مختاری

مختاری

@paeeznevesht

465 دنبال شده

116 دنبال کننده

            - شهیدمرتضی‌آوینی:
" اگرحقیقت‌رابخواهید هنوز روز عاشورا به‌ شب‌ نرسیده‌ است...!" 🇱🇧🇵🇸


          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کتاب "قصه‌دلبری" داستان زندگی شهید محمدحسین محمدخانی به روایت از همسرش مرجان درعلی است.
آنقدر مجذوبش شده ام که گاهی با حرصهای مرجان حرص میخورم و گاهی با بغض های دلتنگیش بغض می‌کنم گاهی هم با خنده هایش می‌خندم، کَل کَل های مرجان قبل از ازدواج حسابی دلم را خنک میکند! معطل کردن محمدحسین برای جواب خواستگاریش توسط مرجان تحسین برانگیز است!
مرجان دختری که از تیپ و اخلاق محمدحسین خوشش نمی‌آمد و اما به یکباره دلباخته اش می‌شود!
روزی که محمدحسین جواب رد شنید و دیگر در دانشگاه و هیچ کجای دیگر پیدایش نبود و خبری از اردوهای بسیجش هم نبود ، تازه حس غریبی افتاد به جان مرجان و حسابی دلتنگش شد.
آن روزفهمید که یک دل نه صد دل دلداده اش شده است!
محمدحسین سه هفته در مشهد دخیل بسته بود و مرجان را از امام رضا خواسته بود و نامه هایی هم برایش نوشته بود تا در جلسه‌ی خواستگاریش به او بدهد! تا اینکه بعد از سفرش دوباره توسط واسطه‌‌ایی پیش قدم می‌شود و اینبار مرجان جواب مثبت میدهد...

      

5

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

635 عضو

آرزوهای بزرگ

دورۀ فعال

نَقْلِ رِوایَت

113 عضو

روایت شناسی: مبانی نظریه روایت

دورۀ فعال

باشگاه رواق

367 عضو

زن سی ساله

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

مختاری پسندید.
عقل و احساس

10

مختاری پسندید.
زمانی برای انقراض خاندان فخر ملکی

6

مختاری پسندید.
از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم
          من ناداستان را به اندازه داستان دوست دارم. آن سال‌ها که در مجله داستان همشهری تازه ناداستان باب شده بود و حرف و تعریف و تعدادش زیاد بود واقعا لذت می‌بردم. حتی ناداستان‌ها و روایت‌ها را زودتر می‌خواندم. اینکه رمان‌نویسی ناداستانی درباره یک چیز کمتر مانوس با آدم‌ها مثل رشته ورزشی دو بنویسد واقعا کنجکاوی برانگیز است.
موراکامی همان اول‌ها بیان می‌کند علت دویدنش این است که تن سلامتی برای ادامه کار رمان‌نویسی داشته باشد چون خیلی از نویسنده‌ها با پرورش ذهن و خیالشان از بدن غافل شده و بدن ضعیف کار را به خودکشی می‌رساند. البته برداشت من این است که منظورش بیشتر روتین شدن نوشتن و خستگی روحی و بی‌معنا شدن زندگی باشد. مخصوصا برای سبک زندگی که او دارد. مثلا اینکه فرزندی ندارد. 
 گریزی هم به شروع زندگی نویسندگی‌اش می‌زند که واقعا جذاب است. من اصلا چیزی از موراکامی نخوانده‌ام و این کتاب را برای ناداستان بودنش خواندم ولی همیشه شنیدن روایت‌های نویسنده‌شدن جذاب است. 
بخشی از کتاب هم بدون اصرار و غلو به بیان سیر پیری و بالا و پائین شدن توان جسمی در زمان در مواجهه با ورزش می‌پردازد که در خور توجه است. پیری ناگزیر و خیال آن برای هر انسانی دلمشغولی ست. من با این کتاب به پذیرش میانسالی نزدیک‌تر شدم.
اما غایت کتاب بیان معنی به زندگی است. او می‌گوید که اهل رقابت با دیگران نیست اما به وضوح مخصوصا در فصل یکی به آخر می‌بینیم  که با خودش در رقابت است و انگار اصلا برای همین زندگی می‌کند. او رکورد زمانی خودش را نمی‌گوید چون معتقد است در خور توجه نیست اما دائم رکورد تعداد شرکت خود در مسابقات دو ماراتن یا فوق ماراتن یا سه‌گانه را به رخ می‌کشد. در واقع او احتمالا اولین و برترین نویسنده در این زمینه ست. خب ورزش سلامت جسمی و روحیه زیادی ایجاد می‌کند بخصوص اگر بتوانید با آن پز بدهید احتمالا برچسب شیک و جذابی هم برای فخر فروشی ست. موراکامی البته بهره‌های زیادی از دویدن می‌برد که یکی‌اش این است. او روحیه زیستن در جهان آشوب مدرن و شکل دادن زندگی به شخصیت‌های بی سرانجام را از دو می‌گیرد و این ایده خوبی ست. 
من از روایتش سرذوق برای ورزش پیوسته و چالش و سنجش شخصی آمدم.  اما در فصل آخر خودش خبر می‌دهد که قصد داشته با نوشتار و از طریق ساختن روایت و خط داستانی زندگی خود را بررسی کند و به آن نگاهی بیاندازد. او حقیقتا در ساختن خط روایت و جابه‌جایی خطوط آن و تبدیل مفاهیم استاد است. اگر استاد نبود این گزاره یک خطی  «نویسنده‌ای وجود دارد که ورزش دو را جدی انجام می‌دهد و سعی می‌کند در ماراتن شرکت کند» را تبدیل به یک کتاب نمی‌کرد.
        

46

مختاری پسندید.
دلایلی برای زنده ماندن

48

مختاری پسندید.
بخش دی
          کتاب "بخش دی"،  معمایی و هیجان‌انگیز :)
نویسنده خیلی خوب فضای بیمارستان و بخش دی رو با جزئیات خوب و ملموس بیان می‌کنه.

داستان در مورد دختر دانشجوی پزشکی به نام سیلویا هستش که برای گذروندن دوره مربوط به روان‌پزشکی باید توی "بخش دی" حضور پیدا کنه.
روایت داستان هر از گاهی به ۸سال پیش فلش برمی‌گرده و هربار یکی از گره‌های ذهنی که مربوط به دوران نوجوانی سیلویا و دوست صمیمی‌اش جسی، باز میشه.
ابتدای داستان ، با استرس‌های سیلویا شروع میشه. و به مخاطب این حس رو القا می‌کنه که نباید منتظر یه داستان با روند معمولی باشیم و قراره کتاب پر از استرس باشه.
اما خب به نظر من استرس کتاب آنچنان که باید نبود. و البته ترسناک هم نبود.

حدس زدن روند داستان و اتفاقات تقریبا خیلی راحت بود و این موضوع از جذابیت کتاب کم می‌کرد. اما طوری هم نبود که از خوندنش لذت نبرده باشم.

در کل اگر دنبال یک کتاب معمایی با داستان روان و یه مقدار  هیجان هستید برای وقت گذروندن، این کتاب گزینه خوبیه.
        

34

مختاری پسندید.
 هواتو دارم
          کتاب "هواتو دارم"  خاطرات زندگی مشترک شهید مرتضی عبداللهی
از اون دست کتاب‌هایی که نسبتا راحت خونده میشن، به دور از تکلف و بزرگنمایی...
داستان با خوابی که همسر شهید دیدن شروع میشه، و بعد بحث ازدواج و تعریف خاطرات و در آخر شهادت🖤

اگر قرار بود به محتوای کتاب، فارغ از همه نکات مد نظرم امتیاز بدم، قطعا ۵ستاره هم جوابگو نبود. قطعا در مورد مقام شهید و زندگی ایشون  بنده در جایگاهی نیستم که بخوام امتیاز بدم.
ولی در مورد این کتابی که جناب آقای نویسنده به چاپ رسوندن، بنظر من حتی ۱ستاره هم زیاده.
روایت‌های کتاب به قدری شلخته و درهم هست که منو واقعا کلافه می‌کرد. اضافه گویی های بیجا، پرش‌های گاه و بی‌گاه از موضوعی به موضوع دیگه بیشتر این حس رو به من القا می‌کرد نویسنده تلاش خاصی برای به کاغذ آوردن خاطرات همسر شهید نکردن. از نظر من این کتاب حق مطلب رو ادا نکرده‌.

در کل این کتاب رو به عزیزانی که نیاز به آشنایی با روحیات شهید دارند، پیشنهاد می‌کنم.

و سوال پایانی: 
- چطور شد که کتاب‌های زندگی نامه شهدا اینطور محدود به خاطرات بعد از ازدواج و روایت‌های همسر شهید شدن؟
        

17

مختاری پسندید.
دشمن عزیز

21

مختاری پسندید.

13