خاطرات یک آدم کش

خاطرات یک آدم کش

خاطرات یک آدم کش

یونگ-ها کیم و 1 نفر دیگر
3.5
149 نفر |
56 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

239

خواهم خواند

99

ناشر
چشمه
شابک
9786220108177
تعداد صفحات
138
تاریخ انتشار
1400/4/21

توضیحات

کتاب خاطرات یک آدم کش، نویسنده یونگ-ها کیم.

لیست‌های مرتبط به خاطرات یک آدم کش

نمایش همه
بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

24 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

111

یادداشت‌ها

          یک داستان خوش خوان ،خلاقانه و جذاب که میشه یه نفس خوند
ماجرای قاتل زنجیره ای پا به سن گذاشته ای که دچار آلزامیر و زوال عقل شده و به ناچار مجبور به ثبت وقایع روزانه خودش میشه تا درصورت فراموشی با مراجعه به نوشته هایش،چیزهایی که فراموش کرده به یاد بیاره!
قاتلی حرفه ای که اتفاقی غیر منتظره باعث میشه بعد از سالها که مرتکب هیچ جنایتی نشده،به فکر ارتکاب قتلی جدید بیوفته!
نکته جذاب و جالب داستان پردازش دقیق حالات یک فرد آلزایمری و مبتلا به زوال عقله که برای خواننده بسیار ملموس و قابل درک ترسیم شده و اینکه تا انتهای داستان نمیتونیم متوجه بشیم که کدامیک از این خاطرات واقعا اتفاق افتاده و کدامیک نتیجه توهمات پیرمرد مبتلا به آلزایمر هستش!
پایان داستان با اینکه برای خواننده تا حدودی شوکه کنندست ولی میتونست بهتر باشه.

از کتاب:
" همسایه ای دارم که بعد از هر شب نوشیدنِ بیرون از خانه پس می افتد. شاید مرگ هم نوشیدنی سنگینی است که کمک می کند شب کسالت آوری را، که همان زندگی مان باشد، از یاد ببریم."

"آدمی که چند دقیقه پیش بودم به آدمی که چند دقیقه بعد خواهم بود دستور میدهد.بدین ترتیب،آدمی هستم که بینهایت بار تقسیم میشود."

"بعضی ها احتمالاً احساس گناه دارند اما شرم نه.آنها می‌ترسند دیگران مجازاتشان کنند من احساس شرم می کنم اما احساس گناه ندارم هیچ وقت نترسیده ام مردم چی فکر می‌کنند و نگران مجازات شدن هم نیستم اما این حال احساس شرمم شدید است. من حتی یکی را فقط به خاطر شرم کشتم! آدم های شبیه من موجودات خطرناک تری اند"
        

26

فرنوش

1403/3/19

          خیلی جالب بود خوشم اومد. قشنگ روند آلزایمر کیم بیونگ سو نشون داده شد. گیجیش، عصبانیت‌هاش، اینکه نمی‌تونست حرف بزنه، توهم‌هاش همشون کاملا ملموس بودن.
کتاب خیلی کنجکاوکننده‌ای داره ولی روندش یکم روتین و تا حدی کند بود. هیجانش باید بیشتر می‌بود. تا اواسطش که می‌خوندم می‌گفتم دمش گرم اینقدر تمیز داستان رو برده جلو که توی کمتر از ۲۰۰ صفحه جمع کردتش ولی دو سه چپتر آخر اینطوری بودم که پس چرا هیچ اتفاقی نمیوفته؟
چپتر آخرش... بوم! نمی‌تونم ایراد بگیرم که چرا یه چیزهایی واضح‌تر بیان نشد چون خود نقش اصلی اصلا نمی‌تونست درست به یاد بیاره و متوجه اطرافش درست نبود. اما در کل خیلی برام جالب بود و یه بخش اعظمش هم به خاطر کتابخوانی محشر هوتن شکیبا بود و اون زیرصدایی که از عوامل اصلی حس و حال دادن به داستان و تصویرسازیش توی ذهنت بود. برای من فضای داستان همیشه ابری با نم نم بارون و شب‌های خیلی تاریک بود. خدا قوت به مترجم و رادیو گوشه بابت همچین کار قوی و جذابی.
داستان جذابی داره، کوتاهه و توصیه شدیدمه که صوتیش رو گوش بدین.
        

17