بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آتش بدون دود: گالان و سولماز

آتش بدون دود: گالان و سولماز

آتش بدون دود: گالان و سولماز

4.6
107 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

179

خواهم خواند

60

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

آتش بدون دود کتاب اول: گالان و سولماز

لیست‌های مرتبط به آتش بدون دود: گالان و سولماز

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به آتش بدون دود: گالان و سولماز

            ناراحنم از اینکه تا حالا از نادر ابراهیمی کتابی نخوانده ام! اما خوشحالم ازاینکه کتابهای این نویسنده بزرگ را با این  کتاب آتش بدون دود شروع کردم.

کتاب زندگی ترکمنها در سالهای بسیار دور را روایت میکند.برای من که حدود یک سال در منطقه گمیشان  بودم و تقریبا با این مردم زندگی کردم و تاحدودی با فرهنگ و اسامی و آداب و رسوم آنها آشنایی دارم،بسیار جالب بود.

  بیشتر داستان به مکالمه شخصیتها میگذرد اما این کار آنقدر زیبا و ماهرانه انجام گرفته که خواننده اصلا خسته نمیشود. بخصوص که تمام صحبتها زیبا هست و دلنشین.بعضی مواقع باید جملات را دوباره بخوانید حتی سه باره!, مثل یک فیلم سینمایی که عقب میزنید تا قسمتی را جالب بود دوباره تماشا کنید!  اگر بخواهم با فیلمهایی که دیدم مقایسه کنم با سریال بازی تاج و تخت مقایسه میکنم که افرادی که آن را دیده اند به دیالوگ قوی بازیگران که بیننده را به فکر فرو می‌برد ، اشاره میکنند.. حالا که جلد یک تمام شده، با ترس جلد دو را شروع میکنم اما ترس این را دارم که زیبایی جلد یک را نداشته باشد!
          
            #نادر_ابراهیمی روشنفکری است عاشق وطن؛ برای همین است که جریان روشنفکری ادبیات با او میانه‌ی خوبی ندارد.
نادر در هفت جلدی #آتش_بدون_دود مانیفست فکری خودش را ارایه می کند؛ رمانی که به گفته خودش سی سال از عمرش را صرف نوشتن آن کرد. آن همه ظرافتی که از آداب و سنت‌های ترکمن‌ها در این رمان هفت جلدی آمده است جز تحقیق و زندگی در ترکمن صحرا به دست نمی آمده است.
نادر در آتش بدون دود اول عشقش را به ایران و بعد به اقوام ایرانی نشان داده است و همین را بگذارید در مقابل جریان تجزیه طلبی که به اسم اقوام و به کام استعمار در دویست سال گذشته فتنه به پا کرده است.
دوم پهلوی ستیزی و دشمنی خونین نادر با پهلوی اول و دوم که نه در لفافه که عیان در داستان به آن پرداخته است
سوم عشق و ارادتش به مولا علی در کنار تقویت حوزه تقریب
چهارم ارادتش به انقلاب و انقلابیون. خصوصا در جلد های آخر نشان می دهد که چگونه خودش شیفته ی قهرمان انقلابی اش شده است.
آتش بدون دود، داستانی است پر کشش؛ سرشار از اطلاعاتی در باب زندگی ترکمنها و بسیار جملات بی بدیل و حکمت آموز.
جلد اول و دوم که عشق سوزان گالان و سولماز است نوعی رومئو و ژولیت است ولی جسورانه تر و پر کشش‌تر. بسیار دلنشین و جذاب.
جلد سوم و چهارم و پنجم تلاش نادر است برای مبارزه با جهالت و خرافات  و جلد ششم  و هفتم انقلاب نادر علیه پهلوی و پهلویسم.
خواندن این هفت جلد کمی بیش از پنج ماه زمان برد ولی لذت بخش بود و شیرین.
#کتاب
#کتابخوانی
          
            بسم الله

یادم نیست چند سال پیش آتش بدون دود را خواندم. شاید هشت یا نه سال پیش بود. اولین مواجهه ام با آتش بدون دود در کتاب ابوالمشاغل بود.
ابن مشغله و ابوالمشاغل روایت زندگی پاک و پر از دغدغه مردی است که بیش از سی شغل عوض می‌کند تا نان حلال برای زن و بچه‌اش ببرد.
در گوشه‌ای از کتاب ابوالمشاغل، نادر ابراهیمی شرحی از پشت صحنه سریال آتش بدون دود را می‌نویسد. با همان روایت، عاشق آزادگی و مردانگی این مرد شدم. بعد از این دو کتاب، آتش بدون دود را آغاز کردم.

روایت چند نسل از افرادی که در ترکمن صحرا زندگی می‌کنند و سبک زندگی خاصی دارند. داستان مربوط به قبل انقلاب است و مشکلاتی که آن‌ها درگیرش هستند. اما در این میان شخصیت مهمی که داستان بیشتر حول او می‌گردد، آنلی است که از نسل گالان اوجا است، او بزرگ می‌شود و برای درس به خارج محدوده زندگی اش و سپس خارج از کشور می‌رود اما برمی‌گردد و حالا که پزشکی شده است، آمده تا اهالی ترکمن صحرا را از مشکلات نجات دهد. اولین کار او مقابله با عقاید خرافی مردم است. او آن‌ها را درمان می‌کند، اما آن‌ها اعتقاد دارند درخت مقدس است که آن‌ها را شفا می‌دهد. مبارزه با این خرافات و عادات اشتباه او را دچار دردسر می‌کند اما همچنان مبارزه می‌کند تا روزی که مردم می‌فهمند، حق با اوست.
انقلاب می‌شود و او دیدگاه های کمونیستی دارد اما این دیدگاه‌ها مانع از گرایشش به انقلاب نمی‌شود. او این‌بار در قالب فردی مخالف حکومت و دوست دار مردم ظاهر می‌شود و تا پایان یک مبارز واقعی باقی می‌ماند. مبارزی که هر روز در یک لباس و قامت به مردمش کمک کرده است.

نادر ابراهیمی حقیقتا شخصیتی است که برهه های بسیاری از زندگی ام را مدیونش هستم. او مرا با دنیای خیال‌انگیز و جذابی آشنا کرد، که هرگز احساس نمی‌کنم کسی به اندازه او چنین لطفی در حقم کرده باشد.

بعد از خواندن کتاب، بسیار بسیار پیگیر پیدا کردن و دیدن سریال آتش بدون دود بودم اما شوربختانه پیدا نشد. اما صاحب این کتاب و سریال برای همیشه در نظرم ماند و پس از آن هرچه از او پیدا کردم خواندم و لذت بردم.

در ابتدای جلد چهارم کتاب، نادر ابراهیمی مقدمه‌ای می‌نویسد که حقیقتا برایم اعجاب آور است.
«پیشکش به بزرگی که به درستی، خلوص و بزرگی باورش کرده‌ام؛ به مردی که مرا به نوشتن الباقی آتش بدون دود وا داشت. نامش برای این خاک، مبارک باد. و برای همه عاشقان وطن! ای کاش زمانی برسد که او، همچنان، باشد و دیگر، درد نباشد، و ایرانیِ دردمند هم.»
و آن بزرگ کسی نیست جز آیت الله سید علی خامنه‌ای.
کسی که بزرگ حامی هنر این سرزمین است.
          
            چون در یک گفتگوی مجازی بحث مقایسه این رمان با کلیدر پیش آمد من در سه محور این دو رمان بزرگ را مقایسه میکنم. توجه داشته باشید اگرچه سعی کرده ام دقیق باشم از خطا و سلیقه ای نگاه کردن مبرا نیستم:

- توجه به سنت ها
عرض کنم در زمینه سنتهای روایتگری ما گمان میکنم هر دو رمان کاملا اصیل هستند. یعنی نوع روایتگریشان به نوع روایت های سنتی ما گره خورده. مثلا آتش بدون دود با آن شروع طوفانی اش و چهره ای که از قهرمانش ترسیم میکند حسین کرد شبستری را به یاد می آورد و کلیدر نه با قهرمان بازی بلکه با توجهش به طبیعت در توصیف آن سبک خراسانی را به خاطر میآورد.

- واقع گرایی
البته که کلیدر بیشتر به واقعگرایی وفادار است و این را در جای خالی سلوچ هم میشود دید و باور نویسنده به اصالت روایت صادقانه تا آنجاست که در روایت پلشتی ها هیچ چیز را فروگذار نمیکند و اجازه میدهد بهش برچسب تقلید از ناتورالیسم امیل زولا بزنند. اما نادر با نگاه رمانتیکش (که گاهی پهلو به پهلوی سانتی مانتالیسم میزند) صحنه ی عاشق شدن گالان به سولماز را دقیقا طوری قدسی طراحی میکند که بدانیم بدیلی برای صحنه آب تنی مارال و دید زدن یواشکی گل محمد ساخته است. من مرددم طرف کدام را بگیرم. هرچه هست دست نادر از میان نوشته اش پیداشت اما دولت آبادی بهتر خودش را مخفی کرده.

- مردم
تا اینجای کار که فقط جلد اول آتش بدون دو را تمام کرده ام میتوانم گواهی بدهم این اثر هم مثل کلیدر به مقام شامخ «مردم» احترام میگذارد و صلاح و انتخاب مردم را بالاتر از صلاح و انتخاب نخبگان و قدرتمندان و روشنفکران مینشاند. پس باز هم هر دو را ستایش میکنم
          
                جذاب بود. روان. نادر ابراهیمی با نوشته‌ش داره درس زندگی می‌ده. پدر بودن، عشق ورزیدن.

ولی بدخاتمه😶
البته در عاقبت کینه گالان(ی) ، خواهر برادر رو می‌کشه و پدر بالای نعش هر دو گریان ...

آتش، بدون دود نمی‌شود!
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.