ناتور دشت
ناطور دشت مشهورترین اثر جی. دی. سلینجر، نویسنده معاصر آمریکایی (1919-2010) است. او شهرتش را بیشتر به شخصیت قهرمان داستان، هولدن کالفیلد مدیون است. سلینجر با آفریدن این شخصیت، دست بر مساله اجتماعی یک نوجوان دبیرستانی می گذارد. هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناطور دشت، بیگانه ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگری را به تصویر میکشد. هنر مهم سلینجر در ظرافت ساخت این شخصیت است. او همه عوامل را به طریقی در رمان چیده است که علیه شخصیت رمانش شورش کنند و او را شکست بدهند...
فهرست برترین رمان های نخست صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین دهه 1950 میلادی جریان سیال ذهن ادبیات آمریکا پرفروش ترین کتاب های دنیا برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ ادبیات داستانی فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم فهرست برترین رمان ها در بریتانیا 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید رمان های پیشنهادی بیل گیتس کتاب هایی که باید خوانده باشید صد کتاب قرن لوموند پرفروش ترین کتاب ها کتاب نوجوان ادبیات اگزیستانسیالیسم ادبیات نوجوان سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) پرفروش های ایران کتاب لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان ادبیات کلاسیک داستان رئال محبوبترین کتابها برترین رمان های انگلیسی گاردین ادبیات جهان
بریدۀ کتابهای مرتبط به ناتور دشت
نمایش همهیادداشتهای مرتبط به ناتور دشت
43
15
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
27