خداحافظ سالار: خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
در حال خواندن
17
خواندهام
537
خواهم خواند
76
توضیحات
کم کم صدای تیراندازی ها بیشترو بیشتر شد. ساختمان می لرزید. صدای شلیک آر پی جی و رگبار سلاح های سنگین برای ما که صبح امروز توی محیط امن تهران بودیم، خیلی غیر منتظره بود و البته سوال برانگیز؛ یعنی چه اتفاقی دارد می افتد؟ سیم کارت عربی ای را که حسین بهم داده بود، انداختم توی گوشیم و روشنش کردم اما تماس نگرفتن. هنوز نمی دانستم کوچه ای که ساختمان محل سکونت ما در آن قرار دارد، از چند طرف درمحاصره مسلحین قرار گرفته است اما دلم شور می زد.