ریحانه نعمتی

ریحانه نعمتی

@nematii

9 دنبال شده

13 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        📄 #یادداشت 
📘 #در_جبهه_غرب_خبری_نیست
🖋️ #اریش_ماریا_رمارک
🎧 #اشکان_عقیلی_پور
📝#مترجم_رضا_جولایی

کتاب در جبهه غرب خبری نیست کتابی ضد جنگ است که از زبان جوان آلمانی، جنگ جهانی اول را روایت می‌کند. جوانی که به تشویق مدیر مدرسه شان به همراه تعدادی از همکلاسی‌هایش داوطلب شرکت در جنگ می‌شوند. جنگی که وقتی با واقعیت آن روبرو می‌شوند حس میهن دوستی کم کم بین شان رنگ می‌بازد و آن را پوچ می‌بینند. جنگی که دوست دارند به رزم بین سران کشورها تبدیل شود تا میلیون‌ها بی‌گناه از طرفین جنگ کشته و زخمی و آواره نشوند. 
کتاب با نثری روان به توصیف جزئیات می‌پردازد و سعی می‌کند زندگی سربازان را در موقعیت های مختلف به نمایش بگذارد. 
از صحنه‌ای که دوست شان در آن ابتدا زخمی و سپس کشته می‌شود تا چگونگی رزم با دشمن در خط مقدم را روایت می‌کند. 
نویسنده که خود در جوانی تجربه شرکت در جنگ را داشته با زیرکی در طی یک داستان بلند صحنه های مختلفی از جنگ را به تصویر می‌کشد. 
صحنه‌های جنگ در پشت جبهه، آموزش قبل از صحنه نبرد، برخورد افسران با سربازان، تنبیه آنان، حتی انتقام از افسری که خیلی سربازان را اذیت میکرد تا بودن در کنار دوستان، چگونگی مرخصی رفتن سرباز، جدا شدن سخت از خانواده و برگشتن به صحنه جنگ، تفریحات جبهه با دوستان، خورد و خوراکشان، پوشش و.. همه را در داستان‌های مرتبط با هم ذکر می‌کند. 
حتی تجربه جنگ در جبهه های مختلف را توضیح می‌دهد از اینکه در نقش نگهبان انبار یک روستا خدمت کنند تا جنگ تن به تن در خط مقدم را شرح می‌دهد. 
اینکه وقتی سربازی مجروح می‌شود چگونه به عقب منتقل می‌شود و در بیمارستان چه بر سر سربازان می‌آید همه و همه را روایت می‌کند. 
کتاب را صوتی گوش دادم. از آنجا که نویسنده آن را به صورت اول شخص روایت کرده صداپردازی خاصی صورت نپذیرفته و تقریبا تغییر متکلم خاصی را شاهد نیستیم و صوتهای محیطی کمی به کمک خواننده کتاب آمده است. اما خوانش کتاب روان و بدون تپق انجام شده است. 
ما در کشورمان، تجربه جنگ را در هشت سال دفاع مقدس داشته‌ایم و کتابهای متفاوتی به شرح وقایع آن می‌پردازند. وضعیت روحیه سربازان ما با روحیه این سربازان بسیار متفاوت است. احساس می‌کنم پوچی موجود در گفتار رمارک تفاوت ماهیت جنگ از دیدگاه یک مسلمان معتقد با فردی غیرمعتقد را به خوبی نشان می‌دهد. به نظرم با خواندن این کتابها بهتر متوجه می‌شویم که چرا رهبر انقلاب اینقدر به انتقال مفاهیم جنگ تحمیلی به نسل بعد تاکید دارند. مفاهیمی که جنگ را برای ما دفاع مقدس کرده و حاضر نشدیم تحت هیچ شرایطی حتی یک وجب از خاکمان اشغال شود اما نبود همین مفاهیم سربازان آلمانی را به پوچی رسانده است. 

شهریور ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        📄 #یادداشت 
📘 #تصویری_در_بند
🖋️ #مونس_عبدی_زاده
📚 #انتشارات_شهید_کاظمی 

در زمان دفاع مقدس رزمندگان مرد و مردانه جنگیدند تا یک وجب از خاک ایران به دست دشمن نیفتد، اما علاوه بر رزم باید این برهه مهم زمانی ثبت میشد تا هم جهانیان از خباثت دشمن و ایثار رزمندگان ایرانی مطلع شود و هم این تاریخ به دست آیندگان برسد. یکی از روش‌های ثبت تاریخ گزارش دقیق آن با فیلم و عکس است. چه خبرنگاران و عکاسان جان بر کفی فدای این کار مهم شدند. این که در سخت ترین لحظات عملیاتها در خط مقدم حضور داشته باشند و با دوربین خود وقایع را ثبت کنند کار هر کسی نیست، ظرافت و مهارت خاصی می‌طلبد. 
کتاب تصویری در بند زندگینامه کاظم اخوان رزمنده و عکاس شجاع ایرانی است که در راه هدفش اسیر فالانژهای لبنانی شد و بیش از چهار دهه خانواده‌‌اش منتظر بازگشت او هستند. 
کتاب از دوران کودکی کاظم شروع به روایت زندگی او می‌کند. از دوستان و ورزش مورد علاقه‌اش کشتی نقل می‌کند تا به جنگ می‌رسد. نقطه عطف داستان نحوه آشنایی او با دکتر چمران است. کسی که قوه بالقوه عکاسی را در او کشف کرده و او را با عکاسی آشنا می‌کند عکس‌های او بعد از شهادت شهید چمران مورد توجه عکاسان حرفه‌ای قرار می‌گیرد و از اینکه فردی آماتور و دوره نرفته چنین عکسهای حرفه‌ای می‌گیرد آن هم با یک دوربین معمولی انگشت به دهان میمانند. 
او مورد توجه شهید چمران بود و تا زمانی که ستاد جنگهای نامنظم به دلیل شهادت دکتر چمران منحل نشده بود در همه کارها همراه ایشان بود و بسیاری از نکات عکاسی توسط شهید چمران به او آموزش داده شد. 
عکاسی زندگی او را وارد مرحله جدیدی کرد و عاقبتش را نیز تغییر داد. 
کتاب در یک نظم زمانی منظم و با نثری روان خاطرات را بیان می‌کند. من از نسخه الکترونیکی کتاب را خواندم و دوست داشتم هر جا صحبت از عکسی می‌شود که جاوید الاثر اخوان ثبت کرده عکس را ببینم اما متاسفانه این نسخه حتی در انتهای کتاب هم عکسی نداشت و این از نقاط ضعف کتاب بود. نسخه چاپی را ندیده‌ام اما کتابی که در مورد یک عکاس حرفه‌ای صحبت می‌کند باید عکسهای رنگی در خلال کتاب باشد تا واقعا با دنیای این عکاس همراه شد وگرنه اجحاف در حق اوست که حتی عکسها را در انتهای کتاب بگذارند. 
در هر صورت کتاب را خواندم و از اینکه با گذشت سالها هنوز اثری از ایشان و همراهان ایشان در دست نیست متاثر شدم. 
از نشر شهید کاظمی بابت همخوانی کتاب متشکرم. 

مرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

0

        📄 #یادداشت 
📘 #حوض_شربت
🖋️ #مریم_قربانزاده
📚 #ستاره_ها

⛔⛔خطر لو رفتن داستان⛔⛔

کتاب حوض شربت سرگذشت بتول باوقار، دختری از خانواده‌ای متمول است که با یک روحانی ازدواج می‌کند. مردی که یک روحانی معمولی نبود او در زمان شاه علیه شاه و طاغوت به روشنگری مردم می‌پرداخت. همسر بتول خانم آنقدر به این کار ادامه داد تا در شهر خودش، فردوس ممنوع المنبر شد و در نهایت بعد از مدتی که امام به نجف تبعید شد زندگی و مبارزه با شاه برایش در ایران مقدور نبود و در نهایت بتول خانم و دو فرزند خردسالش با همسرش راهی نجف می‌شوند. از آنجا که همسرش به مبارزه با شاه می‌پرداخت نتوانستند از راه عادی بروند و مجبور می‌شوند قاچاقی از راهی سخت و صعب العبور راهی نجف شوند. سختی های بتول با کودک نوزادش در این راه خودش روضه ای است ناگفتنی. سر انجام این زن صبور و پرتلاش به دیدار پدر معنویش امیرالمؤمنین نایل می‌شود و تمام سختی های سفر از دلش رخت برمیبندد.
 دوازده سال زندگی طاقت فرسا در غربت را فقط امیرالمومنین مرهم بود. همسرش هنوز هم در راه مبارزه بود. با خراب شدن روابط دیپلماتیک ایران و عراق زندگی آنها سختتر شد طوری که امکان رفت و آمد و حتی نامه و تلگراف با ایران نداشتند. بتول نگران مادرش بود که بسیار دلبسته این دختر بود. بعد از سالها که روابط ایران با عراق خوب شد، بتول و فرزندانش توانستند به ایران سفر کنند نحوه مواجهه بتول و مادرش از نقاط عطف داستان بود که بیش از این توضیح نمیدهم تا لذت خواندن را از شما نگیرم. 
مبارزه شیخ اسماعیل همسر بتول خانم هنوز هم ادامه داشت با این تفاوت که در نجف آن‌ها توفیق زندگی در نزدیکی امام خمینی را داشتند. روایت زندگی در همسایگی امام و همسر و خانواده ایشان برای من جالب و خواندنی بود. برخوردهای همسر امام و دستگیری‌های ایشان از خانواده های ایرانی مقیم نجف بسیار خواندنی بود. اوج این روایت نقل مرگ مشکوک فرزند برومند امام، آقا مصطفی بود  توصیف نحوه برخورد امام خمینی در این واقعه برای من بسیار قابل توجه بود نویسنده امام را کوه با صلابتی توصیف می‌کند که حتی چشم هایش تر نشد. اقیانوس آرامی که از تلاطم این طوفان حتی یک تکان هم نخورد. واقعا عمق عظمت این مرد خدا برایم قابل درک نیست. 
در هر صورت توصیفات امام و همسر ایشان به عنوان همسایه در نجف برایم ناب و جدید بود. 
بعد از سختی های بسیار زیاد و پیروزی انقلاب موقع وداع بتول با امیرالمؤمنین پدر مهربان شیعیان رسید تا بتول و خانواده اش به ایران بازگردند. 
با پیروزی انقلاب اسلامی گویی دنبال آسانی های بعد از سختی ها بودیم اما داستان طور دیگری رقم خورده بود، انگار تمام سختی های نجف و قبل از آن فقط برای ایجاد آمادگی بوده و بس. حمله عراق به ایران، جنگ و سختی های اقتصادی به تنهایی سخت بود که در سال 60 با ترورهای منافقین و شهادت شهید بهشتی و جمعی از نمایندگان مجلس و شهادت رئیس جمهور مواجه می‌شویم، قطعا این وسط زندگی بتول هم که همسرش یار امام بود از این سختی‌ها بی نصیب نماند توضیحات بیشتر را باید خودتان در کتاب بخوانید. 
کتاب موضوع جدید و نابی دارد، من تا به حال در مورد نحوه زندگی یاران امام خمینی در نجف نخوانده بودم اما از موضع نویسندگی می‌توانست قوی تر باشد سه ایرادی که به نظر من به عنوان خواننده عادی رسید اول این بود که کاش داستان اول شخص بیان میشد نه دانای کل به طور کلی روایت اول شخص باعث همذات‌پنداری بیشتری در خواننده می‌شود که من این حالت را در رابطه با شخصیت اصلی داستان نداشتم. دوم این که اگر نویسنده می‌توانست با همسایه‌های ایرانی و عرب و سایر افرادی که در مواجهه با این خانواده بودند هم مصاحبه داشته باشد بهتر می‌توانست داستان را نقل کند. ایراد سوم هم پایان ناگهانی داستان بود نمی‌دانم شاید جلد دومی در راه است. 
در کل از خواندنش راضی بودم و از طرح ملی کتابخوانی محدثه بابت معرفی و همخوانی کتاب تشکر می‌کنم. 
به امید آنکه ما نیز بتوانیم همانند بتول خانم قدرتمندانه و صبورانه در راه اسلام تلاش کنیم که به راستی اگر پشتیبانی های ایشان نبود قطعا همسرشان نیز در راه یاری امام خمینی موفق نبودند. 

مرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        📄 #یادداشت 
📘 #سباستین
🖋️ #منصور_ضابطیان
🎧 #منصور_ضابطیان

اولین بار که اسم کتاب را شنیدم فکر کردم خارجی است. یکی از بستگانم که قبلا به پیشنهاد من عضو حلقه مبنا شده بود به من گفت این دفعه در حلقه شرکت نکرده‌ام اما کتابهایش را خودم میخوانم او گفت حتما سباستین را صوتی گوش بده خیلی جذاب است خلاصه من که نتوانسته بودم کتاب چاپی را در کتابخانه بیابم و بین نسخه صوتی و الکترونیکی مردد بودم نسخه صوتی را خریدم. کتاب خوانش خیلی خوب و روانی داشت قبلا تجربه زیاد جالبی از خوانش کتاب توسط نویسنده نداشتم بالاخره هرکس را بهر کاری ساخته اند اما انصافا آقای ضابطیان کتاب را خوب خوانده بود و تدوین صوتی آن عالی بود. موسیقی‌های متن به درستی انتخاب شده بود و به جذابیت کتاب افزوده بود. دوستانم که نسخه چاپی داشتند از عکسهای کتاب خیلی تعریف می‌کردند شاید این موسیقی های جذاب جای عکسهای کتاب را برای ما پر می‌کرد. 
کتاب نثر روانی داشت و سفر نویسنده به کوبا را روایت میکرد. من کوبا را نمیشناختم البته اسم چگوارا و فیدل کاسترو را شنیده بودم اما در مورد انقلاب آنها و حتی محل کوبا از نظر جغرافیایی اطلاعاتی نداشتم. البته هنوز هم با خواندن این کتاب اطلاعات زیادی از انقلاب کوبا کسب نکردم و فقط باعث آشنایی سطحی با کوبا و ترغیب من به دانستن بیشتر شد. 
سفرنامه های زیادی نخوانده ام بنابراین نمیتوانم به صورت تخصصی کتاب را نقد کنم اما کتاب را دوست داشتم شاید آشنایی خوبی بود و باعث شد اطلاعات کلی در مورد این کشور، مردمش، جغرافیای آن و سیاست و حکومت آن کسب کنم. 
نگاه نویسنده با نگاه من متفاوت است اما متضاد نیست ایشان را یک میهن دوست دیدم که برای علایق شخصی به کوبا سفر می‌کند و البته تفاوت سلیقه هایی نیز با من دارد. 
او از دریچه دید خودش سفرش را شرح می‌دهد این را گفتم تا انتظار کسب اطلاعات کامل از کوبا در این کتاب نداشته باشید اما در عین حال این کتاب مقدمه شیرین و جذابی برای آشنایی با کوبا بود. 
اسم کتاب از سوالاتی است که در اولین مواجهه با کتاب جلب توجه می‌کند معمایی که در همان صفحات نخستین گشوده می‌شود. 
طرح جلد کتاب اصلا جذاب نیست و شاید اگر به انتخاب خودم بود هرگز این کتاب را انتخاب نمیکردم. 
از حلقه کتاب مبنا برای انتخاب این کتاب متشکرم. 

مرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

0

        📄 #یادداشت 
📘 #دارزن
🖋️ #طاهره_کوه_کن
📚 #انتشارات_شهید_کاظمی

کتاب دارزن سرگذشت آقای اصغر اقلیدی از روزهای انقلاب تا اسارت در زندان‌های حزب کومله را روایت می‌کند. 
کتاب نثر روانی دارد و با استفاده به اندازه و درست از لهجه خاص محل زندگی نقش اول داستان خیلی زود خواننده را با خود همراه می‌کند تا فضای حاکم بر روستاها را در زمان شاه درک کند. در خلال روایتِ اتفاقات روستا، تعدادی از رسم و رسومات آن ناحیه را نیز بازگو می‌کند و البته شروع انقلاب در ایران را هم نمایش می‌دهد. 
با توصیف ظلم خان به روستائیان و وضع و احوال زندگی آن‌ها به خوبی متوجه فقر حاکم بر جامعه و دلیل عدم همراهی با شاه و عواملش توسط مردم می‌شویم. اینکه چگونه کم کم مردم دلبسته به رهبر در تبعیدشان می‌شوند کاملا غیرمستقیم نمایش داده می‌شود گمانم همان اصطلاح "نگو نشان بده" که بچه های نویسندگی زیاد از آن نام می‌برند را خانم کوه کن به خوبی در این کتاب پیاده کرده است. 
در جریان انقلاب دلبستگی در مردم ایجاد می‌شود که اوج آن را در ایام جنگ شاهد می‌شویم. اصغر که هنوز به قول خودش اسمش برای سربازی درنیامده است به صورت بسیجی به جبهه می‌رود. 
صحنه ها بدون هیچ تکلفی توصیف شده بودند طوری که با مجروحیت اصغر ترسیدم واقعا پایش قطع شود اما نه اصغر قوی تر و مردتر از چیزی بود که تا حالا شناخته بودم. 
زرنگی و شهامت اصغر در جنگ با کومله بیشتر خودش را نشان داد طوری که چند بار باعث نجات جان بقیه هم شد. 
صحنه اسارت او و دوستانش از نقاط اوج داستان بود همچنین برخورد روستاییان با او صحنه خاصی را یادآوری می‌کرد که حتما باید کتاب را بخوانید تا خوب لمس کنید. 
اسارت طعم تلخی دارد ولی به قول اصغر داستان ما اسارت در دست هم وطنت به مراتب تلخ تر است. 
در این قسمت از داستان نیز شاهد شجاعت و زرنگی اصغر هستیم وگرنه چندین بار شاهد شهادتش می‌بودیم. 
وقایع اتفاق افتاده در اسارت خوب بیان شده بود. و باز هم زرنگی اصغر در نحوه آزادی اش مشهود بود. 
در فیلمها سختی اسارت به دست بعثی ها را دیده بودم اما نمی‌دانم چقدر باید به کسی سخت بگیرند که بعد از هفت ماه اسارت خواهرش او را نشناسد کتاب را بخوانید که برای ما روضه مصور است. البته  که نمی‌توان قیاس کرد اما رسیدن بعضی از انسانها به درجه دون از حیوانات را می‌توان حس کرد. 
این نکته هم قابل توجه بود که با وجود سختی های اسارت توصیفات نویسنده کتاب را ترسناک نکرده بود چون برای بعضی خواننده ها خواندن این دست کتابها بسیار سخت است ولی شما می‌توانید با خیال راحت این کتاب را بخوانید. 
کتاب به صورت ناگهانی تمام شد طوری که چند بار صفحات کتاب الکترونیکم را بالا پایین کردم تا مطمئن شدم به انتهای داستان رسیده ام. 
سوالاتی داشتم که کتاب به آن جواب نداده بود اما حضور نویسنده در گروه همخوانی مان و سوالات دوستان کتابخوانم باعث شد نویسنده جوان و خوش ذوقمان به آن‌ها پاسخ بدهد. 
طرح جلد کتاب و اسم آن بسیار جذاب و سوال برانگیز است که خود نویسنده در کتاب به معنای اسم کتاب اشاره می‌کند. 
کتاب موضوع جدیدی داشت و بدون هیچ اضافه گویی و تکلفی آن را به سادگی بیان کرده بود. از دست اندرکاران نشر شهید کاظمی که فرصت مطالعه کتاب را دادند صمیمانه تشکر می‌کنم. 


خرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        📄 #یادداشت 
📘 #عبد_صالح_خدا
🖋️ #مرکز_صهبا
🎧 #شاهین_احمدیان
📚 #انتشارات_صهبا

در ایام رحلت امام شروع به گوش دادن متن صوتی کتاب از نرم افزار ایران صدا کردم. بسیار خوب خوانده شده بود و قسمتهایی نیز مزین به صدای رهبر انقلاب بود.
کتاب مراحل مختلف زندگی امام خمینی را از بیانات رهبر توصیف می‌کند. نوع نگاه ایشان به زندگی امام برایم جدید و جذاب بود. 
به توصیه یکی از دوستان به جز 50، 60 صفحه اول بقیه را از متن الکترونیکی کتاب خواندم و انصافا لذت بردم فقط قسمت ضمایم را نداشت که دوست داشتم آن‌ها را نیز ببینم. 
توصیف رهبر کبیر انقلاب از دیدگاه آیت الله خامنه ای و توصیف وقایع مختلف زندگی ایشان بسیار عالی بود در هر مرحله از زندگی امام، ایشان به یکی از ابعاد وجودی این مرد بزرگ پرداخته بودند. 
کتابهای زیادی شخصیت امام خمینی را توصیف کرده است و با این‌که این کتاب از سخنرانی‌های مختلف ایشان انتخاب شده بود ولی به نظرم جزء کتابهای شاخص در این زمینه است. 
امام اقیانوسی است که هر چه بیشتر در ژرفای آن عمیق می‌شوی بیشتر می‌فهمی که او را نشناخته ای. 
ان شاء الله که قدردان زحمات ایشان برای اسلام باشیم. 

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

0

        📄 #یادداشت 
📘 #پشت_شیشه_های_مات
🖋️ #عزت_الله_الوندی
📚 #انتشارات_سوره_مهر

بعد از شهادت ناگهانی شهید رئیسی به تصمیم حلقه کتاب مبنا خوانش دسته جمعی این کتاب را آغاز کردیم.
کتاب در مورد زندگی آیت الله بهشتی بود و با یک ایده جذاب شروع شده بود و قصد داشت شخصیت این شهید بزرگوار را از زبان یکی از گروگان‌های لانه جاسوسی برای نوه اش توصیف کند. 
ایده ناب بود اما به نظرم نویسنده آن طور که باید نتوانسته بود آن را رشد بدهد وجود دو شخصیت اضافی که شاید تا جملات آخر معلوم نبود کی هستند داستان را خدشه دار کرده بود. 
کتاب با اینکه میتوانست خیلی بهتر نگارش یابد اما مطالب تکراری نبود و نقاط کم اما خوبی از شخصیت این شهید بزرگوار را به ما نشان میداد لحظه شهادت ایشان بسیار دلنشین روایت شده بود. 
به طور کلی کتاب دید دقیقی از شخصیت شهید بهشتی معرفی نمیکند اما در عین حال مطالب تکراری نیست شاید اگر مورد بازنویسی قرار بگیرد و شخصیتهای اضافی حذف شود و ابعاد بیشتری از زندگی ایشان توصیف شود نویسنده بتواند کتاب بسیار بهتری ارائه بدهد.
 در کل مخاطب با خواندن این کتاب ترغیب می‌شود بیشتر با شخصیت این شهید موثر آشنا شود. 

خرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        📄 #یادداشت 
📘 #دورت_بگردم 
🖋️ #فائضه_حدادی
📚#انتشارات_شهید_کاظمی 

سال‌ها پیش زمانی که دانشجو بودم قرار بود برای حج دانشجویی قرعه کشی کنند من هم ثبت نام کردم و زمان قرعه‌کشی در نمازخانه دانشگاه حاضر شدم فکر مي‌کنم همان موقع با گفتن لبیکهای حج دلبسته حج شدم چقدر آن شب دوست داشتم انتخاب شوم اما نشد ولی از آن موقع عشق رفتن به حج در دلم شعله ور شد.  
هر سال ماه رمضان مخصوصا شبهای قدر وقتی جوشن میخوانیم زمانی که به فراز توصیف خدا با حج میرسیم این عشق رفتن به حج مخصوصا از نوع واجبش در دلم دوباره شعله میکشد شاید هم وقایع حج سال 1394  باعث این دلشکستگی ست. سال گذشته به یکی از بستگانم که عازم حج بود التماس دعا گفتم و خواستم دعا کند که حج واجب را قبل از چهل سالگی تجربه کنم. فکر می‌کنم در همان ایام بود یا کمی قبلتر وقتی کتاب مگر چشمان تو دریاست را میخواندم. پدر شهید به پسرش که دلش حج میخواست راهی یاد داد که به حج برود من هم خواستم همان راه را انتخاب کنم و یک سال سوره نبا بخوانم بعدا که آن حاجی مذکور از حج برگشت و گفت اسمم را با انگشت روی خانه خدا نوشته تا زودتر حج نصیبم شود دلگرمتر شدم و شروع به خواندن سوره نبا کردم اما هر بار اتفاقی می افتاد و یک روز یادم میرفت آن را بخوانم... 
امسال در ایام حج کتاب دورت بگردم را خواندم و عطشم بیشتر شد سعی کردم دیگر فراموش نکنم و یک سال نبا را مرتب بخوانم مخصوصا که یک نفر از حاجیان گفت با یک سال خواندن سوره نبا به حج دعوت شده است. 
نویسنده کتاب ساده و صمیمی از حج خودش گفته بود و نکات خوبی داشت و دوباره آتش عشق حج واجب را در من شعله ور تر کرد در قسمتهایی از آن با زبان طنز نویسنده خندیدم و جاهایی هم اشک ریختم با بسیاری از مناسک حج آشنا شدم و حتی بعضی سوالاتم در مورد این منسک مهم دین پاسخ داده شد. 
سال 91 در ماجرایی از خدا خواستم تا سعودیان وهابی در عربستان حکومت دارند حج نروم و با از بین رفتن آنها به حج بروم دخترم گاهی میگوید این آرزویت باعث شده به حج نروی... 
ان شاء الله که حج نصیب همه مستطیعان و حاجتمندان شود و ما نیز جزء حاجیان با حج مقبول باشیم.

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

2

        📄 #یادداشت 
📘 #بابا_رجب
🖋️ #نسرین_رجب_پور
📚 #نشر_ستاره_ها

گاهی فکر میکنم شهید شدن در راه خدا نهایت عاقبت به خیری است. اما با خواندن کتابهایی از جنس بابارجب عمق تصوراتم به هم می‌ریزد. جانبازی در راه حق گاهی بعضی انسان‌ها را آنقدر بالا می‌برد که دیگر نمیتوان جمله اول این متن را با قاطعیت گفت. گاهی عاقبت به خیری در تحمل شدایدی است که خدا برایمان صلاح دیده است. گاهی در رسیدن به مقام رضای خداست تحت هر شرایطی... 
بابارجب خاطرات شهید جانباز رجب محمدزاده است که چهره اش در جنگ تحمیلی با یک خمپاره از بین می‌رود و سالها با این شرایط سخت زندگی می‌کند. کتاب از زبان طوبی خانم همسر فداکار او روایت می‌شود. 
کتاب ساده و روان خاطرات را بیان کرده و ترتیب زمانی را خوب حفظ کرده و با وجود توصیفات ساده اما صحنه ها را خوب بازسازی میکند. مخصوصا صحنه اولین دیدار طوبی و کربلایی رجب بعد از مجروحیت ایشان را که میخواندم هیجان و استرس زیادی داشتم. 
گاهی چقدر خودخواه می‌شویم و فداکاری اطرافیانمان یادمان می‌رود برخورد بعضی همسایه ها و آشنایان بابارجب نمایانگر همین آدم‌هاست که شرایط کسی را می‌دانند اما بازهم زیبایی را در صورت می‌بینند نه در سیرت. 
چقدر روح طوبی خانم و خانواده اش در طول زندگی با این شهید زنده بزرگ شد شاید هم بزرگ بود وقتی خدا امتحان شان کرد سرافراز از ابتلا خدا بیرون آمدند.
  از خود گذشتگی طوبی خانم در کتاب خیلی پررنگ نبود شاید چون از زبان خودش روایت می‌شد آن را نشان نمی‌داد اما برخورد مردم چون از جنس برخورد خودش نبود بسیار اذیتش می‌کرد. 
بابارجب مهربان و بزرگمرد را در اینترنت دیدم. او سراسر لطف بود و متانت. خدا به مقامات او بیفزاید. از زندگی او یک فیلم کوتاه ساخته شده به نام "پسر را ببین پدر را تصور کن " اوج زندگی بابا رجب برای من آنجا بود که در مصاحبه از طوبی خانم پرسیدند غذای مورد علاقه ایشان چیست؟ سوالی که وقتی کتاب را خوانده باشی و به جوابش بیندیشی عمق درد را خواهی یافت او با یک پاسخ زیبا از یک صحنه تراژدی یک درام ساخت. جوابش را نمیگویم تا خودتان کتاب را بخوانید و بعد حدس بزنید و اگر دوست داشتید جواب را در مستند نیز ببینید. 

پی‌نوشت : البته اگر مستند را قبل از خواندن کتاب ببینید احتمالا متوجه زیبایی و ظرافت این جواب بی مکث طوبی خانم نخواهید شد. 😉

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        📄 #یادداشت 
📘 #ام_علاء
🖋️ #سمیه_خردمند
📚 #انتشارات_شهید_کاظمی 

کتاب زندگینامه شهدا که معمولا از زبان مادر یا همسرشان روایت می‌شود زیاد خوانده ام و خیلی ها تاثیرگذار بودند اما گاهی لازم است زندگینامه مادر شهدا را بخوانیم شیرزنانی که چنین مردانی در دامنشان پرورش یافته باید برای ما روایت شوند تا از آن‌ها بیاموزیم از این دست کتاب‌ها کتاب تنها گریه کن یک روایت عالی از یک مادر شهید ارائه میدهد ناب و خواندنی... 
حالا در کتاب ام علاء با روایت مادر چهار شهید که همسر شهید و خواهر شهید هم هست مواجه هستیم... از هر سو به این زن نگاه کنیم اسوه است و کاملا مشخص است که چقدر ذوب در اهل بیت شده که خدا چنین صبری به او و چنین برکتی به فرزندان او داده است... 
از ویژگی های دیگر این کتاب که در نوع خودش برای من ناب بود آشنایی با خانواده های عراقی در زمان صدام است بعد از دیدن مهمان نوازی عراقیان در اربعین برایم این سوال پررنگتر شده بود آیا این مردم همان مردم عراقی هستند که هزاران پیر و جوان ما را شهید کردند؟ و این تغییر رویه آنها برایم قابل درک و هضم نبود... با خواندن این کتاب فهمیدم صدام چه ظلمی به مردم خودش میکرده و همان موقع هم مردم زیادی از عراق حاضر به جنگ با ایران نبودند و چقدر زجر کشیدند حتی به ایران و کشورهای دیگر فرار کردند و چه ظلمهای طاقت فرسایی در حق خانواده آن‌ها شده است. این وجهه از زندگی مردم شریف عراق در این کتاب برایم روشن شد. 
خاطرات با نثری روان به رشته نگارش درآمده بودند و نظم زمانی خوبی داشتند. این که نویسنده از چگونگی آشنایی خودشان با سوژه داستان نوشته بودند برایم دلچسب بود. تنها موردی که دوست داشتم در این کتاب ببینم اما نبود روایت یک دست داستان بود اگر داستان از یک راوی مخصوصا راوی متکلم وحده روایت می‌شد و حالت رمان به خود می‌گرفت بسیار جذابتر و شیرین تر می‌شد مشابه کتاب شهاب دین، نخل و نارنج و کتابهایی که به صورت رمان نوشته شده بودند و سعی کرده بودند پایبند به واقعیت باشند. البته نمی‌دانم شاید خانواده ام علاء دوست داشتند نویسنده از قوه خیال خود برای اتصال روایتهای راویان مختلف به هم استفاده نکند. 
در هر صورت این کتاب شخصیت یک زن قوی را حکایت می‌کند که برای همه میتواند الگوی خوبی باشد. از نویسنده و تمام راویان و دست اندرکاران نشر شهید کاظمی بابت این کتاب عالی ممنونم. 
ان شاء الله بتوانیم از چنین زنی که اسوه صبر و تقوا و توسل به اهل بیت است الگو بگیریم. 

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        📄 #یادداشت 
📘 #دن_آرام
🖋️ #میخائیل_شولوخف
🎧 #علی_عمرانی
📚 #ترجمه_م_ا_به_آذین

از ادبیات روسیه کتابی نخوانده بودم. تعریفهایی از کتاب دن آرام خواندم مخصوصا که رهبر نیز آن را توصیه کرده بودند، ترغیب شدم آن را صوتی با صدای علی عمرانی بشنوم. 
امشب بالاخره بعد از حدودا پنج ماه کتاب را تمام کردم البته کتاب طولانی بود نزدیک 2500 صفحه که بیش از هفتاد ساعت زمان خوانش صوتی آن بود. 
به نظرم برای اولین کتاب روسی شروع خوبی نبود چون هم طولانی بود هم من با ادبیات روسی آشنایی نداشتم. کتاب شخصیتهای زیادی داشت که بعضی از افراد به جز اسم اصلی اسم مخفف هم داشتند علاوه بر این اسمهای روسی برایم جدید بود این را به کلمات جدید مثل مکانهای ناآشنا، حتی مقیاسهای طولی متفاوت و... اضافه کنید که خوانش را سختتر میکرد. 
آقای عمرانی کتاب را روان خوانده بودند ولی به دلیل شخصیت های زیاد کتاب حس میکردم در صداسازی شخصیتهای جدید به مشکل برخورده بودند از طرفی تدوین صوتی کتاب به نظرم ضعیف بود و موسیقی های کمکی که به تصویرسازی کتاب کمک میکرد کم بود و بیشتر به موسیقی متن اول و آخر فصل محدود میشد و خیلی از توصیفات که میشد با صدا صحنه سازی کرد به این شکل انجام نشده بود. جاهایی که ریتم متن تند میشد یا شخصیتهای متفاوت صحبت میکردند به وضوح احساس ضعف میشد. 
ترجمه روان بود البته احساس میکنم مترجم در بسیاری از کلمات به کلمات روسی وفادار بود. بعضی توصیفات در جای جای کتاب یکسان بود مثلا در توصیف دندان شخصیتها همیشه سفید و ردیف بودند یا صورتشان آبله گون بود. 
شخصیت اصلی داستان گریگوری ملوخوف بود و داستان حول او و خانواده اش میچرخید و در عین حال دوره مهمی از تاریخ روسیه بازگو میشد شخصیتها تخیلی بودند اما قسمتهای مهم تاریخ روسیه و شخصیتهای واقعی تاریخ روسیه نیز در خلال داستان توصیف میشود.
در کتاب با نحوه زندگی مردمان شوروی و فرهنگ آنها، دین و آیین شان آشنا می‌شویم. توصیف بعضی صحنه ها باعث میشود آن را مناسب نوجوانان ندانم. اگر علاقمند به خواندن این کتاب هستید توصیه میکنم کمی با ادبیات روسی آشنا باشید و در مورد تاریخ روسیه اطلاعاتی داشته باشید تا این کتاب جذاب را بهتر متوجه شوید.

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        📄 #یادداشت 
📘 #بچه_ای_که_نمیخواست_آدم_باشد
🖋️ #زهرا_موسوی
📚 #انتشارات_مهرستان

یک کتاب کوتاه مخصوص نوجوانان در مورد واقعه غدیر که از نگاهی نو این واقعه را توصیف می‌کرد. 
ایده کتاب جدید و خوب بود نثر کتاب را ولی نپسندیدم.
داستان از زبان یک بچه شتر روایت میشد که نثر خاصی داشت و جملات را غلط بیان می‌کرد دوستان کتابخوانم که با هم کتاب را میخواندیم اتفاقا بسیار زبان بچه شتر را دوست داشتند اما من نه. نمیدانم شاید چون معلمم این طرز غلط صحبت کردن را دوست نداشتم البته من کتاب را به همراه دو فرزند 6 و 11 ساله ام  بلندخوانی کردم  و آنها نیز با نحوه صحبت بچه شتر ارتباط برقرار نمیکردند و کمی برایشان نامفهوم بود و بعضی جاها نیاز بود منظور نویسنده را توضیح بدهم ولی خود داستان را دوست داشتند و کلی با کارهای بچه شتر خندیدند. 
در کل تجربه خوبی بود. کتاب مناسب بلندخوانی برای سنین دبستان و نوجوانان و البته بزرگسالان با دل نوجوان هست... 

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

0

        📄 #یادداشت 
📘 #سیمرغ_سی_مرغ
🖋️ #محمد_قائم_خانی
📚 #انتشارات_شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل

امام خمینی از شخصیت‌های خاص و تاثیرگذار معاصر است. رهبر انقلابی که تاریخ دو هزار و پانصد ساله سلطنت در ایران را دگرگون کرد. تغییراتی در حکومت را رهبری و به انجام رساند که آرزوی دست نیافتنی انسانهای بزرگ بود. فردی که در زمانه خودش شناخته نشد و شاید هنوز هم شناخته نشده است. 
او در کنار رهبری ایران و شاید جهان اسلام، انسانی عارف بود. آشنایی با شخصیت ایشان از مهمترین نیازهای نسل امروز است تا شبهات اینکه چرا انقلاب کردیم پاسخ داده شود. 
کتاب سیمرغ سی مرغ در تلاش است سیر زندگی ایشان را در پنج فصل روایت کند. 
طرح جلد و عکسهای صفحات اول و عناوین فصل ها هوشمندانه انتخاب شده است. 
مقدمه کتاب را اکثر دوستان کتابخوانم دوست نداشتند و شاید آن را تقلیدی از کارهای نادر ابراهیمی میدانستند اما من نوع نگاهش به زندگینامه را دوست داشتم و پسندیدم هرچند متن روانی نداشت. 
در کتاب سه دیدار نادر ابراهیمی شخصیت عمه ایشان بسیار پررنگ تر از مادر امام نمایش داده بود اما اینجا بیشتر با مادر امام آشنا شدم. مطمئنا ایشان به عنوان مادر از تأثیرگذارترین افراد در شکل‌گیری شخصیت امام بودند. نویسنده معتقد است "هاجرخانم تا پانزده سالگی نگهبان فطرتش بود و دامن پرمهرش، روح الله را در مسیر اعتماد به توانایی های خود و عزت نفس، پرورانده بود تا هیچ گاه خویشتن را محدود در شرایط نبیند و اهل خطر کردن باشد. او آزاد و آزاده تربیت شد تا بعدها تجسم آزادی و آزادگی باشد و رسمی نو در حوزه علمیه و جامعه ایران و امت اسلامی دراندازد. " 
شکل گرفتن عرفان امام خمینی تحت تعلیمات آیت الله شاه‌آبادی از نکات قابل توجه فصل دوم بود. 
وقایع مهم سال‌های 1340 تا 1342 در فصل سوم بحث شد و حاج آقا روح اللهی که از هر کاری که بوی مرجعیت میداد فرار میکرد ناگهان هنگام تغییر مواضع حکومت و احساس خطر برای اسلام روی دیگری از خود به مردم نشان داد بارها مرگ به ایشان نزدیک شد اما او در راه اسلام دست از جان خود شسته بود. 
در فصل چهارم سالها کار تشکیلاتی امام در تبعید به تصویر کشیده شده بود. نویسنده برای من دلایل جدیدی از اصلاحات شاه را نمایش داد و دلیل جواب ندادن این اصلاحات در ایران را نیز توضيح داد گرچه متن یک دست نبود و بعضی قسمتها ثقیل می‌شد اما شاید به دلیل عدم اطلاع من از این نکات، کتاب برایم دلنشین و ناب بود. عامل به وظیفه نه نتیجه بودن امام هم از راههای شناخت امام است. نهایتا این فصل با وقایع سالهای منتهی به انقلاب و ورود امام به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی به پایان رسید.
فصل پنجم با طعم شیرین پیروزی انقلاب شروع شد و تا حدی کارهای بنیادین امام برای تشکیل حکومت اسلامی شرح داده شد. 
شاید از نقاط اوج این فصل برای من ایستادن قلب امام در سالهای اول انقلاب و بازگشت ایشان بود و اینکه این واقعه را نویسنده با این عبارت تبيين کرد "هنوز از رسالتش بخش مهمی مانده بود. شاید هم آزمونی بود برای ملت ایران؛ امتحانی از تبلور رابطه امام و امت."  به نظر من این جملات از توصیفات قابل توجه برای شروع جنگ تحمیلی بود. 
در لابه‌لای مطالب این فصل به نکاتی اشاره شده که برای من جدید بود مثلا توضیحاتی که نویسنده بعد از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام نوشته، برایم قابل تامل بود البته صحت و سقم آن را نمی‌دانم ولی اگر درست باشد وجهه قابل توجهی از مشکلات کشور در طول چهل و چند ساله بعد از انقلاب است. 
در این فصل ظاهرا وقایع دهه شصت گذرا توضیح داده می‌شود اما در بطن آن نکاتی مطرح می‌شود که بواسطه رهبری امام حاصل شده است نتایجی که متاسفانه بعد از پایان جنگ و رحلت امام نتوانستیم با وجود تلاشهای بسیار آن را حفظ کنیم یکی از این موارد نقش زنان در پشتیبانی از جبهه بود. در جای دیگری نویسنده از اتحاد قلوب مردم در جنگ می‌گوید: "این اتحاد قلوب، به اصل انقلاب و حرکت امام  برمی‌گردد و موضوعی فرعی نیست. همین نزدیکی باطنی است که امکان مقاومت گسترده و مستمر را به نیروهای نظامی و غیرنظامی داده است. " 
همیشه پذیرش قطعنامه را با توصیف خوردن زهر از جانب امام شنیده بودم نگاه نویسنده به این واقعه و نحوه ارتباطش با آیه ای از سوره هود که می‌گویند پیامبر آن را عامل پیری خود ذکر کرده بودند برایم جدید بود.
بند پایانی کتاب و ارتباط آن با نام کتاب، پایانی قابل توجه به متن کتاب داده بود که آن را نیز دوست داشتم. 
در آخر شاید لازم باشد بگویم من از خواندن این کتاب لذت بردم، البته اگر به دنبال یک متن یکدست و روان هستید کتاب را به شما توصیه نمیکنم اما اگر آن را با دید تحلیلی بخوانید نکات قابل توجهی دارد. 
از بزرگوارانی که شرایط همخوانی این کتاب را فراهم کردند صمیمانه تشکر میکنم. 

خرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

0

فعالیت‌ها