بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت ریحانه نعمتی

                #یادداشت
#ریشه_ها
کتاب ریشه ها در مورد اجداد یکی از سیاه پوستان آمریکاست. این کتاب داستان هفت نسل قبل نویسنده را حکایت می‌کند. داستان از اجداد آفریقایی او شروع میشود از پسری به نام کونتا کینته که در حدود سال 1750 میلادی متولد میشود. قسمت اعظم داستان در مورد شخصیت کونتاست که خاص بودن او باعث شده تمام فرزندانش با تولد فرزند جدید خود طی مراسمی یاد اجداد خود و نام آنها را زنده نگه دارند.
نویسنده آلکس هیلی که بارها دیده بود از جد مادری اش زیاد نقل میشود کنجکاو شده و طی مدتها جستجو بالاخره دهکده ای که کونتا در آن می زیسته پیدا کرده است.
از طریق پیرمردانی که تاریخ شفاهی اجداد خود را نقل میکرده اند و جزئیات کمی که نسل اندر نسل طی مراسم مذکور به او رسیده، درستی آن نقلها برایش ثابت شده و همین طور طی پژوهشی طاقت فرسا به واقعیتهایی پی برده که حاصلش کتاب ریشه ها شده است. 
کونتا تا 17 سالگی در دهکده کوچکی به نام ژوفوره  زندگی میکرده که مسلمان بودند. نقل جزء به جزء آداب و رسوم آفریقایی ها برای زندگی بسیار جذاب بود و به من یادآوری میکرد آفریقایی هایی که خیلی ها آنها را انسانهای بدون تمدن و با زندگی بدوی توصیف می کنند در آن سالها می توانستند بخوانند و آدابی بلد بودند که آنها را افرادی قوی، برای زندگی تربیت می‌کرد. از دوره های مدرسه که به آن کافو میگفتند تا دوره مردانگی هر کدام به جذابیت داستان می افزود.
در سن 17 سالگی زمانی که کونتا برای ساختن طبل به مکان خلوتی رفته بود سفیدپوستان او را دزدیند و در شرایط وحشتناکی طی حدود سه ماه و نیم با کشتی به آمریکا منتقل کردند و به عنوان برده فروختند. 
شخصیت محکم، مسلمان و معتقد کونتا هرگز در مقابل ظلمها و سختی ها به زانو در نیامد بلکه سعی کرد در آن شرایط هویت خودش را حفظ کند و همچنین آن را از طریق صحبتهایش با تنها دخترش به نسل بعد منتقل کند. کتاب ریشه ها نشان میدهد  در این کار کاملا موفق بوده است.
 در خلال داستان رنج ها و زجرهای بردگان دل انسان را به درد می آورد و هر بار ستم استعمار را به یاد می آورد. بردگانی که از کمترین امکانات هم برخوردار نبودند و کوچکترین امتیازات زندگی انسانی را نداشتند و با آنها همچون چارپایان و حتی کمتر برخورد میکردند.
چه تعداد فرزندانی که نمی‌دانستند پدر و مادرشان کیست چون در کودکی آنها را فروخته بودند.
این داستان علاوه بر روایت هفت نسل قبل نویسنده، ماجرای استعمار سفیدپوستان و ظلم آنها به بردگان را روایت میکند که چگونه با ظلم زیاد کشور اشغال شده سرخپوستان را با استعمار و استضعاف بردگان آباد کردند.
این کتاب در واقع زندگی بیست و پنج میلیون آفریقایی را نقل میکند که با بی رحمی از آفریقا به آمریکا منتقل شدند و آنجا به عنوان برده زندگی کردند. 
نثر کتاب فوق العاده روان و ساده بود من ترجمه آقای فرهمند را خواندم فقط چون چاپ قدیمی آن را خواندم حروف چینی ضعیفی داشت که اوایل اذیت کننده بود اما با وارد شدن به داستان جذابیت داستان باعث میشد کمتر به آن توجه کنم. 
در کل رمان جذابی است و واقعا هر جا که داستان به نسل بعد منتقل میشد خیلی کنجکاو بودم که عاقبت نسل قبل را بدانم مخصوصا عاقبت شخصیت اصلی  داستان کونتا را، اما روال داستان به شکل دیگری بود. 
تلاشهای نویسنده برای کشف واقعیات و سفرهایش به نقاط مختلف و یافتن جزئیات باعث شده بود داستان کاملا قابل قبولی را بخوانیم که واقعی به نظر میرسید. 
خواندن این رمان جذاب را پیشنهاد میکنم از خواندن آن پشیمان نخواهید شد.

بهمن ماه 1402

@BookAndMe

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.