یادداشت زینب

زینب

زینب

1403/9/15

        «هلن» زخمی شده، دکتر به «ژان» گفته که هلن نهایتا تا صبح زنده می‌مونه.
این شب تا صبح قراره ما یه جورایی تو ذهنِ ژان باشیم، وقتی که داره مرور می‌کنه چی‌شد که با دیدنِ سختی‌های زندگیِ آدم‌ها احساس گناه می‌کرد، برای چی زندگیِ مرفهِ خودش با خانواده‌اش رو کنار گذاشت، چی‌شد که هلن عاشقش شد و چرا الان آخرین ساعت‌های زندگی هلنه...

کتاب با جمله‌ای از داستایفسکی شروع می‌شه:
«هر یک از ما برای همه‌چیز در برابر همه مسئول است.»

ما آزادیم که انتخاب کنیم و تصمیم بگیریم ولی هر انتخابی هزینه‌ای داره؛
آیا آمادگیِ پذیرش مسئولیتِ این انتخاب‌ها رو هم داریم؟
به عواقب تصمیم‌هامون فکر می‌کنیم؟

از خوندنش لذت بردم، چون خیلی خوب به عشق، انسانیت، سیاست، آزادی، و حتی روزهای تاریک جنگ پرداخته بود و حقیقتا بخش عاشقانه‌ی این داستان برای من خیلی خیلی زیبا بود.

یکی از جذابیت‌های دیگه‌ی کتاب، متغیر بودنِ شیوه‌ی روایتش از اول شخص به سوم شخص(دانای کل) بود.
اگه تصمیم به خوندنش گرفتید، حتما این موضوع رو هم در نظر داشته باشید که آیا با این نوع روایت می‌تونید ارتباط بگیرید یا نه.

«من وجود دارم، ولی چرا وجود دارم؟
من کی هستم؟ کسی که می‌گوید:من.
روزی هم می‌رسد که هیچ‌کس حضور مرا حس نمی‌کند.»
#از_متن_کتاب
      
345

20

(0/1000)

نظرات

رفت تو لیستم! چه جالب بود. مرسی. 
1

1

زینب

زینب

1403/9/17

اصلا نتونستم بگم چقدر این کتاب عزیزه، خوشحالم که رفت تو لیستت🥲 

1