یادداشت مختاری

قصه دلبری
        کتاب "قصه‌دلبری" داستان زندگی شهید محمدحسین محمدخانی به روایت از همسرش مرجان درعلی است.
آنقدر مجذوبش شده ام که گاهی با حرصهای مرجان حرص میخورم و گاهی با بغض های دلتنگیش بغض می‌کنم گاهی هم با خنده هایش می‌خندم، کَل کَل های مرجان قبل از ازدواج حسابی دلم را خنک میکند! معطل کردن محمدحسین برای جواب خواستگاریش توسط مرجان تحسین برانگیز است!
مرجان دختری که از تیپ و اخلاق محمدحسین خوشش نمی‌آمد و اما به یکباره دلباخته اش می‌شود!
روزی که محمدحسین جواب رد شنید و دیگر در دانشگاه و هیچ کجای دیگر پیدایش نبود و خبری از اردوهای بسیجش هم نبود ، تازه حس غریبی افتاد به جان مرجان و حسابی دلتنگش شد.
آن روزفهمید که یک دل نه صد دل دلداده اش شده است!
محمدحسین سه هفته در مشهد دخیل بسته بود و مرجان را از امام رضا خواسته بود و نامه هایی هم برایش نوشته بود تا در جلسه‌ی خواستگاریش به او بدهد! تا اینکه بعد از سفرش دوباره توسط واسطه‌‌ایی پیش قدم می‌شود و اینبار مرجان جواب مثبت میدهد...

      
6

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.