بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

خاطرات یک آدم کش

خاطرات یک آدم کش

خاطرات یک آدم کش

یونگ-ها کیم و 1 نفر دیگر
3.5
79 نفر |
35 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

117

خواهم خواند

60

کتاب خاطرات یک آدم کش، نویسنده یونگ-ها کیم.

لیست‌های مرتبط به خاطرات یک آدم کش

بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

21 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

یادداشت‌های مرتبط به خاطرات یک آدم کش

            یک داستان خوش خوان ،خلاقانه و جذاب که میشه یه نفس خوند
ماجرای قاتل زنجیره ای پا به سن گذاشته ای که دچار آلزامیر و زوال عقل شده و به ناچار مجبور به ثبت وقایع روزانه خودش میشه تا درصورت فراموشی با مراجعه به نوشته هایش،چیزهایی که فراموش کرده به یاد بیاره!
قاتلی حرفه ای که اتفاقی غیر منتظره باعث میشه بعد از سالها که مرتکب هیچ جنایتی نشده،به فکر ارتکاب قتلی جدید بیوفته!
نکته جذاب و جالب داستان پردازش دقیق حالات یک فرد آلزایمری و مبتلا به زوال عقله که برای خواننده بسیار ملموس و قابل درک ترسیم شده و اینکه تا انتهای داستان نمیتونیم متوجه بشیم که کدامیک از این خاطرات واقعا اتفاق افتاده و کدامیک نتیجه توهمات پیرمرد مبتلا به آلزایمر هستش!
پایان داستان با اینکه برای خواننده تا حدودی شوکه کنندست ولی میتونست بهتر باشه.

از کتاب:
" همسایه ای دارم که بعد از هر شب نوشیدنِ بیرون از خانه پس می افتد. شاید مرگ هم نوشیدنی سنگینی است که کمک می کند شب کسالت آوری را، که همان زندگی مان باشد، از یاد ببریم."

"آدمی که چند دقیقه پیش بودم به آدمی که چند دقیقه بعد خواهم بود دستور میدهد.بدین ترتیب،آدمی هستم که بینهایت بار تقسیم میشود."

"بعضی ها احتمالاً احساس گناه دارند اما شرم نه.آنها می‌ترسند دیگران مجازاتشان کنند من احساس شرم می کنم اما احساس گناه ندارم هیچ وقت نترسیده ام مردم چی فکر می‌کنند و نگران مجازات شدن هم نیستم اما این حال احساس شرمم شدید است. من حتی یکی را فقط به خاطر شرم کشتم! آدم های شبیه من موجودات خطرناک تری اند"
          
            با هدف خواندن داستانی درمورد «قتل» به‌سراغ «خاطرات یک آدم‌کش» رفتم؛ اما این کتاب به‌هیچ‌وجه درمورد قتل نیست. مسئله‌ی اصلی کتاب، «فراموشی» و «آلزایمر» است. یک قاتل حرفه‌ای و باسابقه، در خلال آنکه دچار آلزایمر می‌شود، از خاطراتش می‌گوید. البته درگیر ماجرایی نیز است که نگاه او به قتل را به چالش می‌کشد. او باید طور دیگری به این مفهوم نگاه کند؛ مفهومی که تاکنون، بر مبنای دیگری استوارش کرده است. 
انتظار خیلی بیشتری داشتم. همه‌چیز در سطح ماند. چند جایی که فکر کردم داستان دارد جالب می‌شود، گره سریع حل شد. یک نکته‌ی مثبت زبانی داشت که نمی‌شود انکارش کرد: واقعاً این را حس می‌کردم که راوی آلزایمر دارد و در لحظه‌ای که می‌نویسد، «نوشته»ی قبلی‌اش را که خوانده‌ام، فراموش کرده است. تضاد جالبی ایجاد شده بود. کسی که «فراموشی» دارد و هم‌زمان کاری ضد آن یعنی «خاطره‌نویسی» انجام می‌دهد.
با این حال، این موضوع هم خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست، هم ادبیات توانش را دارد که به جان این پیچیدگی بیفتد. بنابراین، انتظارم از کتاب برآورده نشد.
          
            کتاب خاطرات یک آدم کش را که دست بگیرید با دیدن عنوان کتاب احتمالاً شخصیت اول داستان را یک انسان خشن و ترسناک تصور می کنید. انسانی که آن قدر آدم کشته، می شود آدمکش بودن را ویژگی اصلی و شاید شغل او به حساب آورد. 
کتاب را که باز می کنید، مقداری که جلو می روید صفتی مهم هم به این انسان آدمکش اضافه می شود. فراموشکار. انسان آدم کشی که به تازگی مبتلا به آلزایمر شده است.
در اصل آنچه بیشتر در داستان به آن پرداخته می شود آلزایمر است و روند پیشروی و تأثیراتش بر زندگی عادی انسان.
در داستان شاهد تلاش های کیم بیونگ‌سو (شخصیت اصلی که داستان از زبان اوست.) برای به خاطر سپردن کارها و فکرهایش هستیم اما با این همه تلاش ها، باز هم آلزایمر با قوت پیش می رود و هر روز بخش بیشتری از حافظه را تسخیر می‌کند.
 آلزایمر حافظه کوتاه مدت را هدف قرار می دهد. اما شخص مبتلا به این بیماری گذشته های دور خود را به یاد می‌آورد.
گذشته های کیم بیونگ‌سو با قتل و آدم کشی گره خورده هرچند آن گونه که خودش در خاطرات می نویسد سال ها است دست از این کار برداشته. اما اثرات آن سال ها در کهن سالی هم از بین نرفته. او این بار بعد سال ها تصمیم به یک قتل جدید می گیرد البته نه مانند گذشته برای لذت بردن از این کار که برای نجات جان دخترش. همانگونه که کافر همه را به کیش خود پندارد او گمان می کند نامزد دخترش قاتلی است که قتل های زنجیره ای جدید زیر سر اوست و حالا به بهانه ازدواج به دخترش نزدیک شده تا او را هم به قتل برساند.
او گمان می کند اگر نامزد دخترش را بکشد بعد مدت ها که دخترش به هویت اصلی او پی ببرد از پدرش ممنون خواهد.
اما جلوتر که می رویم واقعیت ها رنگ عوض می کند. شاید در ابتدا میان اطلاعات و تخیلات ذهنی کیم بیونگ‌سو و واقعیت ها سردرگم شویم اما کم کم که جلو می رویم شواهد دست به دست هم می دهد و کاملتر متوجه واقعیت می شویم. 
در سیر کتاب آن چه بر جذابیت و تعلیق داستان می افزاید مبهم بودن و محو شدن تدریجی داده های ذهنی شخصیت است.
کیم یونگ ها، نویسنده کتاب به خوبی توانسته در داستانی بلند سختی های زندگی انسان مبتلا آلزایمر را به تصویر بکشد.
نشر چشمه این کتاب را در قابل مجموعه برج بابل که شامل ادبیات جهان است منتشر کرده است.
          
Mahsa bgbn

1402/02/02

            [۱۳-۱٤ مهر ۱٤۰۱
آلزایمر، این مرض وحشتناک که حتی به یه قاتل زنجیره‌ای کارکُشته هم رحم نمی‌کنه و ذره ذره به ورطه نابودی می‌کشوندنش! چه دردناکه حتی قتل‌هایی رو که مرتکب شدی به‌خاطر نیاری و از خاطره‌ی لذت‌بخش‌شون کیفور نشی! چه مکافات عادلانه‌ای که ذره ذره [گذشته] و [آینده] ت رو فراموش کنی و تو اپسیلون ذره‌ی [حال] ِ بی‌سرانجام سرگردان باشی!
چقدر لذت بردم از قلم زیبای نویسنده، از شعر و فلسفه‌های آمیخته به جنایت! از فضاسازی‌های موهوم و خیال‌انگیز، از راوی نامعتمد غوطه‌ور در نیستی، از نشناختن مرزهای خیال و واقعیت! گذشته و حال و آینده‌ای مبهم! چه ترسناک و بی‌رحمه زوال تدریجی ذهن و تن!

- زندگي صرف در زمان حال یعنی تنزل به زندگی حیوانی. نمی‌شود به کسی که همه‌ی خاطراتش را از دست داده گفت انسان. زمان حال فقط نقطه‌ی اتصال گذشته به آینده است و به تنهایی بی‌معنی است. فرق آدمی با آلزایمر پیشرفته و یک حیوان چیست؟ هیچ. هر دو غذا می خورند، قضای حاجت می کنند، می خندند و گریه می کنند، سرانجام هم می‌میرند.

- او در زمان حال گیر نیفتاده، بلکه در فضایی دست و پا می‌زند که نه گذشته است، نه حال، نه آینده. هیچ کس او را نمی‌فهمد. تنهایی و ترسش که شدت می‌گیرد به آدمی تبدیل می‌شود که هیچ کاری نمی‌کند. نه! به آدمی تبدیل می‌شود که نمی‌تواند هیچ کاری کند.

بین ٤ و ٥ مردد بودم:( ۸۰ درصد ابتداییش محشر بود اما پایان‌بندی‌‌ش نه..
کلا داستان‌های آسیای شرقی تو یه لِوِل دیگه‌ن، همیشه شگفت‌زده‌م می‌کنن!
ترجمه‌ش خوب بود و لذت بردم. 
          
            کتاب خاطرات یک آدمکش داستانی جنایی با درون مایه‌ی روانشناختی است که دغدغه‌های نویسنده اثر ،کیم یونگ‌-ها، در برخورد با بیماری خود، فراموشی، را در قالب داستان به تصویر می‌کشد. 
در این داستان نسبتاً کوتاه همراه قاتل بازنشسته‌ای می‌شویم که در دهه‌ی هفتم زندگی مبتلا به زوال عقل می‌شود و ما را همراه با خود به دنیایی متفاوت وارد می‌کند کسی که تمام زندگی خود را با کشتن دیگران سپری کرده اکنون شاعری لطیف است که در حال فراموشی دنیاییست که در آن زیسته. در این بین شخص دیگری وارد داستان می‌شود که فریبنده و قاتل دختران جوان است و شخصیت اصلی داستان را به تکاپو وا می‌دارد تا از جان دختر خود محافظت کند. او که پس از بازنشستگی سال‌ها روح و روان خود را با شعر و ادبیات تغذیه کرده اکنون مجبور است به ذات خونسرد و رعب انگیز خود بازگردد برای این اخرین قتل.
داستان که از زبان قاتل شاعر روایت می‌شود، لحنی بسیار ساده و بی‌غل و غش دارد، گرچه روایت اصلی داستان در عصر حاضر است اما سال‌های تاریک پس از جدایی دو کره را در خاطرات خود به شکلی ملموس به تصویر می‌کشد.
کودکی نویسنده به دلیل مسمومیت با دود زغال سنگ به طور کلی از حافظه‌ی او حذف شده و نویسنده به واسطه‌ی این خاطرات از دست رفته، به شیوه‌ای استادانه کتاب خاطرات یک آدمکش را ساخت و دنیای یک فرد دچار بیماری آلزایمر را به شیوه‌ای حقیقی خلق کرد.
داستان کیم یونگ-ها اگرچه بسیار کم حجم است اما جزئیات کافی، با دقت بسیار تصاویر را مقابل چشم خواننده می‌سازند و دنیای آدمکش ما را به خوبی به تصویر می‌کشد، گویی که به راستی خاطرات روزانه یک آدمکش به شکل معجزه آسایی به دست خوانندگان رسیده و ما را در این سفر فراموشی با خود همراه می‌کند.
این کتاب همانطور که از نامش پیداست در ژانر جنایی نوشته شده اما به مسائل اجتماعی، فلسفی و روانشناسی توجه ویژه‌ای دارد و روایتی تک بعدی از یک آدمکش فراموشکار را ارائه نمی‌دهد.
در این ماجرا شکاکی و بدبینی افراد مبتلا، دنیای در حال تغییر بیمار و جدا افتادگی این پیرمرد از دنیا احساساتی آشنا برای خواننده پدیدار می‌کند که این روایت را هرچه بیش‌تر خواندنی می‌کند.
در میانه‌ی کتاب شعری ساده و پر مغزی می‌خوانیم که به قلم قاتل شاعر نوشته شده و احساسات او را شرح می‌دهد:
پس در فنا نه شکلی هست،
نه حسی، نه فکری، نه طریقی،
نه شعوری.
نه چشمی، نه گوشی، نه دماغی، نه زبانی، نه تَنی، نه ذهنی.
نه رنگی، نه صدایی، نه بویی، نه طعمی، نه لمسی.
نه ادراک ذهن،
نه ادراک حس
نه جهلی، نه دانشی،
نه حاصلِ جهلی.
نه هلاکی، نه مرگی،
نه پایانی بر این‌ها.
نه دردی هست و نه دلیل دردی،
یا تسکین درد، نه صراط مستقیمی
که درد سرمنزل اوست.
نه حکمتی که حاصل آری!
که حاصلْ خودْ همه فناست.
از دیگر آثار نویسنده می‌توان به "گل سیاه"، "تجسم ویرانگر رابطه‌ی میان واقعیت و خیال" و "تأملی باریک‌بینانه بر امکان بیرون ماندن از جمع یک ملت" اشاره کرده، همچنین از کتاب حاضر، خاطرات یک آدمکش، 2 اقتباس سینمایی با همین نام صورت گرفته است.

سپهر ناصری - میر