بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ریحانه نعمتی

@nematii

9 دنبال شده

12 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                📄 #یادداشت 
📘 #و_کسی_نمیداند_در_کدام_زمین_میمیرد
🖋️ #مهزاد_الیاسی
📚 #نشر_اطراف

دوستانم در گروه کتابخوانی که با هم کتاب را خواندیم می‌گویند کتاب جستار است اما من خواننده عادی هستم که با اصطلاحات نویسندگی آشنا نیستم بنابراین یادداشتم بیشتر ناظر به محتواست نه فرم کتاب. 
اسم کتاب برایم جدید بود مخصوصا وقتی در متن کتاب متوجه شدم براساس آیاتی از سوره لقمان است.
و من را به فکر انداخت. 
ظاهرا کتاب سفرنامه است. اینکه دختر مجرد ایرانی تنها به کشورهای مختلف سفر کند برایم شگفت انگیز بود آن هم نه از آن مسافرتهایی که من تجربه میکنم که همه چیز از قبل برنامه ریزی شده بلکه به صورت بی برنامه قبلی و با کمترین هزینه به صورت هیچهایک یعنی رسیدن به مقصد بدون هزینه. 
شجاعت نویسنده در تجربه های جدید برایم قابل توجه بود البته هنوز هم آن را برای خانم مناسب نميدانم اما آشنایی با افرادی با این روحیات برایم مغتنم بود. 
در این کتاب فقط با توصیف شهرها و آدمهای مختلف روبرو نیستیم و روایت خطی نیست. نویسنده همراه سفر بیرون، در درون خودش تلاطماتی دارد که اصلا برای حل این تلاطم درونی پا به این سفر گذاشته است. قسمتهای زیادی نیمه تمام رها شده و قسمتهایی از توضیحات برایم نامفهوم بود اما آنچه برایم جالب بود حس بی پناهی نویسنده بود که طبق گفته خودش در دوازده سالگی مادرش را از دست داده است. مادر پناه کودکان است پناهی که کودک وقتی بزرگتر شد کم کم می‌فهمد باید پناه قدرتمندتری اختیار کند اما حس کردم نویسنده که در ابتدای نوجوانی بی پناه و تکیه گاه شده، نتوانسته پناه قدرتمندی بیابد درواقع این دوره انتقال برایش طی نشده و همین دلیل زندگی متفاوتش شده و سعی کرده با سفرهای مختلف در آشنایی با آدمها و فرهنگهای مختلف آن را حل کند اما حل نشده. در قسمتی که از توکل صحبت کرده بود فطرت پاک انسان را دیدم که در وجودش زنده است. گر چه قسمتهای زیادی از کتاب نیز خودتحقیری ملی و مذهبی را دیدم و اذیتم کرد. 
در طول داستان با درک دنیای نویسنده و جهان بینی او در مورد مرگ متوجه شدم چرا اسم کتاب را این گونه انتخاب کرده است و این کاملا به محتوای آن نزدیک است. 
کتاب اطلاعاتی در مورد شهرها و کشورهای مختلف به من داد اما آن طور که باید کامل نبود به قول نویسنده هم سفرنامه بود هم نبود و هرچه به انتهای کتاب نزدیکتر می‌شدیم سفر بیشتر جنبه درونی پیدا می‌کرد تا بیرونی. 
جلد کتاب نشان از سفرنامه بودن آن داشت ولی به نظرم اگر عکس کوله پشتی نارنجی نویسنده را هم داشتیم جالبتر میشد. 
در کل کتاب متفاوتی بود قسمتهایی از آن را دوست داشتم و با قسمتهای زیادی مخالف بودم اما گاهی لازم است با نظریات مختلف آشنا شد. 

اردیبهشت ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.

        
                📄 #یادداشت 
📘 #که_ماهی_برآید
🖋️ #سعیده_شبرنگ

خواندن زندگینامه علما همیشه برایم لذت بخش و سراسر درس زندگی است. کتاب ماهی که برآید بر اساس زندگی فیلسوف و عارف بزرگ ملاهادی سبزواری است. ایشان را اصلا نمیشناختم و بواسطه این کتاب با این حکیم، عارف و شاعر شیعه آشنا شدم که از شارحان فلسفه صدرایی بودند. 
منظومه مهمترین اثر ایشان است که حکمت و منطق را به نظم در آورده‌اند. 
با وجود تمکن مالی پدرشان همیشه به کم قناعت کرده و بیشتر اموال خود را انفاق می‌نمودند.
شاید بتوان ماجرای حج ایشان که در این کتاب ذکر شده از قسمتهای فوق العاده درس آموز زندگی ایشان نام برد که نشان‌دهنده روح بزرگ این عالم بزرگ است. 
با توجه به مقام علمی ایشان که شارح نظریات ملاصدرا بودند و از استادان شیخ مرتضی انصاری و حسینقلی همدانی نیز بودند هنوز برای شناخت ایشان باید بیشتر کار شود و البته گذشت زمان زیاد از حیاتشان کار را برای نویسندگان سخت تر می‌کند. 
نثر کتاب روان و خوشخوان است. آغاز هر فصل با یک بیت شعر با توجه به داشتن طبع شعر ایشان جالب و خوب بود. عکس روی جلد قبل از خواندن کتاب برایم زیاد قابل درک نبود اما با خواندن کتاب متوجه ارتباط معنایی آن با شخصیت ایشان شدم و الان آن را دوست دارم چون یادآور قسمت جالبی از زندگی این عالم بزرگ است. 
ان شاء الله که ما هم بتوانیم از زندگی سراسر درس علما بیاموزیم و رهرو راه آن‌ها باشیم. 

اردیبهشت 1403

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
        
                📄 #یادداشت 
📘 #بندها
🖋️ #دومنیکو_استارنونه
🎧 #فاطمه_معتمدآریا

رمان بندها نوشته دومنیکو استارنونه نویسنده معروف ایتالیایی است که توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه شده است. موضوع کتاب اضمحلال فرهنگی یک خانواده در غرب است. کتابی که ماجرای خیانت یک مرد و رها کردن خانواده اش را روایت می‌کند. در واقع این کتاب میتوانست از آن کتابهای زرد عشقی از کار دربیاید که نمونه‌اش در بازار زیاد است اما به نظر من با هنرمندی نویسنده به یک کتاب روانشناسی اجتماعی تبدیل شده و به خوبی بندهای نامرئی را نشان داده که اعضای یک خانواده را به هم وصل کرده است.
 کتاب سه راوی دارد و از زبان زن، مرد و دخترشان موضوع زندگی آن‌ها روایت می‌شود. هر بار که یک راوی ماجرا را بازگو می‌کند قسمت‌های جدید زندگی این خانواده ایتالیایی را از دریچه دیدگاه خودش به خواننده نمایش می‌دهد و این کار را با ظرافت خاصی انجام می‌دهد طوری‌که وقتی توضیحات مادر خانواده را میخوانیم حس می‌کنیم نویسنده داستان یک زن است و با نگاه زنانه جزئیات ریزی را اشاره می‌کند و حق را به او می‌دهیم که همسرش به دلیل هوسرانی مسئولیت همسری و پدری خودش را رها کرده و به دنبال زن دیگری رفته است اما وقتی توضیحات مرد را می‌خوانیم می‌بینیم قضیه فقط بوالهوسی یک مرد نیست و زن هم مقصر هست و اشتباهاتی داشته است گرچه این تقصیرات قطعا برابر نیست... 
در آخر دختر خانواده زندگی‌شان را از دیدگاه فرزندان توضیح می‌دهد و شاید نقطه اوج داستان با پایان متفاوتش رقم می‌خورد. 
در تمام زمان مطالعه کتاب حس نمی‌کنیم کسی خارج از داستان قصد نصیحت مخاطب را دارد و راویان داستان خود واقعی شان هستند. 
بندها نشان می‌دهد وقتی ارتباط افراد خانواده مستحکم نباشد و روابط آزاد توسط جامعه حمایت شود خانواده از هم می‌پاشد حتی اگر ظاهرا کنار هم زندگی کنند. در واقع اگر سلولی بیمار باشد نمی‌تواند سلول سالمی را تولید کند و اثرات زیانبار آن را در رفتار فرزندان این خانواده نیز شاهد هستیم. 
با خواندن این رمان دلیل اهمیت عنصر خانواده در جامعه دینی و استحکام ارتباطات اعضای خانواده را بهتر متوجه می‌شویم. 
از کتابهای قوی بود که صوتی گوش دادم و دوست دارم متن چاپی آن را نیز مجددا مطالعه کنم. نحوه روایت داستان برایم جدید و جذاب بود البته نباید فراموش کنیم نویسنده داستان الزامات دینی ما را ندارد و نمی‌توان آن را به زوج‌هایی که زندگی‌شان در حال فروپاشی هست توصیه کرد و در کل گاهی طرف خطاکار جذاب‌تر توصیف شده است طوری‌که ممکن است به او حق داده شود و این درست نیست. 

فروردين ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                📄 #یادداشت 
📘 #سفر_به_گرای_270_درجه
🖋️ #احمد_دهقان
📚 #انتشارات_کتاب_نیستان

خیلی از کتابهای دفاع مقدس، جنگ را از زبان فرماندهان روایت می‌کنند. اما در کتاب سفر به گرای 270 درجه عملیات کربلای پنج از زبان یکی از جوانان کم سن و سال روایت می‌شود. کتاب خیلی عادی شروع می‌شود. ناصر در بحبوحه امتحاناتش با خبر می‌شود که عملیات مهمی در پیش است. در ادامه ناصر با وساطت دوستش علی خانواده را راضی می‌کند که به جبهه برود حتی توصیف چگونگی راضی شدن والدینش قانع کننده نبود. در ادامه قسمتی از پشت صحنه جبهه نمایش داده می‌شود که نشان می‌دهد رزمندگان فقط در حال دعا و جنگ نبوده اند باهم فوتبال بازی می‌کردند یا شوخی می‌کردند و... اما موردی که برایم خوشایند نبود این است که گاهی نویسنده از آن‌طرف پشت بام می‌افتد درست است که جنگ همه‌اش دعا و توسل نبوده و زندگی عادی جریان داشته است اما خب همه‌اش هم بازی و شوخی نبوده و قطعا در شبهای منتهی به عملیات مراسم جمعی و فردی دعا و توسل به ائمه جزء جدایی ناپذیر برنامه‌های رزمندگان بوده است چیزی که جز یک صحنه کوتاه عهد جمعی دوستان ناصر در کتاب هیچ اشاره‌ای به آن نشد.
توصیفات صحنه‌های نبرد از زبان یک رزمنده جزء، بسیار خوب و واقعی بود. صحنه های ترس که بسیاری از کتابها از آن عبور می‌شود اینجا خوب و واقعی بیان شد و شاید تنها حسن این کتاب همین توصیفات واقعی و دقیق صحنه های نبرد و البته شخصیت سازی خوب افراد متفاوت مثل میرزا، علی، عبدالله، رسول و... است. 
 ایرادی که به کتاب وارد می‌دانم این است که کتاب نزدیک به سبک کتب غربی از جنگ، روایت می‌کند شاید باورش سخت باشد که کتابی از دفاع مقدس صحبت کند اما بدن شهدا را به جای کلمه شهید جنازه یا اجساد خطاب کند. ما در این کتاب در اکثر موارد لفظ جنازه و جسد داریم نه شهید. از طرف دیگر بعضی کلمات بار معنایی خاصی به یک روایت می‌دهد به عنوان نمونه سربندهای رزمندگان نماد توسل آنها به ائمه است مثلا سربند یازهرا نشان ارادت رزمنده به ایشان است اما خطاب آنها به سربند قرمز دیگر آن معنای فضای جبهه را ندارد و در این کتاب با این سبک از عبارات روبرو هستیم. 
در کل کتاب مناسب انتقال مفاهیم موجود در هشت سال دفاع مقدس نیست و اگر کسی قرار باشد با هشت سال جنگ ما آشنا شود هرگز این کتاب را معرفی نمیکنم این را گفتم چون این کتاب ترجمه شده تا جنگ ما را به سایر کشورها معرفی کند ما کتابهای قوی تری در این زمینه داریم که برای خط انتقال معارف بسیار مناسب‌ترند. 
ما به جنگ به چشم مقوله دفاع که عنوانی مقدس هست نگاه می‌کنیم در حالیکه نویسنده آن را مادی می‌بیند و فارغ از تجاوزگر و مدافع به آن نگاه می‌کند و هر دو طرف را در حال کشتن طرف مقابلش توصیف می‌کند. ما مفاهیم بلند توکل، شجاعت، شهادت و... را در کتاب نمیبینیم در حالی‌که رزمندگان کشورمان با تکیه بر همینها با دست خالی هشت سال در مقابل عراق که از طرف ابرقدرت‌ها حمایت می‌شد مقاومت و ایستادگی کرد. در کل کتاب از نظر توصیفات فضاسازی خوب بود ولی در مورد توصیف جنگ کشورمان ضعیف بود. 

فروردين ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت 
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند

در ماه مبارک رمضان و در آستانه اولین شب قدر خوانش کتاب را به اتمام رساندم. کتاب بسیار هیجان انگیز شروع می‌شود. ماجرای کشیشی روسی را روایت میکند که طی ماجرایی کتابی از چهارده قرن پیش به دستش می رسد. این کتاب قدیمی مربوط به اولین امام شیعیان است. او که به کتابهای قدیمی علاقمند است ابتدا جذب قدمت آن میشود اما وقتی در خواب یا بیداری حضرت مسیح را می‌بیند که فرزندی به او امانت می دهد او به محتوای کتاب نیز علاقمند می‌شود. 
ما به عنوان خوانندگان شیعه وقتی اسم نویسنده قسمتی از کتاب مذکور را می خوانیم داستان برایمان جذابتر می شود او کسی نیست جز سرسخت ترین و حیله گرترین دشمن امام علی یعنی عمروعاص...
البته عمروعاص تنها نویسنده این کتاب قدیمی نیست. این شروع نسبتا طوفانی خواننده را ترغیب می کند که کتاب را ادامه دهد.
 قلم آقای حسن بیگی شیوا و روان ماجرای آشنایی کشیش مسیحی با امام علی را نمایش می‌دهد. این کشیش قبلا در لبنان زندگی می‌کرده و مسلط به زبان عربی است و بدون هیچ مشکلی کتاب را می‌خواند. او و همسرش طی حوادثی مجبور به ترک روسیه و بازگشت به لبنان می‌شوند. در لبنان به دیدار جرج جرداق نویسنده مسیحی آشنا با امام علی می‌رود و جرداق پیشنهاد خواندن نهج البلاغه و چندین کتاب مختلف درباره امام را به او می‌دهد. 
سخنان امام در جای جای کتاب روح خواننده را نوازش می دهد. کتاب طولانی نیست البته ظاهرا در ابتدا طولانی تر بوده و با نام قدیس منتشر شده بود ولی خود نویسنده آن را خلاصه تر کرده و با نام جدید منتشر نموده است. 
 همان طور که ذکر شد قسمتهای زیادی از کتاب به سخنان امام اختصاص دارد که به تناسب موضوع توسط کشیش یا جرج جرداق خوانده میشود ولی آن‌ها کتاب را از حالت داستانی خارج نمی‌کنند و اندازه‌اش متعادل است البته شاید اگر بیشتر می‌بود از جذابیت کتاب می کاست. نویسنده با ذکر حوادث کوتاهی نمی گذارد خواننده از کتاب دست بکشد و با هنرمندی تمام به کتاب پایان می‌دهد که برای من بسیار پایان دلنشینی داشت. 
کتاب را صوتی با صدای آقای ستاری گوش دادم که انصافا خوب خوانده شده بود. 
کتاب را به کسانی که علاقمند به امام اول شیعیان هستند و نیاز به تلنگری دارند که شروع به خواندن از ایشان کنند پیشنهاد می کنم. 
این کتاب باعث شد تصمیم بگیرم نهج البلاغه نیمه تمامم را دوباره در مطالعات روزانه ام قرار بدهم باشد که فردای قیامت شرمنده امامم نباشم.

خدایا ما را از دوستداران و یاران اماممان قرار بده و از کسانی که با دست ایشان از نهر کوثر سیراب شویم. ان شاء الله

فروردین 1403

@BargiAzDanesh
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#خط_مقدم

چقدر با افتخار پز موشک هایمان را می دهیم هیچ وقت فکر نمیکردم رزمندگان میهنم برای پرتاب موشک تا این حد خون دلها خورده باشند. 
از خریدش در لیبی و بردنش به ایران با آن دردسرها گرفته تا آموزشهای سوری ها برای نحوه استفاده از موشکها... 
فردای قیامت چطور جلوی این شهدا سربلند کنیم. 
کتاب خط مقدم نوشته خانم غفارحدادی است. از تمام کتابهایی که از ایشان خواندم یک سر و گردن بالاتر بود البته به نظرم تفاوت اهداف این کتاب و بقیه کتابهایی که از ایشان خوانده بودم دلیل این برتری است صد البته نشان دهنده ظرفیت بالای این نویسنده جوان نیز هست. 
کتابی با حجم زیاد بیش از پانصد صفحه ای که آغاز ماجرای موشکی شدن ایران در طول جنگ تحمیلی را روایت میکند حدودا سالهای 63 تا 65 شمسی با نگاه ویژه به زندگی شخصی شهید طهرانی مقدم.
کتابی که پژوهش های آن در زمان حیات این شهید بزرگوار آغاز شده اما هنگامی که چاپ شد ایشان در جوار شهدای همرزمشان بودند.
کتاب ریز وقایع موشکی را توضیح می دهد حتی گاهی اصطلاحات تخصصی دارد که در توصیفات بعضی از خوانندگان به عنوان عیب محسوب شده بود و گله داشتند که پانصد صفحه برای دو سال خیلی حجم بالایی هست و اینکه چرا به جزئیات زندگی شخصی شهید کمتر پرداخته شده است اما به نظر من اینها محاسن کتاب است چون در واقع هدف نويسنده روایت زندگی شخصی شهید نبوده است بلکه هدف، بیان تاریخ شفاهی ما ازچگونگی دسترسی به فناوری موشک در کشورمان است. اگر به دنبال زندگی شخصی شهید هستید این کتاب را توصیه نمیکنم اما اگر به دنبال درک چگونگی دستیابی ایران به موشک و قدرتمند شدن در منطقه هستید کتاب فوق العاده ای است.
 من در این کتاب به درکی از اوضاع کشورهای مختلف و سیاستهای آنها در مورد جنگ تحمیلی رسیدم و در مورد اوضاع منطقه اطلاعاتم بیشتر شد. چیزی که در بسیاری از کتابهای روایت جنگ نخوانده بودم. 
در لحظات زیادی از کتاب به عینه دیدم که کجا بودیم و به کجا رسیدیم. احساس غرور از پرتاب موشک و آغاز برای ساخت موشک بعد از خواندن این کتاب برایم غیر قابل توصیف است. قلم فوق العاده روان کتاب کمک کرد در لحظات حساس با رزمندگان از دست خرابکاری های اجنبی ها حرص بخورم و از شیرینی بعد از تلاش‌های بسیار آنها برای حل مشکلات لذت ببرم. 
جا دارد اینجا از آقای محمدحسین پیکانی که در پژوهش‌های کتاب زحمات بسیاری کشیده اند نیز نام ببرم و تشکر کنم و خدا قوت بگویم. 
به جرأت یکی از بهترین کتابهایی بود که در واپسین روزهای سال 1402 خواندم.

@BargiAzDanesh 
.
        
                #یادداشت
#ناتا

چند کتاب از سرگذشت بردگان خوانده ام کتابهایی که به واقع قلب انسان را به درد می آورد به طوری که درک این حجم از رذالت انسان نسبت به انسان دیگر ناممکن  به نظر می رسد. 
کتاب ناتا در مورد سرگذشت دختری کم سن و سال آفریقایی است که به دلیل فقر خانواده اش و نجات آنها از گرسنگی و مرگ توسط پدرش فروخته میشود. سپس برای فروش به سرزمین حجاز برده میشود. 
توصیفات این کتاب از زندگی بردگان روکشی از ملایمت و لطافت زنانه دارد که نویسنده توانمند آن باعث میشود کسانی که روحیه حساسی دارند راحتتر کتاب را بخوانند. در عین حال متوجه زندگی سخت بردگان بشوند.
آمدن این کودک به خانه یکی از بزرگان خزرج در یثرب همزمان با سالهای بعثت پیامبر در مکه است و کتاب با هنرمندی تمام ورود پیامبر به یثرب یا مدینه النبی را توصیف میکند و ما را از عطوفت گرم اسلام نسبت به بردگان و زنان آگاه می‌کند. سپس وقایع
کتاب تا غدیرخم و وفات پیامبر را روایت می‌کند. 
تنهایی امیرالمؤمنین و تلاشهای حضرت فاطمه برای مقام عظمای ولایت نیز در کتاب توصیف شده و برای من حس غربت مدینه را بازخوانی میکرد.
دوست داشتم ناتا پیش والدینش برمیگشت اما کتاب به شکل دیگری پایان یافت....
در آخر بگویم که شخصیت ناتا خیالی است اما خانم باقری با توانمندی ناتا را در بستری از واقعیات آن زمان پرورده است.
از خواندنش لذت بردم.

@BargiAzDanesh
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#شبیه

شبیه کتابی از نویسنده جوان خانم غفارحدادی است.  کتاب سعی کرده از زوایای مختلف این حدیث امیرمومنان را یادآوری کند که مردم به زمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان.
فصل دوم کتاب ماجرای پزشکی ایرانی را روایت میکند که به سوریه دعوت می شود تا در یک درمانگاه ایرانی برای سوریان آسیب دیده از جنگ داعش طبابت کند.
کم کم با خانواده دکتر مذکور معروف به دکتر کلاهی آشنا می شویم. تصویرسازی یک خانواده ایرانی خیلی خوب کار شده بود و وابستگی افراد خانواده را به نحوی مطلوب نمایش داده بود. دختر دکتر کلاهی در یک کشور اروپایی به همراه همسرش درس میخواند.
فصل اول و آخر از آینده این خانواده در زمان ظهور پرده برمیدارد که البته آخر کتاب مشخص میشود
صحنه های سوریه سعی در شناخت ما از آن فضا دارد. صحنه های نفس گیری را تجربه میکنیم که توضیحات بیشتر، داستان را لو می دهد و قطعا از لذت خواندن محروم میشوید پس از آنها صحبت نمیکنم. 
من چندین کتاب از خانم غفارحدادی خوانده بودم و تاحدی با قلم ایشان که ته مایه طنز دارد آشنا بودم اما در فصلهای اولیه اثری از آن ندیدم که کمی باعث تعجبم شده بود اما وقتی فلسفه اسم ابولولو را خواندم و شوخی هایش با دکتر را دیدم مطمئن شدم قلم خود ایشان است. انگار امضای نویسنده را پای اثرش دیدم.
در این کتاب با شمه ای از زندگی ایرانیان و به طور کلی مسلمانان در اروپا و نحوه برخورد اروپاییان و مشکلات مهاجران بیشتر آشنا می شویم. 
جسارت نویسنده از توصیف فضای پس از ظهور قابل تحسین است من نویسنده نیستم که نظر کارشناسی بدهم اما هنگام خواندن کمی برایم نامانوس بود البته که املای ننوشته غلط هم ندارد و با کارهای بیشتر در این زمینه مطمئنا ایرادات هم برطرف خواهد شد گرچه با بازگشت مجدد به فصل اول گره ماجرا برایم باز شد.
قسمتهای توصیف رسول خدا را دوست داشتم ان شاء الله که با رفتارمان رسول مان را بیشتر به دیگران بشناسانیم و به ایشان شبیه تر شویم...

@BargiAzDanesh
. 
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#تولد_در_لس_آنجلس
کتاب داستان واقعی در مورد زندگینامه محمد عرب است. ایرانی که همراه خانواده خود در 14 سالگی در سال 1360 به آمریکا مهاجرت کرد.
در آنجا سریع در فرهنگ غرب حل شد و در زمینه اقتصادی رشد چشمگیری داشت. در 26 سالگی در لس آنجلس شغل خوب و امکانات مالی داشت. این عوامل او را خودمحور کرده بود به طوری که از انجام هیچ لذتی ابایی نداشت و به دلیل موفقیت اقتصادی او خانواده اش نیز او را از کاری منع نمیکرد. اصولا در فرهنگ غرب خانواده فروپاشیده است و والدین نمی توانند تسلطی روی فرزندان داشته باشند.
 محمد بعد از چشیدن لذتهای مختلف به دنبال لذتهای جدید بود. او اوصاف کارناول رقصی در برزیل را می شنود که برایش جذاب می نمود پس برای دیدنش عازم برزیل میشود. هنگام خداحافظی خواهرش به دلیل علاقه به برادرش از روی عادت در ایران او را از زیر قرآن رد میکند وقتی محمد علت را میپرسد خواهرش می گوید برای محافظت از توست. محمد که این رفتار خواهرش برایش احمقانه می نمود از او خواست کتاب را به او بدهد تا در مسافرت آن را بخواند. در واقع میخواست دلایلی بیابد و به خواهرش ثابت کند اینها خرافات است و از آن دست بردارد. کتابی که خواندن چند صفحه از آن زندگی محمد را دگرگون کرد...
این کتاب سرگذشت مسلمان زاده ای است که در مهد تمدن دوباره متولد می شود. ندای قرآن را می شنود و با لبیک به آن زندگیش کم کم متحول می شود. 
متن کتاب خوب و روان نوشته شده است اما من قبل از فهمیدن اینکه بر اساس واقعیت نوشته شده است، کمی برایم غیرقابل باور بود که جوانی با این اوصاف با خواندن قرآن اینقدر متحول شود اما ضمیر پاک انسانها و اعجاز قرآن بیش از اینها قدرت دارد...
البته به نظرم شخص محمد نیز ویژگی‌هایی داشت که فطرتش بیدار شد و دیگر اینکه آن زمان نیز زمان عادی نبود او در ماه رمضان به این مسافرت رفته بود. 
اعجاب او در مورد بعضی آیات و ناراحتی اش از دیر آشنا شدن با قرآن برایم جالب بود.
سفر حج او نیز در نوع خود شیرینی خاصی داشت مخصوصا که موقع طواف به خاطر آورد آن روز، روز تولدش بوده است.
فیلم مصاحبه با این شخصیت در برنامه ماه عسل را بعد از مطالعه کتاب دیدم.
 قرآن، معجزه پیامبرمان در اختیار ماست اما ما از قرآن غافل هستیم به قول محمد اگر عصای موسی در اختيار یهودیان بود چه کارها که با آن نمیکردند . امیدوارم در روز جزا شرمنده قرآن نباشیم و از ما شکایت نکند ان شاء الله....

اسفند 1402

@BookAndMe
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#نفوذ_در_موساد

موساد سازمان اطلاعاتی دولت غاصب اسرائیل است که ادعا میکند از قدرتمندترین سازمان های اطلاعاتی جهان است. ترور بسیاری از افراد موثر در جهان توسط این سازمان برنامه ریزی و اجرا شده است.
این سازمان در تبلیغاتش، خود را دژی نفوذناپذیر توصیف میکند. کتاب نفوذ در موساد قدرت پوشالی آن را به سخره میگیرد.
این کتاب سرنوشت واقعی جوانی مصری است که تحت آموزشهای بسیار به عنوان یک یهودی وارد اسرائیل میشود و سالها در این کشور زندگی کرده و به عنوان یک مامور امنیتی ویژه به کشورش خدمت میکند.
تا به حال در ژانر امنیتی کتابی نخوانده بودم و به واقع کتاب جذابی بود. کتاب با مرگ این مامور آغاز میشود جایی که تازه همسرش متوجه می شود هویت شوهرش واقعی نیست تازه می فهمد که او نه تنها اسرائیلی نیست حتی یهودی هم نیست و در کمال ناباوری یک مسلمان است.
درک واقعیت ماجرا برایش سخت است اما طی یک سفر امنیتی از پیش طراحی شده توسط سازمان امنیتی مصر به این کشور سفر می کند و آنجا با شوهر مرحومش و کارهای بزرگی که برای مصر انجام داده آشنا می شود.
شروع کتاب بسیار جذاب و پرکشش بود اما شاید از نیمه های کتاب جذابیت ابتدایی را برایم از دست داد حس کردم اگر کتاب به صورت اول شخص روایت می شد هیجان انگیزتر بود..
پایان داستان را دوست نداشتم و سوالات زیادی برایم بی پاسخ ماند.
در هر صورت کتاب نثری روان و محتوایی جذاب داشت مخصوصا که این کتاب بر اساس واقعیت نوشته شده است و بر اساس خیالات نویسنده نیست.  البته قلم نویسنده متوسط بود شاید هم دلایل امنیتی اجازه نمی دهد داستان طور دیگری روایت شود. 
اگر کتابهای امنیتی را دوست دارید قطعا پیشنهاد جذابی برایتان خواهد بود.

بهمن ماه 1402

@BookAndMe
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#ریشه_ها
کتاب ریشه ها در مورد اجداد یکی از سیاه پوستان آمریکاست. این کتاب داستان هفت نسل قبل نویسنده را حکایت می‌کند. داستان از اجداد آفریقایی او شروع میشود از پسری به نام کونتا کینته که در حدود سال 1750 میلادی متولد میشود. قسمت اعظم داستان در مورد شخصیت کونتاست که خاص بودن او باعث شده تمام فرزندانش با تولد فرزند جدید خود طی مراسمی یاد اجداد خود و نام آنها را زنده نگه دارند.
نویسنده آلکس هیلی که بارها دیده بود از جد مادری اش زیاد نقل میشود کنجکاو شده و طی مدتها جستجو بالاخره دهکده ای که کونتا در آن می زیسته پیدا کرده است.
از طریق پیرمردانی که تاریخ شفاهی اجداد خود را نقل میکرده اند و جزئیات کمی که نسل اندر نسل طی مراسم مذکور به او رسیده، درستی آن نقلها برایش ثابت شده و همین طور طی پژوهشی طاقت فرسا به واقعیتهایی پی برده که حاصلش کتاب ریشه ها شده است. 
کونتا تا 17 سالگی در دهکده کوچکی به نام ژوفوره  زندگی میکرده که مسلمان بودند. نقل جزء به جزء آداب و رسوم آفریقایی ها برای زندگی بسیار جذاب بود و به من یادآوری میکرد آفریقایی هایی که خیلی ها آنها را انسانهای بدون تمدن و با زندگی بدوی توصیف می کنند در آن سالها می توانستند بخوانند و آدابی بلد بودند که آنها را افرادی قوی، برای زندگی تربیت می‌کرد. از دوره های مدرسه که به آن کافو میگفتند تا دوره مردانگی هر کدام به جذابیت داستان می افزود.
در سن 17 سالگی زمانی که کونتا برای ساختن طبل به مکان خلوتی رفته بود سفیدپوستان او را دزدیند و در شرایط وحشتناکی طی حدود سه ماه و نیم با کشتی به آمریکا منتقل کردند و به عنوان برده فروختند. 
شخصیت محکم، مسلمان و معتقد کونتا هرگز در مقابل ظلمها و سختی ها به زانو در نیامد بلکه سعی کرد در آن شرایط هویت خودش را حفظ کند و همچنین آن را از طریق صحبتهایش با تنها دخترش به نسل بعد منتقل کند. کتاب ریشه ها نشان میدهد  در این کار کاملا موفق بوده است.
 در خلال داستان رنج ها و زجرهای بردگان دل انسان را به درد می آورد و هر بار ستم استعمار را به یاد می آورد. بردگانی که از کمترین امکانات هم برخوردار نبودند و کوچکترین امتیازات زندگی انسانی را نداشتند و با آنها همچون چارپایان و حتی کمتر برخورد میکردند.
چه تعداد فرزندانی که نمی‌دانستند پدر و مادرشان کیست چون در کودکی آنها را فروخته بودند.
این داستان علاوه بر روایت هفت نسل قبل نویسنده، ماجرای استعمار سفیدپوستان و ظلم آنها به بردگان را روایت میکند که چگونه با ظلم زیاد کشور اشغال شده سرخپوستان را با استعمار و استضعاف بردگان آباد کردند.
این کتاب در واقع زندگی بیست و پنج میلیون آفریقایی را نقل میکند که با بی رحمی از آفریقا به آمریکا منتقل شدند و آنجا به عنوان برده زندگی کردند. 
نثر کتاب فوق العاده روان و ساده بود من ترجمه آقای فرهمند را خواندم فقط چون چاپ قدیمی آن را خواندم حروف چینی ضعیفی داشت که اوایل اذیت کننده بود اما با وارد شدن به داستان جذابیت داستان باعث میشد کمتر به آن توجه کنم. 
در کل رمان جذابی است و واقعا هر جا که داستان به نسل بعد منتقل میشد خیلی کنجکاو بودم که عاقبت نسل قبل را بدانم مخصوصا عاقبت شخصیت اصلی  داستان کونتا را، اما روال داستان به شکل دیگری بود. 
تلاشهای نویسنده برای کشف واقعیات و سفرهایش به نقاط مختلف و یافتن جزئیات باعث شده بود داستان کاملا قابل قبولی را بخوانیم که واقعی به نظر میرسید. 
خواندن این رمان جذاب را پیشنهاد میکنم از خواندن آن پشیمان نخواهید شد.

بهمن ماه 1402

@BookAndMe

        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#تور_تورنتو

از زندگینامه شهدا کتابهای متعددی خوانده ام هم شهدای جنگ تحمیلی هم مدافعان حرم و ...  اما جنس این کتاب فرق میکرد.
نویسنده کتاب، آقای محمدعلی جعفری در مقدمه کتاب اذعان دارد که روزگار، برگ غریبی از مظلومیت را رو کرده است. این نویسنده توانمند از رزمندگان دفاع مقدس، مدافعان حرم، وطن و سلامت روایت کرده است اما این دفعه روایتش جنس غریبی دارد نه از مبارزان است نه از مدافعان بلکه از کسانی است که بی هوا و ناباورانه پر کشیدند. ایشان در این کتاب برگهایی از زندگی شهید امیرحسین قربانی را ورق می زند که در هواپیمای اوکراینی آسمانی شد... 
کتابهایی از جمله قصه دلبری، عمار حلب، سربلند و آرام جان را از این نویسنده خوب خوانده ام و اعتراف میکنم در بیشتر موارد قلمش را دوست داشتم مخصوصا حلاوت و شیرینی عمار حلب هنوز زیر زبانم مزه مزه میکند و دوست دارم نسخه چاپی اش را نیز بخرم یا هدیه بگیرم...
این داستان روایت کوتاهی از زندگی این شهید بزرگوار است. به راستی لفظ شهید برای چه کسانی استفاده میشود و فقط برای مدافعان و مبارزان است؟
در واقع حساب و کتاب خدا با ما بندگانش متفاوت است اعمال را با فیلتر نیت میبیند نه با ظاهر اعمال پس شهید و شهادت دایره وسیعتری از شهدای بنیاد شهید را در برمیگیرد نمیدانم شایدم تنگتر... 
از نظر من کتاب با اوج شروع میشود وقتی نویسنده می گوید با وجود دوسال گذشتن از حادثه اما داغ آن هنوز برای والدینش تازه است تازه ی تازه و این کار را برایش سخت میکند... 
کتاب از زبان پدرش روایت میشود و واقعا پدرها چقدر مظلومند. 
سراسر کتاب پر از جملات عاشقانه مادر است به فرزندش، که نمی تواند دوری او، حتی برای تحصیل را تحمل کند...  خیلی وقتها امتحان خدا از همان جاست که ما رویش حساسیم و این بار نیز همین است...
به نظر من شهادت امیرحسین امتحان خدا از والدینش بود همانها که به هنگامه جنگ نیز در بطن میدان بودند و پدر امیرحسین، آزاده زمان جنگ است. 
شاید امیرحسین با استفاده از سهمیه پدرش به راحتی در رشته پزشکی قبول میشد اما نخواست و والدینش با تمام وجود به تصمیمش احترام گذاشتند و همراهش بودند و هستند... او تحصیل در کانادا را انتخاب کرد و با هدفی بزرگ قدم در راه گذاشت و جانانه تلاش کرد... تا آن حادثه اتفاق افتاد... 
آن روزهای سخت را به خاطر دارم. چقدر والدین بزرگی داشت که وقتی عزیزترینِ زندگیشان از دست رفت شاید هم به دست آمد خود را به دست دشمن ندادند و صبورانه تحمل کردند....
خدا به تمام مادران و پدران شهدا که با خدا معامله کردند بهترینها را عطا کند و مورد شفاعت شهیدشان قرار بگیرند و شهیدشان سر سفره ائمه و نزد پروردگارشان روزی داده شود؛ ان شاء الله 
لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون...

دی ماه 1402

@BookAndMe
.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #یادداشت
#ناتور_دشت
#ناطور_دشت
#خطر_لو_رفتن_داستان 🧨

با شنیدن اسم کتاب تصور میکردم ناتور اسمی خارجی است اما جالب است بدانید ناتور یا ناطور به معنای نگهبان است در واقع ناتور ِ دشت یعنی نگهبان دشت. کتاب از زبان یک نوجوان 16 ساله به نام هولدن روایت میشود که در جایی از کتاب آرزو میکند کاش نگهبان یک دشت بود. سلینجر در این کتاب اتفاقات سه روز از زندگی یک نوجوان را روایت میکند که در دهه پنجاه آمریکا می زیسته است. 
اگر فرزند نوجوان دارید یا با نوجوانان در ارتباطید با این کتاب می توانید از دریچه چشم آنها دنیا را ببینید گرچه فضای حاکم بر کتاب حالتی پسرانه دارد و لحن کتاب عامیانه و کوچه بازاری است اما به خوبی توانسته فضای جامعه ی غرب را به نمایش بگذارد. فرهنگ کشورهای غربی کاملا با فرهنگ ما متفاوت است و روایت فرهنگ آنها برای ما گاهی بسیار زننده محسوب میشود اما واقعیت این است که لحن صحبت نوجوانان کشور ما نیز تغییر بسیاری کرده است.
 در این کتاب تنهایی یک نوجوان که از آن رنج میبرد به خوبی مشهود است. بنیان خانواده که در غرب فروپاشیده است موجب بی پناهی اعضای خانواده شده. اگر چه هولدن هنوز خانواده ای دارد که آنها را بسیار دوست دارد اما روح عصیانگر او از چارچوبها می گریزد. او از مدرسه اش اخراج شده و دوست ندارد موجب ناراحتی مادرش شود. خواهر کوچکتر هولدن که وابستگی او با خانواده اش را حفظ میکند نقطه عطف داستان است. روابط خواهر و برادری که از عمق جان به هم وابسته اند؛ نمیگذارد که هولدن از خانواده اش دور شود. نویسنده سعی میکند با نمایش شخصیتهای مختلف نگاه نقادانه به زندگی اجتماعی عصر خود داشته باشد.
کتاب را به کسانی که از لحنهای تند و زننده ناراحت میشوند پیشنهاد نمیکنم و فکر میکنم برای نوجوانان مناسب نیست مخصوصا دختران نوجوان.
به نظرم کتاب برای آشنایی با فضای روحی زندگی نوجوانان و آشنایی با فرهنگ غرب مناسب است.

@BookAndMe
.
        
                #یادداشت
#عزیز_زیبای_من

در ایام چهارمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی این کتاب را خواندم. کتابی که یک مستند روایی از روزهای پایانی زندگی حاج قاسم است. کتاب از زبان خانواده و دوستان و فرماندهان، 72 ساعت پایانی عمر این شهید بزرگوار را بازگو میکند. در نگاه اول اسم کتاب تو ذوق آدم میزند. من فکر میکردم منظور از عزیز زیبای من، دخترشان است ولی این طور نبود عزیز زیبای حاج قاسم، شهادت بود که در سحرگاه 13 دی ماه 1398 او را به آغوش کشید.
کتاب، لحظاتی را توصیف میکند که عاشقی قرار است به وصال معشوقش برسد و خوشحال دل از این جهان می شوید و می رود. معشوقی که 40 سال برایش دویده و تلاش کرده است...
لحظاتی که برای خانواده اش جان گداز بوده؛ همه میفهمیدند که او تغییر کرده نشانه های نزدیک بودن شهادتش را به وضوح می دیدند اما نمیخواستند باور کنند، او به زودی به دیار یار خواهد شتافت. 
نثر کتاب فوق العاده روان است و از خواندنش لذت بردم لذتی همراه با به خاطر آوردن رنجی بزرگ و دردی که هرگز آرام نخواهد شد و کینه از دشمنان مان که هرگز فراموش نخواهم کرد. 
لحظات بودن در کنار حضرت آقا چقدر خوب توصیف شده بود ساده و صمیمی. رهبری که علمدارش را از دست داده بود و خانواده شهید با احساس غم او، غم خویش را از یاد برده بودند و به درستی که غم از دست دادن فرزند خلف سخت تر از غم از دست دادن پدری مهربان و فداکار است.
واقعیت این است که شهادت مزد مجاهدت های این شهید بزرگوار بود. ان شاء الله که رهرو راه ایشان باشیم.

@BookAndMe
.
        

باشگاه‌ها

نمایش همه

حلقه فانتزی

35 عضو

سورنا و تابوت ققنوس

دورۀ فعال

همخوانی کتاب

111 عضو

زیتون سرخ (خاطرات ناهید یوسفیان)

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

            📄 #یادداشت 
📘 #و_کسی_نمیداند_در_کدام_زمین_میمیرد
🖋️ #مهزاد_الیاسی
📚 #نشر_اطراف

دوستانم در گروه کتابخوانی که با هم کتاب را خواندیم می‌گویند کتاب جستار است اما من خواننده عادی هستم که با اصطلاحات نویسندگی آشنا نیستم بنابراین یادداشتم بیشتر ناظر به محتواست نه فرم کتاب. 
اسم کتاب برایم جدید بود مخصوصا وقتی در متن کتاب متوجه شدم براساس آیاتی از سوره لقمان است.
و من را به فکر انداخت. 
ظاهرا کتاب سفرنامه است. اینکه دختر مجرد ایرانی تنها به کشورهای مختلف سفر کند برایم شگفت انگیز بود آن هم نه از آن مسافرتهایی که من تجربه میکنم که همه چیز از قبل برنامه ریزی شده بلکه به صورت بی برنامه قبلی و با کمترین هزینه به صورت هیچهایک یعنی رسیدن به مقصد بدون هزینه. 
شجاعت نویسنده در تجربه های جدید برایم قابل توجه بود البته هنوز هم آن را برای خانم مناسب نميدانم اما آشنایی با افرادی با این روحیات برایم مغتنم بود. 
در این کتاب فقط با توصیف شهرها و آدمهای مختلف روبرو نیستیم و روایت خطی نیست. نویسنده همراه سفر بیرون، در درون خودش تلاطماتی دارد که اصلا برای حل این تلاطم درونی پا به این سفر گذاشته است. قسمتهای زیادی نیمه تمام رها شده و قسمتهایی از توضیحات برایم نامفهوم بود اما آنچه برایم جالب بود حس بی پناهی نویسنده بود که طبق گفته خودش در دوازده سالگی مادرش را از دست داده است. مادر پناه کودکان است پناهی که کودک وقتی بزرگتر شد کم کم می‌فهمد باید پناه قدرتمندتری اختیار کند اما حس کردم نویسنده که در ابتدای نوجوانی بی پناه و تکیه گاه شده، نتوانسته پناه قدرتمندی بیابد درواقع این دوره انتقال برایش طی نشده و همین دلیل زندگی متفاوتش شده و سعی کرده با سفرهای مختلف در آشنایی با آدمها و فرهنگهای مختلف آن را حل کند اما حل نشده. در قسمتی که از توکل صحبت کرده بود فطرت پاک انسان را دیدم که در وجودش زنده است. گر چه قسمتهای زیادی از کتاب نیز خودتحقیری ملی و مذهبی را دیدم و اذیتم کرد. 
در طول داستان با درک دنیای نویسنده و جهان بینی او در مورد مرگ متوجه شدم چرا اسم کتاب را این گونه انتخاب کرده است و این کاملا به محتوای آن نزدیک است. 
کتاب اطلاعاتی در مورد شهرها و کشورهای مختلف به من داد اما آن طور که باید کامل نبود به قول نویسنده هم سفرنامه بود هم نبود و هرچه به انتهای کتاب نزدیکتر می‌شدیم سفر بیشتر جنبه درونی پیدا می‌کرد تا بیرونی. 
جلد کتاب نشان از سفرنامه بودن آن داشت ولی به نظرم اگر عکس کوله پشتی نارنجی نویسنده را هم داشتیم جالبتر میشد. 
در کل کتاب متفاوتی بود قسمتهایی از آن را دوست داشتم و با قسمتهای زیادی مخالف بودم اما گاهی لازم است با نظریات مختلف آشنا شد. 

اردیبهشت ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.

          
            📄 #یادداشت 
📘 #که_ماهی_برآید
🖋️ #سعیده_شبرنگ

خواندن زندگینامه علما همیشه برایم لذت بخش و سراسر درس زندگی است. کتاب ماهی که برآید بر اساس زندگی فیلسوف و عارف بزرگ ملاهادی سبزواری است. ایشان را اصلا نمیشناختم و بواسطه این کتاب با این حکیم، عارف و شاعر شیعه آشنا شدم که از شارحان فلسفه صدرایی بودند. 
منظومه مهمترین اثر ایشان است که حکمت و منطق را به نظم در آورده‌اند. 
با وجود تمکن مالی پدرشان همیشه به کم قناعت کرده و بیشتر اموال خود را انفاق می‌نمودند.
شاید بتوان ماجرای حج ایشان که در این کتاب ذکر شده از قسمتهای فوق العاده درس آموز زندگی ایشان نام برد که نشان‌دهنده روح بزرگ این عالم بزرگ است. 
با توجه به مقام علمی ایشان که شارح نظریات ملاصدرا بودند و از استادان شیخ مرتضی انصاری و حسینقلی همدانی نیز بودند هنوز برای شناخت ایشان باید بیشتر کار شود و البته گذشت زمان زیاد از حیاتشان کار را برای نویسندگان سخت تر می‌کند. 
نثر کتاب روان و خوشخوان است. آغاز هر فصل با یک بیت شعر با توجه به داشتن طبع شعر ایشان جالب و خوب بود. عکس روی جلد قبل از خواندن کتاب برایم زیاد قابل درک نبود اما با خواندن کتاب متوجه ارتباط معنایی آن با شخصیت ایشان شدم و الان آن را دوست دارم چون یادآور قسمت جالبی از زندگی این عالم بزرگ است. 
ان شاء الله که ما هم بتوانیم از زندگی سراسر درس علما بیاموزیم و رهرو راه آن‌ها باشیم. 

اردیبهشت 1403

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.