دلخوش نویسنده ایرانی.یک رمان عاشقانه هست که وایب سریال های ترکیُ میده.هر چند زیاد از این سبک عاشقانه ها نمیخونم ولی دوستش داشتم.