بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت علی دستورانی

                شاهکاری از رئالیسم ادبی که نیاز به تعریف ندارد. ناتور دشت در 70 سالی که از انتشارش در 1951 می‌گذرد با فروش بیش از 65 میلیون نسخه، همواره کتاب محبوبی در سرتاسر جهان برای نوجوانان بوده و ریشه‌ی این محبوبیت را به زعم من باید در واقعی و ملموس بودن افکار و هیجانات هولدن کالفیلد جست‌وجو کرد. ما شاید هرگز در زندگی‌مان با حوادثی که قهرمان 16 ساله‌ی کتاب با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کرد مواجه نشویم، اما احساساتی که سلینجر از زبان او در مواجهه با این حوادث بیان کرده به قدری فراگیر و جهان‌شمول است که مرزهای جغرافیایی و فرهنگی نمی‌شناسد و لزوماً وابسته به رخدادهای زندگی یک نوجوان 16 ساله‌ی آمریکایی در دوران جنگ سرد نیست. 
داستان هولدن کالفیلد پس از اخراج از مدرسه آغاز می‌شود. جایی که او سه روز ما را با خود همراه می‌کند تا در خلال مشکلات خود با دنیای بیرونی‌اش، به نبرد درونی‌اش در بحران‌های هویتی، مسائل جنسی، افسردگی، مشکلات ارتباطی و دورافتادگی از جامعه‌ هم ادامه دهد. زبان او تندوتیز است و از فحاشی به چیزهایی که با آن‌ها مشکل دارد خودداری نمی‌کند. او چیزها را به همان تیرگی‌ای که هستند می‌بیند و تمایلی به مثبت نگریستن بی‌دلیل به هیچ چیز ندارد. 
شخصیت هولدن کالفیلد در این سال‌ها به طور مداوم تحت تحلیل‌های روان‌شناسی و روان‌کاوی بوده است. بسیاری از این تحلیل‌ها حکم به شرایط غیرعادی هولدن می‌دهند و برچسب‌های مختلفی من جمله مانیک دپرشن به او می‌زنند. مانیک دپرشن اختلالی خلقی است که از علائم آن می‌توان تغییر بی‌دلیل و سریع مود، اختلالات خواب، توهم و پارانویا را نام برد که هولدن تقریباً همه‌ی آن‌ها را نشان می‌دهد. مشکلات او تأثیر شگرفتی بر ارتباطاتش می‌گذارد و او را در ایجاد رابطه با دیگران دچار مشکل می‌کند. به همه چیز بدبین است و جهان را دار مکافاتی می‌بیند که هیچ نقطه‌ی روشنی در آن نمانده و مردمش دیگر ارزشی برای خود قائل نیستند. اما سوال اینجاست آیا مقدار علائم هولدن در سن او و در زمانه‌اش طبیعی نیست؟ جامعه‌ای که به تازگی جنگ جهانی دوم را از سر گذرانده، تغییرات فرهنگی بسیاری به خود دیده، شکاف نسل‌ها در آن بسیار عمیق شده و افق آینده‌اش هم آن‌چنان که انتظار می‌رفت روشن به نظر نمی‌رسد. آیا در این جامعه وجود خیل نوجوانان بدبینی که احساس درک نشدن پیدا کنند یا از زندگی خود ناامید شوند و به دنبال هم‌صحبتی باشند غیرعادی است؟ 
فکر می‌کنم استقبال گسترده‌ای که از ناتور دشت در سراسر جهان به عمل آمده به ما پاسخ خوبی می‌دهد. این استقبال به زعم من به علت هم‌ذات‌پنداری عمیق خوانندگان با هولدن است. احتمالاً اکثر علاقه‌مندان (بالأخص نوجوانان) این کتاب افکار و عقایدی مانند هولدن را در سر پرورانده‌اند، چه به مانند هولدن آن را در زندگی تا حدی بروز داده باشند و چه صرفاً آن را به شکل خشمی فروخورده سرکوب کرده باشند. قضاوت اینکه آیا هولدن در شرایطی غیرطبیعی به سر می‌برد بر عهده‌ی متخصصان این حوزه است، ولی یک حقیقت درباره‌ی هولدن متقن است و آن اینکه افکار هولدن غیرطبیعی نیستند، و در واقع کمابیش در ذهن هر نوجوانی که در آن شرایط بزرگ شود می‌توانند ایجاد شوند. دنیایی که سلبریتی‌هایش نماد تظاهر و دورویی باشند و مردمش دغدغه‌ی متعالی‌ای نداشته باشند و در روزمرگی بی‌هدفی گم شده باشند برای نوجوانان ناامیدکننده است و هولدن در این شرایط خودش را در می‌یابد که احساس می‌کند هیچکس حرف او را نمی‌فهمد. شاید بهتر باشد سعی کنیم خودمان را بیشتر جای او بگذاریم تا متوجه این موضوع شویم که او احتمالاً آن‌چنان هم بدبین نیست. شاید هولدن کالفیلد فقط یک واکنش طبیعی به جامعه‌ای با شرایطی که خودش توصیف می‌کند است. بیگانه‌ای با امیال و آرزوهای سرکوب‌شده! و این موهبت بزرگی است که در این زمانه ما شانس دسترسی به این داستان جذاب را داریم. 


        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.