بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دالان بهشت

دالان بهشت

دالان بهشت

3.2
91 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

250

خواهم خواند

10

از پرفروش ترین رمان های ایرانی . داستان زندگی دختری که بنابه تصمیم والدینش ازدواج می کند، خیلی زود شکست می خورد و... خدایا چقدر نفهم و کودن بودم که درک نمی کردم . حس حسادت زنانه کجا و غیرت و تعصب مردانه کجا! حتی مهلت نشد چشم هایش را ببینم ، سیلی اش چنان سخت و محکم و آنی ، مثل برِ توی صورتم خورد که هیچ چیز ندیدم . پسر یا دختر کدام مقصرند؟ و آیا این پرسش از ریشه اشتباه نیست ؟ پسر جوانی تحصیل کرده است ، زندگی اجتماعی موفقی دارد و رفتارهایش توسط هر دو خانواده تأیید می شود. دختر اما بی تجربه است ، از پشت میز مدرسه و از بازی کودکانه به جایی پرتاب شده است که نمی شناسدش و بزرگ ترها زندگی زناشویی اش می خوانند. همه چیز علیه دختر است . نویسنده اما به یاری سطرهای نانوشته اش چیز دیگری را به تصویر می کشد. سپیدخوانی ها از به مسلخ بردن یک قربانی حکایت می کنند. نازی صفوی ، 38 سال دارد، ذاتاً نویسنده است و در آثارش بیش از هر چیز به زنان می پردازد. به زنان و آزادی های بدیهی اما به کسوت آرزو درآمده شان .

لیست‌های مرتبط به دالان بهشت

یادداشت‌های مرتبط به دالان بهشت

            اواخرسال هشتاد و نه که دچار کشف و شهود شدم و تصمیم گرفتم نویسنده بشم و فهمیدم که باید حتماً رمان و داستان بخونم این کتاب اولین رمانی بود که بعد از چند سال خوندم. البته چون در دسترس ترین کتاب بود. ولی با اینکه عامه پسنده ولی یه سر و گردن از کتابهای زرد بالاتره. حتی آموزنده است. شاید به نظر همه دختر داستان مقصر اصلیه اما به نظر من مقصر اصلی پسر داستانه چون باید چند سال صبر میکرد. چون دنیای یه آدم پونزده ساله با دنیای یه آدم بیست ساله متفاوته. اما دنیای یه آدم بیست ساله به دنیای یه آدم بیست و پنج ساله نزدیک به همه.
فقط یه مشکل داره کتاب. معلوم نیست مربوط به چه دوره ایه. قبل یا بعد از انقلاب؟ یک چیزهایی مبهمه که البته با توجه به ژانر کتاب خیلی نمیشه توقع داشت ازش.
نکته مهم ترش اینکه بعد از هشت سال داستان کتاب رو خوب یادمه.
این کتاب رو خانم #نازی_صفوی نوشتن و نشر #ققنوس منتشر کرده. 
اگه دختر نوجوانی میشناسید که عاشق داستانهای عاشقانه است این کتاب رو بهش بدید. بدآموزی نداره کتاب.
          
                اواخر سال ۸۳ یا اوایل ۸۴ بود که خواندمش، بسیار جذاب و شیربن بود این کتاب. دوستش داشتم.
هنوز هم وقتی شهرام ناظری می‌گوید "بگذاشتی‌ام غم تو نگذاشت مرا، حقا که غمت از تو وفادارتر است " گویی غم عمیق مهناز را می‌بینم...

        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            دالان بهشت

اون سالهایی که دبیرستانی بودم، تب خوندن #رمان_ های_عاشقانه بین بچه ها حسابی بالا بود. منم چندتایی خوندم و از هیچکدوم خوشم نیومد. تا اینکه بعد از سال سوم، کار عاقلانه ای کردم و رشته مو از ریاضی به انسانی تغییر دادم و رفتم سراغ علاقه م. تو پیش دانشگاهی #معلم ادبیاتی داشتیم به نام خانم ایزدی که از هرلحاظ برامون یه معلم جذاب و دلخواه بود. یه بار با آب و تاب خاص و لحن گیرایی که داشت برامون از این کتاب گفت. یکی از بچه ها آوردش و دست به دست بین مون گشت و واقعا شیفته مون کرد.
اگه دقت کرده باشین اکثر فیلمها و داستان های عاشقانه درست جایی تموم میشه که دو نفر به وصال میرسن. و اگر کتاب تراژدی باشه، جایی تموم میشه که به فراق ابدی دچار میشن. هیچ جا بعد از وصال رو نشون نمیده. بعد از وصاله که عشق به چالش کشیده میشه و میشه محکش زد. تازه بعد از وصاله که تضاد منافع، تضاد دیدگاه ها و فرهنگ ها و روحیات آدما خودش رو نشون میده و اونجاست که معلوم میشه عشق چقدر عشقه.
اونجاست که فراتر از عشق چیزی معنا پیدا میکنه به اسم هنر زندگی کردن. بعد از اینکه به تکرار و روزمرگی دچار شدیم، بعد از اینکه نقطه ضعف ها و تضادها خودشون رو نشون دادن، باز هم پای عشق مون هستیم؟بلدیم زندگی کنیم؟

شاید بعضیا این کتاب رو هم جزو رمان های زرد حساب کنن، اما از نظر من ابدا اینطور نیست. و به عنوان یه شخص متنفر از رمان های زرد اصلا این کتاب رو مستحق این عنوان نمیدونم.
          
رضا حقی

1403/01/25

                من این کتاب را گوش کردم 
یک کتاب عاشقانه
کتاب خوبی بود
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                #کتاب_خواندم
#کتاب_صوتی

کتاب صوتی دالان بهشت
نوشته نازی صفوی
گوینده آنالی طاهریان (گویندگی متوسط )

امتیاز من بهش ۴ از ۵
 فضای مذهبی و سنتی داستان رو دوست داشتم
ماجرای دختر ۱۶ ساله ای هست که با پسر همسایه شون ازدواج می‌کنه
تم داستان عاشقانه ست 
و عشق توی دوران عقده و پاکه
یعنی اصلا داستان مربوط به زمان محرمیت شون هست و روابط عاشقانه قبل ازدواج نداشتن و سنتی ازدواج کردن

روند داستان رو دوست داشتم
مخصوصا فضای مذهبیش
و نصیحت های خانوم جون

واسه دختران کم سن تازه عقد کرده خوبه و آموزنده ست
بیشتر از این چیزی نمیگم که داستان رو لو ندم

فضای داستان و زمانه‌ش تا حدی شبیه بامداد خمار بود
البته بامداد خمار داستان پردازی بهتری داشت و گوینده کتاب صوتیش هم خیلی خوب بود (شیما درخشش) ۴.۵ از ۵

یه سری نکات که محتوای اصلی داستان دو کتاب رو لو میده اگر کتاب رو خوندید، از اینجا بخونید . ❌❌❌❌

 ```[ افشای داستان دالان بهشت
داستان یک دختر ۱۶ ساله توی خونواده سنتی مذهبی پولدار که با پسر همسایه که مذهبی و تحصیلکرده ست، ازدواج می‌کنه
ماجراهای دوران عقدشون جالبه
حساسیت محمد روی درس خواندن مهناز و روی پوشیده بودن لباسهاش 
کوه رفتن ها شون با دوستانشون
حرف زدن و خوش و بش کردن محمد با ثریا جالب نبود و به نظرم مهناز حق داشت خوشش نیاد
رفتارهای مهناز بچه گانه بود

شخصیت خانوم جون خیلی خوب بود
مامان بزرگ مهربون و مذهبی و پخته و با تجربه و شوخ و خوش سر زبون که نصیحت های خوبی درباره زندگی مشترک داره
مثلا اینکه زود ازدواج کردن اشکالی نداره. مهم عقل و فهم فرده. چه ۱۶ ساله چه ۳۰ ساله

دو تا نکته مثبت ۱۸ داشت. صحبتهای غیر مستقیم خانوم جون با محمد بعد از عقد
و بحث درخواست مهناز واسه عروسی (این عروسی یا اون عروسی )

خیلی راحت و بچه گانه از هم جدا شدن
محمد هم خام بود

داستان تلخ زندگی اکرم خانوم و نرگس و مشکلات زنان در جامعه
پایان غافل گیر کننده داستان و پایان شیرینش 
بر خلاف طول داستان که فضا خیلی تلخه

در کل کتاب خوبی بود
مذهبی بود نویسنده به نظرم (هرچند عکسش رو توی نت دیدم با حجاب و چادری نبود. ولی خوب نوشته بود)


بامداد خمار
گویندکی عالی
داستان هم عالی و آموزنده برای دختران جوان
که چشم بسته و کورکورانه عاشق شدن چه عواقبی داره

نکات مثبت ۱۸ داره
ماجرای سقط محبوبه و همینطور ماجرای کوکب و شوهر محبوبه

جایی از کتاب میگه که عشق دو نوعه
یکی آتشین و یهویی ‌ دیگری آروم و بادوام

یک نقدی که به کتاب شده و توی نت دیدم:
اونایی که از نظر اقتصادی ضعیف هستن رو خیلی بد و بی فرهنگ نشون داده
البته یه نمونه ست دیگه

داستان محبوبه که عاشق رحیم نجار میشه و بر خلاف نظر خانواده ش ازدواج می‌کنه
با مادر رحیم خیلی مشکل داشته از نظر فرهنگی و اخلاقی
رحیم بعد یه مدت خیانت می‌کنه و شرابخوار میشه و ...
اسم پسرش رو به خاطر مادر رحیم میذارن الماس
بارداری دومش که ناخواسته بوده رو می‌ره سقط می‌کنه و به خاطر پر مرغ نازا میشه !
الماس هم میمیره چندوقت بعد

محبوبه طلاق میگیره و با پسرعمویش ازدواج می‌کنه و زن دومش میشه و خوشخت میشه

تاوان ازدواج  اشتباهش این بوده که دیگه باردار نشده و مجبور شده زن دوم بشه...

خوب بود برای دختران 
   ```

«دالان بهشت» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/audiobook/16647
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.