یادداشتهای ریحانه نعمتی (43)
📄 #یادداشت 📘 #بندها 🖋️ #دومنیکو_استارنونه 🎧 #فاطمه_معتمدآریا رمان بندها نوشته دومنیکو استارنونه نویسنده معروف ایتالیایی است که توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه شده است. موضوع کتاب اضمحلال فرهنگی یک خانواده در غرب است. کتابی که ماجرای خیانت یک مرد و رها کردن خانواده اش را روایت میکند. در واقع این کتاب میتوانست از آن کتابهای زرد عشقی از کار دربیاید که نمونهاش در بازار زیاد است اما به نظر من با هنرمندی نویسنده به یک کتاب روانشناسی اجتماعی تبدیل شده و به خوبی بندهای نامرئی را نشان داده که اعضای یک خانواده را به هم وصل کرده است. کتاب سه راوی دارد و از زبان زن، مرد و دخترشان موضوع زندگی آنها روایت میشود. هر بار که یک راوی ماجرا را بازگو میکند قسمتهای جدید زندگی این خانواده ایتالیایی را از دریچه دیدگاه خودش به خواننده نمایش میدهد و این کار را با ظرافت خاصی انجام میدهد طوریکه وقتی توضیحات مادر خانواده را میخوانیم حس میکنیم نویسنده داستان یک زن است و با نگاه زنانه جزئیات ریزی را اشاره میکند و حق را به او میدهیم که همسرش به دلیل هوسرانی مسئولیت همسری و پدری خودش را رها کرده و به دنبال زن دیگری رفته است اما وقتی توضیحات مرد را میخوانیم میبینیم قضیه فقط بوالهوسی یک مرد نیست و زن هم مقصر هست و اشتباهاتی داشته است گرچه این تقصیرات قطعا برابر نیست... در آخر دختر خانواده زندگیشان را از دیدگاه فرزندان توضیح میدهد و شاید نقطه اوج داستان با پایان متفاوتش رقم میخورد. در تمام زمان مطالعه کتاب حس نمیکنیم کسی خارج از داستان قصد نصیحت مخاطب را دارد و راویان داستان خود واقعی شان هستند. بندها نشان میدهد وقتی ارتباط افراد خانواده مستحکم نباشد و روابط آزاد توسط جامعه حمایت شود خانواده از هم میپاشد حتی اگر ظاهرا کنار هم زندگی کنند. در واقع اگر سلولی بیمار باشد نمیتواند سلول سالمی را تولید کند و اثرات زیانبار آن را در رفتار فرزندان این خانواده نیز شاهد هستیم. با خواندن این رمان دلیل اهمیت عنصر خانواده در جامعه دینی و استحکام ارتباطات اعضای خانواده را بهتر متوجه میشویم. از کتابهای قوی بود که صوتی گوش دادم و دوست دارم متن چاپی آن را نیز مجددا مطالعه کنم. نحوه روایت داستان برایم جدید و جذاب بود البته نباید فراموش کنیم نویسنده داستان الزامات دینی ما را ندارد و نمیتوان آن را به زوجهایی که زندگیشان در حال فروپاشی هست توصیه کرد و در کل گاهی طرف خطاکار جذابتر توصیف شده است طوریکه ممکن است به او حق داده شود و این درست نیست. فروردين ١۴٠٣ @BargiAzDanesh 🌱🌾 .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
📄 #یادداشت 📘 #سفر_به_گرای_270_درجه 🖋️ #احمد_دهقان 📚 #انتشارات_کتاب_نیستان خیلی از کتابهای دفاع مقدس، جنگ را از زبان فرماندهان روایت میکنند. اما در کتاب سفر به گرای 270 درجه عملیات کربلای پنج از زبان یکی از جوانان کم سن و سال روایت میشود. کتاب خیلی عادی شروع میشود. ناصر در بحبوحه امتحاناتش با خبر میشود که عملیات مهمی در پیش است. در ادامه ناصر با وساطت دوستش علی خانواده را راضی میکند که به جبهه برود حتی توصیف چگونگی راضی شدن والدینش قانع کننده نبود. در ادامه قسمتی از پشت صحنه جبهه نمایش داده میشود که نشان میدهد رزمندگان فقط در حال دعا و جنگ نبوده اند باهم فوتبال بازی میکردند یا شوخی میکردند و... اما موردی که برایم خوشایند نبود این است که گاهی نویسنده از آنطرف پشت بام میافتد درست است که جنگ همهاش دعا و توسل نبوده و زندگی عادی جریان داشته است اما خب همهاش هم بازی و شوخی نبوده و قطعا در شبهای منتهی به عملیات مراسم جمعی و فردی دعا و توسل به ائمه جزء جدایی ناپذیر برنامههای رزمندگان بوده است چیزی که جز یک صحنه کوتاه عهد جمعی دوستان ناصر در کتاب هیچ اشارهای به آن نشد. توصیفات صحنههای نبرد از زبان یک رزمنده جزء، بسیار خوب و واقعی بود. صحنه های ترس که بسیاری از کتابها از آن عبور میشود اینجا خوب و واقعی بیان شد و شاید تنها حسن این کتاب همین توصیفات واقعی و دقیق صحنه های نبرد و البته شخصیت سازی خوب افراد متفاوت مثل میرزا، علی، عبدالله، رسول و... است. ایرادی که به کتاب وارد میدانم این است که کتاب نزدیک به سبک کتب غربی از جنگ، روایت میکند شاید باورش سخت باشد که کتابی از دفاع مقدس صحبت کند اما بدن شهدا را به جای کلمه شهید جنازه یا اجساد خطاب کند. ما در این کتاب در اکثر موارد لفظ جنازه و جسد داریم نه شهید. از طرف دیگر بعضی کلمات بار معنایی خاصی به یک روایت میدهد به عنوان نمونه سربندهای رزمندگان نماد توسل آنها به ائمه است مثلا سربند یازهرا نشان ارادت رزمنده به ایشان است اما خطاب آنها به سربند قرمز دیگر آن معنای فضای جبهه را ندارد و در این کتاب با این سبک از عبارات روبرو هستیم. در کل کتاب مناسب انتقال مفاهیم موجود در هشت سال دفاع مقدس نیست و اگر کسی قرار باشد با هشت سال جنگ ما آشنا شود هرگز این کتاب را معرفی نمیکنم این را گفتم چون این کتاب ترجمه شده تا جنگ ما را به سایر کشورها معرفی کند ما کتابهای قوی تری در این زمینه داریم که برای خط انتقال معارف بسیار مناسبترند. ما به جنگ به چشم مقوله دفاع که عنوانی مقدس هست نگاه میکنیم در حالیکه نویسنده آن را مادی میبیند و فارغ از تجاوزگر و مدافع به آن نگاه میکند و هر دو طرف را در حال کشتن طرف مقابلش توصیف میکند. ما مفاهیم بلند توکل، شجاعت، شهادت و... را در کتاب نمیبینیم در حالیکه رزمندگان کشورمان با تکیه بر همینها با دست خالی هشت سال در مقابل عراق که از طرف ابرقدرتها حمایت میشد مقاومت و ایستادگی کرد. در کل کتاب از نظر توصیفات فضاسازی خوب بود ولی در مورد توصیف جنگ کشورمان ضعیف بود. فروردين ١۴٠٣ @BargiAzDanesh 🌱🌾 .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
#یادداشت #ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند در ماه مبارک رمضان و در آستانه اولین شب قدر خوانش کتاب را به اتمام رساندم. کتاب بسیار هیجان انگیز شروع میشود. ماجرای کشیشی روسی را روایت میکند که طی ماجرایی کتابی از چهارده قرن پیش به دستش می رسد. این کتاب قدیمی مربوط به اولین امام شیعیان است. او که به کتابهای قدیمی علاقمند است ابتدا جذب قدمت آن میشود اما وقتی در خواب یا بیداری حضرت مسیح را میبیند که فرزندی به او امانت می دهد او به محتوای کتاب نیز علاقمند میشود. ما به عنوان خوانندگان شیعه وقتی اسم نویسنده قسمتی از کتاب مذکور را می خوانیم داستان برایمان جذابتر می شود او کسی نیست جز سرسخت ترین و حیله گرترین دشمن امام علی یعنی عمروعاص... البته عمروعاص تنها نویسنده این کتاب قدیمی نیست. این شروع نسبتا طوفانی خواننده را ترغیب می کند که کتاب را ادامه دهد. قلم آقای حسن بیگی شیوا و روان ماجرای آشنایی کشیش مسیحی با امام علی را نمایش میدهد. این کشیش قبلا در لبنان زندگی میکرده و مسلط به زبان عربی است و بدون هیچ مشکلی کتاب را میخواند. او و همسرش طی حوادثی مجبور به ترک روسیه و بازگشت به لبنان میشوند. در لبنان به دیدار جرج جرداق نویسنده مسیحی آشنا با امام علی میرود و جرداق پیشنهاد خواندن نهج البلاغه و چندین کتاب مختلف درباره امام را به او میدهد. سخنان امام در جای جای کتاب روح خواننده را نوازش می دهد. کتاب طولانی نیست البته ظاهرا در ابتدا طولانی تر بوده و با نام قدیس منتشر شده بود ولی خود نویسنده آن را خلاصه تر کرده و با نام جدید منتشر نموده است. همان طور که ذکر شد قسمتهای زیادی از کتاب به سخنان امام اختصاص دارد که به تناسب موضوع توسط کشیش یا جرج جرداق خوانده میشود ولی آنها کتاب را از حالت داستانی خارج نمیکنند و اندازهاش متعادل است البته شاید اگر بیشتر میبود از جذابیت کتاب می کاست. نویسنده با ذکر حوادث کوتاهی نمی گذارد خواننده از کتاب دست بکشد و با هنرمندی تمام به کتاب پایان میدهد که برای من بسیار پایان دلنشینی داشت. کتاب را صوتی با صدای آقای ستاری گوش دادم که انصافا خوب خوانده شده بود. کتاب را به کسانی که علاقمند به امام اول شیعیان هستند و نیاز به تلنگری دارند که شروع به خواندن از ایشان کنند پیشنهاد می کنم. این کتاب باعث شد تصمیم بگیرم نهج البلاغه نیمه تمامم را دوباره در مطالعات روزانه ام قرار بدهم باشد که فردای قیامت شرمنده امامم نباشم. خدایا ما را از دوستداران و یاران اماممان قرار بده و از کسانی که با دست ایشان از نهر کوثر سیراب شویم. ان شاء الله فروردین 1403 @BargiAzDanesh .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
#یادداشت #ناتا چند کتاب از سرگذشت بردگان خوانده ام کتابهایی که به واقع قلب انسان را به درد می آورد به طوری که درک این حجم از رذالت انسان نسبت به انسان دیگر ناممکن به نظر می رسد. کتاب ناتا در مورد سرگذشت دختری کم سن و سال آفریقایی است که به دلیل فقر خانواده اش و نجات آنها از گرسنگی و مرگ توسط پدرش فروخته میشود. سپس برای فروش به سرزمین حجاز برده میشود. توصیفات این کتاب از زندگی بردگان روکشی از ملایمت و لطافت زنانه دارد که نویسنده توانمند آن باعث میشود کسانی که روحیه حساسی دارند راحتتر کتاب را بخوانند. در عین حال متوجه زندگی سخت بردگان بشوند. آمدن این کودک به خانه یکی از بزرگان خزرج در یثرب همزمان با سالهای بعثت پیامبر در مکه است و کتاب با هنرمندی تمام ورود پیامبر به یثرب یا مدینه النبی را توصیف میکند و ما را از عطوفت گرم اسلام نسبت به بردگان و زنان آگاه میکند. سپس وقایع کتاب تا غدیرخم و وفات پیامبر را روایت میکند. تنهایی امیرالمؤمنین و تلاشهای حضرت فاطمه برای مقام عظمای ولایت نیز در کتاب توصیف شده و برای من حس غربت مدینه را بازخوانی میکرد. دوست داشتم ناتا پیش والدینش برمیگشت اما کتاب به شکل دیگری پایان یافت.... در آخر بگویم که شخصیت ناتا خیالی است اما خانم باقری با توانمندی ناتا را در بستری از واقعیات آن زمان پرورده است. از خواندنش لذت بردم. @BargiAzDanesh .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
#یادداشت #شبیه شبیه کتابی از نویسنده جوان خانم غفارحدادی است. کتاب سعی کرده از زوایای مختلف این حدیث امیرمومنان را یادآوری کند که مردم به زمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان. فصل دوم کتاب ماجرای پزشکی ایرانی را روایت میکند که به سوریه دعوت می شود تا در یک درمانگاه ایرانی برای سوریان آسیب دیده از جنگ داعش طبابت کند. کم کم با خانواده دکتر مذکور معروف به دکتر کلاهی آشنا می شویم. تصویرسازی یک خانواده ایرانی خیلی خوب کار شده بود و وابستگی افراد خانواده را به نحوی مطلوب نمایش داده بود. دختر دکتر کلاهی در یک کشور اروپایی به همراه همسرش درس میخواند. فصل اول و آخر از آینده این خانواده در زمان ظهور پرده برمیدارد که البته آخر کتاب مشخص میشود صحنه های سوریه سعی در شناخت ما از آن فضا دارد. صحنه های نفس گیری را تجربه میکنیم که توضیحات بیشتر، داستان را لو می دهد و قطعا از لذت خواندن محروم میشوید پس از آنها صحبت نمیکنم. من چندین کتاب از خانم غفارحدادی خوانده بودم و تاحدی با قلم ایشان که ته مایه طنز دارد آشنا بودم اما در فصلهای اولیه اثری از آن ندیدم که کمی باعث تعجبم شده بود اما وقتی فلسفه اسم ابولولو را خواندم و شوخی هایش با دکتر را دیدم مطمئن شدم قلم خود ایشان است. انگار امضای نویسنده را پای اثرش دیدم. در این کتاب با شمه ای از زندگی ایرانیان و به طور کلی مسلمانان در اروپا و نحوه برخورد اروپاییان و مشکلات مهاجران بیشتر آشنا می شویم. جسارت نویسنده از توصیف فضای پس از ظهور قابل تحسین است من نویسنده نیستم که نظر کارشناسی بدهم اما هنگام خواندن کمی برایم نامانوس بود البته که املای ننوشته غلط هم ندارد و با کارهای بیشتر در این زمینه مطمئنا ایرادات هم برطرف خواهد شد گرچه با بازگشت مجدد به فصل اول گره ماجرا برایم باز شد. قسمتهای توصیف رسول خدا را دوست داشتم ان شاء الله که با رفتارمان رسول مان را بیشتر به دیگران بشناسانیم و به ایشان شبیه تر شویم... @BargiAzDanesh .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
#یادداشت #تولد_در_لس_آنجلس کتاب داستان واقعی در مورد زندگینامه محمد عرب است. ایرانی که همراه خانواده خود در 14 سالگی در سال 1360 به آمریکا مهاجرت کرد. در آنجا سریع در فرهنگ غرب حل شد و در زمینه اقتصادی رشد چشمگیری داشت. در 26 سالگی در لس آنجلس شغل خوب و امکانات مالی داشت. این عوامل او را خودمحور کرده بود به طوری که از انجام هیچ لذتی ابایی نداشت و به دلیل موفقیت اقتصادی او خانواده اش نیز او را از کاری منع نمیکرد. اصولا در فرهنگ غرب خانواده فروپاشیده است و والدین نمی توانند تسلطی روی فرزندان داشته باشند. محمد بعد از چشیدن لذتهای مختلف به دنبال لذتهای جدید بود. او اوصاف کارناول رقصی در برزیل را می شنود که برایش جذاب می نمود پس برای دیدنش عازم برزیل میشود. هنگام خداحافظی خواهرش به دلیل علاقه به برادرش از روی عادت در ایران او را از زیر قرآن رد میکند وقتی محمد علت را میپرسد خواهرش می گوید برای محافظت از توست. محمد که این رفتار خواهرش برایش احمقانه می نمود از او خواست کتاب را به او بدهد تا در مسافرت آن را بخواند. در واقع میخواست دلایلی بیابد و به خواهرش ثابت کند اینها خرافات است و از آن دست بردارد. کتابی که خواندن چند صفحه از آن زندگی محمد را دگرگون کرد... این کتاب سرگذشت مسلمان زاده ای است که در مهد تمدن دوباره متولد می شود. ندای قرآن را می شنود و با لبیک به آن زندگیش کم کم متحول می شود. متن کتاب خوب و روان نوشته شده است اما من قبل از فهمیدن اینکه بر اساس واقعیت نوشته شده است، کمی برایم غیرقابل باور بود که جوانی با این اوصاف با خواندن قرآن اینقدر متحول شود اما ضمیر پاک انسانها و اعجاز قرآن بیش از اینها قدرت دارد... البته به نظرم شخص محمد نیز ویژگیهایی داشت که فطرتش بیدار شد و دیگر اینکه آن زمان نیز زمان عادی نبود او در ماه رمضان به این مسافرت رفته بود. اعجاب او در مورد بعضی آیات و ناراحتی اش از دیر آشنا شدن با قرآن برایم جالب بود. سفر حج او نیز در نوع خود شیرینی خاصی داشت مخصوصا که موقع طواف به خاطر آورد آن روز، روز تولدش بوده است. فیلم مصاحبه با این شخصیت در برنامه ماه عسل را بعد از مطالعه کتاب دیدم. قرآن، معجزه پیامبرمان در اختیار ماست اما ما از قرآن غافل هستیم به قول محمد اگر عصای موسی در اختيار یهودیان بود چه کارها که با آن نمیکردند . امیدوارم در روز جزا شرمنده قرآن نباشیم و از ما شکایت نکند ان شاء الله.... اسفند 1402 @BookAndMe .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
#یادداشت #نفوذ_در_موساد موساد سازمان اطلاعاتی دولت غاصب اسرائیل است که ادعا میکند از قدرتمندترین سازمان های اطلاعاتی جهان است. ترور بسیاری از افراد موثر در جهان توسط این سازمان برنامه ریزی و اجرا شده است. این سازمان در تبلیغاتش، خود را دژی نفوذناپذیر توصیف میکند. کتاب نفوذ در موساد قدرت پوشالی آن را به سخره میگیرد. این کتاب سرنوشت واقعی جوانی مصری است که تحت آموزشهای بسیار به عنوان یک یهودی وارد اسرائیل میشود و سالها در این کشور زندگی کرده و به عنوان یک مامور امنیتی ویژه به کشورش خدمت میکند. تا به حال در ژانر امنیتی کتابی نخوانده بودم و به واقع کتاب جذابی بود. کتاب با مرگ این مامور آغاز میشود جایی که تازه همسرش متوجه می شود هویت شوهرش واقعی نیست تازه می فهمد که او نه تنها اسرائیلی نیست حتی یهودی هم نیست و در کمال ناباوری یک مسلمان است. درک واقعیت ماجرا برایش سخت است اما طی یک سفر امنیتی از پیش طراحی شده توسط سازمان امنیتی مصر به این کشور سفر می کند و آنجا با شوهر مرحومش و کارهای بزرگی که برای مصر انجام داده آشنا می شود. شروع کتاب بسیار جذاب و پرکشش بود اما شاید از نیمه های کتاب جذابیت ابتدایی را برایم از دست داد حس کردم اگر کتاب به صورت اول شخص روایت می شد هیجان انگیزتر بود.. پایان داستان را دوست نداشتم و سوالات زیادی برایم بی پاسخ ماند. در هر صورت کتاب نثری روان و محتوایی جذاب داشت مخصوصا که این کتاب بر اساس واقعیت نوشته شده است و بر اساس خیالات نویسنده نیست. البته قلم نویسنده متوسط بود شاید هم دلایل امنیتی اجازه نمی دهد داستان طور دیگری روایت شود. اگر کتابهای امنیتی را دوست دارید قطعا پیشنهاد جذابی برایتان خواهد بود. بهمن ماه 1402 @BookAndMe .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
#یادداشت #ریشه_ها کتاب ریشه ها در مورد اجداد یکی از سیاه پوستان آمریکاست. این کتاب داستان هفت نسل قبل نویسنده را حکایت میکند. داستان از اجداد آفریقایی او شروع میشود از پسری به نام کونتا کینته که در حدود سال 1750 میلادی متولد میشود. قسمت اعظم داستان در مورد شخصیت کونتاست که خاص بودن او باعث شده تمام فرزندانش با تولد فرزند جدید خود طی مراسمی یاد اجداد خود و نام آنها را زنده نگه دارند. نویسنده آلکس هیلی که بارها دیده بود از جد مادری اش زیاد نقل میشود کنجکاو شده و طی مدتها جستجو بالاخره دهکده ای که کونتا در آن می زیسته پیدا کرده است. از طریق پیرمردانی که تاریخ شفاهی اجداد خود را نقل میکرده اند و جزئیات کمی که نسل اندر نسل طی مراسم مذکور به او رسیده، درستی آن نقلها برایش ثابت شده و همین طور طی پژوهشی طاقت فرسا به واقعیتهایی پی برده که حاصلش کتاب ریشه ها شده است. کونتا تا 17 سالگی در دهکده کوچکی به نام ژوفوره زندگی میکرده که مسلمان بودند. نقل جزء به جزء آداب و رسوم آفریقایی ها برای زندگی بسیار جذاب بود و به من یادآوری میکرد آفریقایی هایی که خیلی ها آنها را انسانهای بدون تمدن و با زندگی بدوی توصیف می کنند در آن سالها می توانستند بخوانند و آدابی بلد بودند که آنها را افرادی قوی، برای زندگی تربیت میکرد. از دوره های مدرسه که به آن کافو میگفتند تا دوره مردانگی هر کدام به جذابیت داستان می افزود. در سن 17 سالگی زمانی که کونتا برای ساختن طبل به مکان خلوتی رفته بود سفیدپوستان او را دزدیند و در شرایط وحشتناکی طی حدود سه ماه و نیم با کشتی به آمریکا منتقل کردند و به عنوان برده فروختند. شخصیت محکم، مسلمان و معتقد کونتا هرگز در مقابل ظلمها و سختی ها به زانو در نیامد بلکه سعی کرد در آن شرایط هویت خودش را حفظ کند و همچنین آن را از طریق صحبتهایش با تنها دخترش به نسل بعد منتقل کند. کتاب ریشه ها نشان میدهد در این کار کاملا موفق بوده است. در خلال داستان رنج ها و زجرهای بردگان دل انسان را به درد می آورد و هر بار ستم استعمار را به یاد می آورد. بردگانی که از کمترین امکانات هم برخوردار نبودند و کوچکترین امتیازات زندگی انسانی را نداشتند و با آنها همچون چارپایان و حتی کمتر برخورد میکردند. چه تعداد فرزندانی که نمیدانستند پدر و مادرشان کیست چون در کودکی آنها را فروخته بودند. این داستان علاوه بر روایت هفت نسل قبل نویسنده، ماجرای استعمار سفیدپوستان و ظلم آنها به بردگان را روایت میکند که چگونه با ظلم زیاد کشور اشغال شده سرخپوستان را با استعمار و استضعاف بردگان آباد کردند. این کتاب در واقع زندگی بیست و پنج میلیون آفریقایی را نقل میکند که با بی رحمی از آفریقا به آمریکا منتقل شدند و آنجا به عنوان برده زندگی کردند. نثر کتاب فوق العاده روان و ساده بود من ترجمه آقای فرهمند را خواندم فقط چون چاپ قدیمی آن را خواندم حروف چینی ضعیفی داشت که اوایل اذیت کننده بود اما با وارد شدن به داستان جذابیت داستان باعث میشد کمتر به آن توجه کنم. در کل رمان جذابی است و واقعا هر جا که داستان به نسل بعد منتقل میشد خیلی کنجکاو بودم که عاقبت نسل قبل را بدانم مخصوصا عاقبت شخصیت اصلی داستان کونتا را، اما روال داستان به شکل دیگری بود. تلاشهای نویسنده برای کشف واقعیات و سفرهایش به نقاط مختلف و یافتن جزئیات باعث شده بود داستان کاملا قابل قبولی را بخوانیم که واقعی به نظر میرسید. خواندن این رمان جذاب را پیشنهاد میکنم از خواندن آن پشیمان نخواهید شد. بهمن ماه 1402 @BookAndMe
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
2
#یادداشت #تور_تورنتو از زندگینامه شهدا کتابهای متعددی خوانده ام هم شهدای جنگ تحمیلی هم مدافعان حرم و ... اما جنس این کتاب فرق میکرد. نویسنده کتاب، آقای محمدعلی جعفری در مقدمه کتاب اذعان دارد که روزگار، برگ غریبی از مظلومیت را رو کرده است. این نویسنده توانمند از رزمندگان دفاع مقدس، مدافعان حرم، وطن و سلامت روایت کرده است اما این دفعه روایتش جنس غریبی دارد نه از مبارزان است نه از مدافعان بلکه از کسانی است که بی هوا و ناباورانه پر کشیدند. ایشان در این کتاب برگهایی از زندگی شهید امیرحسین قربانی را ورق می زند که در هواپیمای اوکراینی آسمانی شد... کتابهایی از جمله قصه دلبری، عمار حلب، سربلند و آرام جان را از این نویسنده خوب خوانده ام و اعتراف میکنم در بیشتر موارد قلمش را دوست داشتم مخصوصا حلاوت و شیرینی عمار حلب هنوز زیر زبانم مزه مزه میکند و دوست دارم نسخه چاپی اش را نیز بخرم یا هدیه بگیرم... این داستان روایت کوتاهی از زندگی این شهید بزرگوار است. به راستی لفظ شهید برای چه کسانی استفاده میشود و فقط برای مدافعان و مبارزان است؟ در واقع حساب و کتاب خدا با ما بندگانش متفاوت است اعمال را با فیلتر نیت میبیند نه با ظاهر اعمال پس شهید و شهادت دایره وسیعتری از شهدای بنیاد شهید را در برمیگیرد نمیدانم شایدم تنگتر... از نظر من کتاب با اوج شروع میشود وقتی نویسنده می گوید با وجود دوسال گذشتن از حادثه اما داغ آن هنوز برای والدینش تازه است تازه ی تازه و این کار را برایش سخت میکند... کتاب از زبان پدرش روایت میشود و واقعا پدرها چقدر مظلومند. سراسر کتاب پر از جملات عاشقانه مادر است به فرزندش، که نمی تواند دوری او، حتی برای تحصیل را تحمل کند... خیلی وقتها امتحان خدا از همان جاست که ما رویش حساسیم و این بار نیز همین است... به نظر من شهادت امیرحسین امتحان خدا از والدینش بود همانها که به هنگامه جنگ نیز در بطن میدان بودند و پدر امیرحسین، آزاده زمان جنگ است. شاید امیرحسین با استفاده از سهمیه پدرش به راحتی در رشته پزشکی قبول میشد اما نخواست و والدینش با تمام وجود به تصمیمش احترام گذاشتند و همراهش بودند و هستند... او تحصیل در کانادا را انتخاب کرد و با هدفی بزرگ قدم در راه گذاشت و جانانه تلاش کرد... تا آن حادثه اتفاق افتاد... آن روزهای سخت را به خاطر دارم. چقدر والدین بزرگی داشت که وقتی عزیزترینِ زندگیشان از دست رفت شاید هم به دست آمد خود را به دست دشمن ندادند و صبورانه تحمل کردند.... خدا به تمام مادران و پدران شهدا که با خدا معامله کردند بهترینها را عطا کند و مورد شفاعت شهیدشان قرار بگیرند و شهیدشان سر سفره ائمه و نزد پروردگارشان روزی داده شود؛ ان شاء الله لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون... دی ماه 1402 @BookAndMe .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1