بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بهروز دلاور

@behrouz_delavar110

43 دنبال شده

199 دنبال کننده

                      یک کتابخوانِ معمولی 📚
                    
behrouz_delavar110
behrouz_delavar110

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

            من رو در حالی تصور کنید که مدتی زل زدم به در و دیوار و تلویزیون خاموش و آشپزخونه به هم ریخته تا بلکه بتونم ذهنم رو جمع کنم و از این کتاب بنویسم.
به نظرم جزو معدود کتاب‌های رمان تاریخی- مذهبی است که میشه با اطمینان به همه معرفیش کرد. بدون هیچ ادعایی، بدون انبوه جملات قصار، بدون شعار و بدون هتک حرمت مقدس‌ترین‌ها شرح حال حاضرین در یکی مهم‌ترین وقایع تاریخ بشر رو نوشته.
انتخاب کلام، لحن و چند راوی برای تعریف ماوقع هوشمندانه بوده. و چه کار سختی بوده برای نویسنده تا به این نتیجه برسه. در خلال این کتاب بود که تونستم تا حدی از حال و هوای بیت امام دوم بفهمم. به واسطه این کتاب اگرچه هنوز فاصله قابل توجهی تا امام حسین داشتم، اما علی اکبر و ابالفضل رو فاصله نزدیک‌تری دیدم. شاید حتی سرم رو لای چین‌های عبای ابالفضل عباس هم پنهان کردم و بو کشیدم.
بعد کنار نفیله همسر امام حسن نشستم که مادر چند پسر رشید بود، از بزرگ شدنشون لذت می‌برد، دلش پر ذوق می‌شد و احساس آرامش داشت. همین مادر با قلبی که از فشار شرحه‌شرحه بود برای رضای خدا و همسر شهیدش، شهادت پسران نوجوانش رو تماشا کرد. 
به خاطر این کتاب درباره حسن مثنی و فاطمه بنت حسین بیشتر خوندم.
کنار قاسم نوجوان راه رفتم و با شک و تردیدهاش همراه شدم.
و برای بار چندم برام مرور شد که ولایتمداری کاری بسیار سخته. از حرف و ادعا تا عمل راه زیاده و در این راه چه چیزها که باید فدا کنی. ولایتمداری یکی از سخت‌ترین امتحان‌های الهیه.
          
            خواندن در باب حضرت حسین علیه السلام و واقعه عاشورا سخت است. اول از این‌رو که برای آنانی که اهل این دستگاه هستند و نمک خورده‌ی حضرت شده‌اند، بحث جدید چندانی در حوزه‌ی مطالعات عمومی وجود ندارد. هرچه بوده را از کودکی پای منبر و روضه شنیده‌اند.
برایشان جویده‌اند و در دهانشان گذاشته‌اند بعد هم چای روضه را پخش کرده‌اند تا برود پایین و به جانشان بنشیند.
خلاصه کنم این‌ها جماعتی هستند که از قیمه‌ی حضرتش گوشت رویانده‌اند بر بدن.
توقع مطالعه داشتن از ایشان در این باب از این رو سخت است. این‌ها هرچند نبودند که حسین ارواحنا له الفدا را یاری کنند ولی پای غمش عمر گذاشته‌اند و مو سفید کرده‌اند.
از باب دیگر هم مطالعه کردن برایشان سخت است.
باب محبت را عرض می کنم. سختشان است سر فرو برند در متون قدیمی و بخوانند آنچه گذشت را. آنچه گذشتی که قدیم‌ خیلی خشک و بی ‌رحمانه نوشته می‌شده است. آنچه گذشتی که یک دفعه در سه جمله جوان را پیر می کند. سخت است نشستن پای قلم‌هایی که یک دفعه و بی مقدمه، بدون غزل و عرض ادب، بدون این‌که زیارت وارث بخوانند و مکرر ذکر صلوات بگیرند، می‌نویسند ....و الشمر جالس علی صدر ... 
نمی شود، والله که نمی‌شود. 
خلاصه کنم پای صحبت‌های ابی مخنف، مقرم، امین، خوارزمی، شیخ عباس و ابن طاووس نشستن سخت است.
اما نوشتن در این باب به مراتب سخت‌تر هم هست.
در این چالش نویسنده باید داستانی را بنویسد که مخاطب همه‌ش را می‌داند. اصلا از هرجایش بنویسد مخاطب نه تنها آن داستان را می‌داند که داستان را از زوایای دیگر هم بلد است. بدتر این‌که داستان را خشک و خالی و تنها هم نخوانده است. داستان را با صدای آدم‌های خوش صدایی که سال‌ها تمرین کرده‌اند، در بین جمعی از عشّاق شنیده، موقع ورودش به حلقه‌ی وصل مقدمش را گرامی داشته‌اند و تکریمش کرده‌اند، پیش از شروع کامش را شیرین کرده‌اند و پس از آن هم چلو داده‌اند که یک وقت خدای نکرده مهمان مادر سادات ضعف نکند. 
خلاصه کنم، مهمان مادر سادات خیلی محترم است و از بخت بد نویسنده همه‌ی داستان را هم می‌داند.
حالا بیچاره نویسنده‌ای که بخواهد در این باب بنویسد و بیچاره‌تر آن نویسنده‌ای که  بخواهد خوب هم بنویسد.
اما کتاب «نشان حُسن» از آن کتاب‌های درست و حسابی‌ست که مخاطب کاربلد و داستان شنیده را هم می‌نشاند پای مطالعه. خانم «لیلا مهدوی» کتابی نوشته با چند راوی و حول چندین شخصیت از زمانه‌ی امام حسین علیه السلام که همه شان هم شناخته شده و آشنا هستند.
خانم نویسنده رفته است سراغ اولاد حضرت مجتبی علیه السلام و روایت آن ها را از پیش از حرکت کاروان حضرت حسین علیه السلام از مدینه به سمت مکه روایت کرده است. روایت زندگی حضرات ابن الحسن علیه السلام را در نشان حسن می توانید بخوانید و مهمان سفره‌ی حضرات بشوید.
چیزی من باب داستان عرض نکردم که احتمالا خودتان بلد هستید و در بیشتر شهرهای ایران، دو شب در دهه اول محرم را هم مهمان سفره‌ی کریم آل طاها بوده‌اید. البته کتاب بیش از این‌ها اطّلاعات دارد که به مخاطبش برساند مثلا اینکه حضرت مجتبی علیه السلام فرزندان دیگری هم حاضر در کربلا داشته است و ما در روضه‌ها از این حضرات کمتر شنیده‌ایم. روایت شامل حال «حسن بن حسن» معروف به «حسن مثنی» هم می شود.
از سوی دیگر آن خشکی که در متون قدیمی داریم و پیشتر راجع به آن نوشتم هم در اینجا خبری نیست. ما در این اثر با رمان مواجه‌ایم و نویسنده بر خلاف کتب تاریخی دستش باز بوده که از عنصر خیال هم بهره گیرد. البته به کارگیری عنصر خیال جایی در لبه‌ی واقعیت بوده و در حد فهم نگارنده‌ی این متن جایی هم از حد خارج نشده است و تحریفی در وقایع تاریخی هم صورت نگرفته است.
از سوی دیگر خانم نویسنده توانسته خیلی خوب رمانی در فضای عاشورا و کربلا بنویسد و حرمت حضرات معصومین را هم به خوبی نگه دارد. با همه‌ی این اوصاف باید از ایشان تشکر کرد. ان شاء الله که خودش و انتشارات «کتابستان» خیر ببینند. برای حال و هوای این روزها هم بسیار مناسب است. 
خلاصه کنم 
بر فرس تندرو هرکه تو را دید گفت 
برگ گل سرخ را باد کجا می‌برد
اصلاً شاید نشان حُسن همان نشان حَسَن بوده، کسی چه می‌داند؟