بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مادران میدان جمهوری

مادران میدان جمهوری

مادران میدان جمهوری

4.1
19 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

13

«مادران میدان جمهوری»، تلاش جمعی از زنان و مادران سبزواری برای نمایش الگوی سوم زن در انقلاب اسلامی است. این کتاب در برگیرنده فعالیت‌های انتخاباتی گروه «مادرانه سبزوار» است که در انتخابات سال 1400 با حضور در کوچه‌ها، بوستان ها، مساجد و سایر مکان‌های عمومی مردم را برای حضور در پای صندوق‌های رای دعوت می‌کردند. این دعوت در قالب‌های مختلفی از جمله گفت‌و‌گوهای چهره به چهره، تلفنی، فعالیت‌های مجازی، تولید بروشور و… انجام می شد.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

یادداشت‌های مرتبط به مادران میدان جمهوری

بسم الله ا
            بسم الله الحمن الرحیم

اول از همه اینگو بگم ، من وصلم عزیزان🦥، به اون بالا بالا ها. گفتم الان جواب بدم خیالتون راحت شه.😔😂

خب خب ، کتاب پیش روی ما مجموعه گزارش های متفاوتی از جانب مادران پای کار انقلابه. پیر ، جوون ، دغدغه مند و الی اخر. گزارشات به دور از پیچیدگی رایج ادبی نوشته شده‌ان، حدس می زنم حتی در غالب پیام های متنی هم فرستاده و تجمیع شده باشن. به شخصه لذت بردم، چون به راحتی می تونستم امید، اضطرار ، ترس یا ناامیدی و تلاش رو در لا به لای کلمات به کار برده شده حس کنم. خیلی برام جالب بود که تمام اون اتفاقات در شهر سبزوار افتادن و نشون میده چقدر بانوان اون شهر دغدغه مند هستن و همین قلب ادم رو گرم میکنه.

چون متن کتاب گزارش های عینی بود چندتا نکته شدیدا چشمم رو گرفت و پسندم واقع شد.

اول از همه. انسان تا از چیزی محروم نشه، براش نجنگه و زخم برنداره قدر اون رو نمیدونه. 
من ده هشتادی خیلی راحت میتونم بگم رای میدم یا نمیدم ، اما والد من که متولد دهه پنجاهه یا حتی اشخاصی که سن بیشتری دارن  چون به چشم خودشون زمان قبل از انقلاب رو دیدن، محرومیت، استبداد،ظلم  رو تجربه کردن، برای انقلاب جنگیدن رای دادن براشون یک اصل مسلم و پایداره. خب حالا میگید خیر خانم محترم، خیلیا رو میشناسیم با همی توصیفات که رای نمیدن و بلا بلا بلا. خب بنده نمیگم همه شون رای میدن اما با همی دست افراد هم شما بشینید یه گپ ریز بزنید صبح انتخابات قبل شما پای صندق رای حاضر میشن.
نکته دوم : کتاب برای چه قشری نوشته شده؟ منه موافق؟ خب من موافقم دیگه. برای چی زحمت کشیدی کتاب نوشتی اصلا. 
منه مخالف؟ هه فکر کردی گول این گزاراشات رو میخورم؟ کور خوندی.
این اولین مواجهه من  برای وقتی بود که در متن کتاب عمیق تر شدم. گفتم که نثر کتاب ساده و روون بود و پسندیدم اما پسندیدن به معنی این نبود که مشکلی هم نداره. جملاتم داره رنگ و بوی انتقاد میگیره و اما خب. احساس میکنم برای متقاعد کردن مخاطب مخالف باید وقت بیشتری گذاشته میشد و بــــــــــــــــــــــازم تاکید میکنم که میدونم گزارشات کاملا مردمی و میدانی بودن ولی چون کار انقلابیه دلم نمیاد این نکته رو ننویسم.
نکته سوم در ادامه نکته قبلی به نظر میرسه: 
پیام گذاشتن برای هم فکر خودت که هنر نیست. کلا ما جماعت مذهبی  یکم تو مواجه با جبهه رو به رو دست و پامون می لرزه. حالا احساس میکنم بیشتر بحث حرمت نگه داری باشه تا چیز دیگه ولی خب اینم نکته¬ی بود که بین  یادداشت های روشنگری بانوان محترم سبزواری به چشمم اومد.
راجع به وظیفه انسان ها در قبال هم و نقش اجتماعی یاد صحبت شده بود، به نظرم رکن فراموش شده ای بود که هر چهار سال دم انتخابات یهو به چشم میاد و بعد از اون دوباره فراموش میشه تا انتخابات بعدی.
سراسر متن زیاد به چشم میخورد که طرف ناراضی مغلطه کنه یا استدلال غلط بندازه وسط و دقیقا با همون استدلال ها میخورد زمین چون  تکیه کردن بر دروغ هیچ وقت کارساز نبوده.

 .به کیا توصیه میکنم؟
اول به بانوان دغدغه مند جبهه انقلاب، چون بهشون قوت قلب میده و نیروی برای حرکت به جلو میشه براشون.
دوم به آن دسته از هم وطنان ناراضی دلخور توصیه میکنم. هم وطن عزیز، قشنگنم، زیباتر از گل و لجوج تر از شیطان همیشه اینطور نیست که تو راست بگی و مشکلات رو فقط خودت ببینی و راحت بتونی محکوم کنی که. یه دو دقه ایست کن ببین طرف مقابلت چی میگه. حتما هم همه پول نگرفتن بیان شما بزرگوار گرامی رو راضی کنن که سیس کاراگاهی به خودت میگیری.

پ‌ن: خیلی جاها خندم میگرفت از سادگی یه سری هم‌وطنامون که چشم‌شون به دهن بی بی سی و منو تو ( هوراااااا شرش کنده شد نکبت) خیره مونده بود و فکر‌میکردن حرف راست رو باید از اینا شنید، بعد تا میگفتی خب این اگه خوبه  چرا فلان دارو رو تحریم کرده تو شوک فرو‌می‌رفتن. خب نکن هم وطن عزیزم، اخه آدم عقلشو میده دست اینا؟

پ‌ن²:یه نسخه از این کتابم باید داد به کاندیدای محترم ،پای حرف مردم نمیشینن حداقل بشینن بخوننش.

پ‌ن³: چقدر اون بخش دعواهای مناظره‌ی زشت بود ،خداوکیلی رعایت کنید. (خطاب به کاندیداهای انتخابات)
          
این کتاب ر
            این کتاب روایت کساییه که تصمیم گرفتن به جای نشستن و «غر» زدن پاشن یه «کاری» بکنن... روایت بانوانی که اومدن تو میدون تا برای اسلام و ایران و انقلاب مادری کنن...

ماجرا برمی‌گرده به انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰، وقتی اوضاع به شدت خراب بود و امید به مشارکت مردم در انتخابات پایین... 
اینطور شد که مادرای قصهٔ ما تصمیم گرفتن آستین بالا بزنن و برای بالا بردن مشارکت دست به کار بشن...

هر کسی هم هر کاری از دستش برمی‌اومد انجام می‌داد، از صحبت رو در رو با مردم گرفته تا کار توی فضای مجازی تا پختن نذری سیاسی و نگه داشتن بچه‌های خانوم‌هایی که قرار بود برای صحبت با مردم برن توی کوچه و خیابون...

برای خودم این بخش صحبت رو در رو با مردم واقعا جالب بود و جدا جرئت و جسارتشون رو تحسین می‌کردم، و تازه روایت‌هایی که تو این کتاب جمع شده فقط مختص شهر سبزوار و روستاهای اطرافشه. همین حرکت تو شهرهای دیگه هم گسترش پیدا کرد که دیگه روایت‌هاش اینجا نیومده...


یه مقدار جزئی‌تر بخوام بگم، بعضی از روایت‌ها به نظرم ساده‌انگارانه می‌اومد، یعنی نمی‌تونستم بپذیرم که کسی با همچین حرف‌هایی قانع بشه.
البته اینطور هم نبود که همهٔ روایت‌ها مثبت باشه و به خوبی و خوشی تموم بشه، ولی کفهٔ ترازو به سمت مثبت‌ها بود.
با این حال سعی می‌کردم این نکته رو به خودم یادآوری کنم که همه یه مشت دانشجوی روشن‌فکر سرفروبرده تو خبرگزاری‌های خارجی نیستن که اگه خود خدا هم از عرش بیاد پایین نتونه راضیشون کنه 😏
نه... خیلی‌ها دنبال جدل نیستن و با حرف‌های ساده‌ای که از دل براومده باشه قانع میشن...
بعضی وقتها هم نه ریز حرف‌هایی که زده میشه، بلکه نفس این کار آدما رو تحت تأثیر قرار میده، اینکه یه سری مادر با کلی مشغله و بدون هیچ چشم‌داشتی راه می‌افتن تو کوچه و خیابون تا مردم رو به شرکت در انتخابات دعوت کنن...

یه نکتهٔ بسیار جالب البته برای من این حجم از خانم‌های در حال صحبت دم در خونه‌ها و تو کوچه بود 😅 مثلا کلی روایت اینطوریه که آره چند تا خانوم دم در نشسته بودن و حرف می‌زدن با هم رفتیم بهشون پیوستیم! نمی‌دونم این خصوصیت همهٔ شهرستان‌هاست یا مختص سبزواره؟ (به عنوان کسی که اصلا اهل بیرون رفتن و گشتن تو خیابونا نیستم نمی‌تونم نظر قاطعی در این رابطه بدم!)

بعضی روایت‌ها رو هم خیلی دوست داشتم و مو به تنم سیخ می‌کرد، مثل اون پیرمرد کمرخمیده‌ای که همیشه اولین نفر می‌رفت رأی می‌داد، یا اونجایی که می‌دیدم اونی که از همه بیشتر مشکل داره برای رأی دادن ثابت‌قدم‌تر از بقیه‌ست... 

چند تا روایت خوشمزه و نمکین هم داشتیم :) موارد منفی هم خوب بود چون نشون میداد همیشه هم همه چیز گل و بلبل نیست.‌..


👈🏻 خب کتاب رو خوبه کیا بخونن؟ 🤔

در درجهٔ اول اونایی که یه حداقلی از دلبستگی به این انقلاب و این نظام دارن، مخصوصا اگه از اون دسته از طرفداران نظام هستن که خودشون به جز ایراد گرفتن از سر تا پای مملکت کار خاصی نمی‌کنن 😄 حالا یا فکر می‌کنن کاری از دستشون بر نمیاد یا فکر می‌کنن کار آدمای عادی تأثیری نداره و یا اینکه کلا تنبلیشون میاد 😏😄 
به این دسته از افراد خوبه این کتاب رو بدیم تا بخونن و ببینن که هر کسی می‌تونه به اندازهٔ خودش برای پیشبرد اهداف این انقلاب و سر پا نگه داشتن این درختی که خون دل‌ها پاش خورده شده، قدمی برداره!

در درجهٔ دوم، میشه این کتاب رو به اون آدمای خنثایی داد که حالا همچین دلشون واسه انقلاب و رهبر غنج نمیره ولی خب معاند و کشته مردهٔ آمریکا و دلسوز اسرائیل هم نیستن 😄 البته همینا هم ممکنه با همهٔ روایت‌های کتاب نتونن ارتباط برقرار کنن.

برای بقیه به نظرم کل کتاب مناسب نیست، یعنی احتمالا اینطوری باشن که: برو بابا دلت خوشه 😒😄 ولی خب حتی برای این افراد هم به نظرم میشه بعضی روایت‌ها رو به صورت‌های مختلف مثل کلیپ و پادکست و اینطور قالب‌ها کار کرد 🤔
          
فصل کتاب

1403/01/14

            نزدیک ایام انتخابات بود و به شدت دنبال مطالعه کتابی مرتبط با انتخابات بودم.. کتاب اثرانگشت از انتشارات حماسه یاران را مطالعه کردم کتاب خوبی بود اما دوست داشتم کتابی بخوانم با توجه به امروز و دغدغه‌‌ی رهبرم در مشارکت مردم در انتخابات، متوجه شدم انتشارات راه یار با همین مضمون کتابی به اسم کتاب مادران میدان جمهوری به تازگی چاپ کرده است بدون تعلل کتاب را سفارش دادم و شروع کردم به خواندن.
 قصه، قصه‌ی گروهی از بانوان بود که گرد هم جمع شده بودند تا به ندای ولی زمانشان لبیک بگویند.. داستان دقیقا از این جا شروع می شود که رهبر عزیزمان معنای کامل الگوی سوم زن را بیان می کنند👇🏻
زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که می‌توان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و درعین حال، در متن و مرکز بود.
می‌توان سنگر خانواده را پاکیزه نگاه‌داشت و در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازی‌های جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد. 
بانوان دوست داشتنی سبزوار به دنبال معنا و حقیقت بخشیدن به فرمایش رهبرشان بسم‌الله می گویند و تنها بخشی از این لبیک که  مربوط با انتخابات است در کتاب مادران میدان جمهوری به رشته تحریر درآمده.
کتاب از زنانی صحبت می کند که با دل و جان گوش شنوایی شدند برای هموطنانشان و با تمام وجود مشغول ترغیب افراد برای شرکت در انتخابات شدند.
کتاب مجموع خاطرات بانوان سبزواری است که به صورت روایت های روزانه در کانال فعالیت هایشان قرار می گرفته و بعداً به اهتمام نویسنده کتاب سرکار خانوم مریم برزویی به کتاب پیش رو تبدیل شده.
نکته ای که در تمامی کتاب دیده می شد و خیلی دوست داشتم تلاش بانوان برای ایجاد فکر و تامل در مخاطب بود نه لزوماً قانع کردن فرد👌🏻
خداقوت و سلامت باشید به تمامی بانوان مادرانه در سراسر کشور 💚
در مقدمه کتاب به دیگر فعالیت های  بسیار جذاب گروه مادرانه اشاره شد که هر کدام از فعالیت ها توانایی چاپ کتاب در آن حوزه را دارد به امید نوشته شدن کتاب های بیشتر از فعالیت های گروه مادرانه.
          
            #یادداشت_کتاب 
#مادران_میدان_جمهوری
کتاب مادران میدان جمهوری ایده جالبی را بیان می‌کند. تلاش تعدادی مادر سبزواری برای تبلیغات انتخاباتی؛ اما نه برای یک کاندیدای خاص، بلکه برای ترغیب افراد به نفس شرکت در انتخابات.

کتاب مجموعه‌ی متون ثبت شده‌ی خاطرات این مادران است که به شکل روایت‌های متعدد در کانال فعالیت‌هایشان قرار داده‌اند. روایت‌ها ترتیب زمانی دارد، از حدود یک ماه قبل از انتخابات آغاز می‌شود و هرچه به انتهای کتاب می‌رویم، به روز انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم.

جنس روایت‌ها کمی با هم متفاوت است. برخی از آنها که بیشتر در نیمه ابتدایی کتاب قرار گرفته، تلاش مادرانی است که در میدان حضور دارند و بیشتر در کوچه‌پس‌کوچه‌ها افرادی را برای صحبت پیدا می‌کنند. این قسمت از کتاب کمی اطناب دارد و بسیاری از روایت‌ها شبیه به همند. کوتاهی روایت‌ها و سریع قانع شدن مخاطب‌ها، نشان می‌دهد که راویان متن را خیلی خلاصه‌شده بیان کرده‌اند و این شباهت‌ها و نپرداختن به جزئیات بیشتر که وضعیت را برای خواننده به اوضاع اطرافش شبیه‌تر می‌کند، باعث شده کتاب در نیمه ابتدایی یکنواخت و خسته‌کننده شود.

اما در نیمه دوم کتاب جنس روایت‌ها کمی تغییر کرده و موضوعات و نوع راویان به افراد معمول جامعه، نزدیکتر شده است. بیشتر ملاقات‌ها در پارک‌ها یا خانه‌ها یا میان همسایه‌هاست و تبلیغ توسط بروشورها انجام می‌شود تا زبانی. جنس راویان به افراد عادی اطراف مخاطب کتاب نزدیک‌تر شده و دیگر از زنان نشسته جلوی در خانه‌ها (که فقط در برخی شهرهای کوچک پیدا می‌شوند) خبری نیست. 

در مجموع کتاب روان است و ایده بکری را بیان می‌کند اما پرداختن بیشتر به روایت‌ها و بیان جزئیات زیادتر، می‌توانست هر روایت را منحصر به فرد کند به شکلی که با حذف آن از کتاب، نقصی در کتاب احساس شود. 

مقدمه کتاب که از فعالیت‌های خاص گروه مادرانه پرده برمی‌دارد، از همه بخش‌ها جذابتر است و خواننده را ترغیب می‌کند بیشتر با این مجموعه آشنا شود. حتی می‌توان گفت جا دارد کتابی مختص پرداختن به فعالیت‌های مختلف گروه‌های مادرانه نوشته شود و همه مادران ایرانی را با این مجموعه آشنا کند.