هواتو دارم
شروع کرد و تک تک اعضای خانواده را به من سپرد، خانواده خودش که تمام شد شروع کرد به سفارش اعضای خانواده من، منتظر بودم بین همه این حرف ها سفارشی هم برای خودم داشته باشد ولی چیزی نگفت. همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد، با همان چشم های اشک بار به مرتضی گفتم: با معرفت پس من چی، منو به کی میسپری؟ لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، بهت قول میدم، خودم همه جا و همه وقت، هر طوری هم که بشه هواتو دارم...
بریدۀ کتابهای مرتبط به هواتو دارم
نمایش همهلیستهای مرتبط به هواتو دارم
یادداشتهای مرتبط به هواتو دارم
0
موضوع کتاب واقعا جالب بود ولی متاسفانه نگارش و داستان پردازی افتضاح! پرش های خیلی زیاد در داستان عدم پردازش دقیق به شخصیت خوده شهید و ناقص بودن ابتدا و انتهای داستان، کشش لازم رو برای خواننده ایجاد نمیکنه و اونچنان که باید شخصیت شهید والامقام رو توصیف نمیکنه، در کل انتظار از نویسنده های محترم برای نوشتن زندگی نامه شهدا خیلی بیشتره که این کتاب بر خلاف انتظار پیش رفت
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0