رضا یحیی پور

رضا یحیی پور

@reza.yahyapour

113 دنبال شده

93 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کتاب نثر خوبی داشت، و می‌شد راحت خواندش
با ادبیات موضوع آشنا می‌شید حتما
واگر مثلا تو لینکدین و ... کلماتی درباره  سرمایه‌گذاری استارتاپ ها به گوش‌تون می‌خوره ولی باهاش غریبه‌اید، به کار تون میاد.
اگر هم که استارتاپ دارید یا دانشجویید و به فضای تکنولوژیکی علاقمند هستید و آینده‌تون رو سیلیکون‌ولی‌طور می‌بینید (😮‍💨) بکارتون میاد.

کتاب رو ازکنابخانه بگیرید، نخرید...😏
۳۵۰ صفحه در ابعاد دسته‌چک
اما یه صحبتی هم با نشر وزین آریانا قلم 
وقتی کتابی با حدود ۳۰۰ صفحه در ابعاد دسته چک منتشر می‌شه فارغ از اینکه احتمالاً هزینه‌های چاپ کتاب در این ابعاد نامتعارف زیاد می‌شه و احتمالاً باعث می‌شه که کتاب گرون‌تر به دست مشتری برسه؛
‌خوندش هم سختتر میشه (تصور کنید تو مترو این کتاب نا متوازن رو چطور باید مطالعه کرد) 
‌طول خطها بیشتر میشه و مطالعه رو سختتر میکنه
‌نگهداری کتاب سخت تر میشه و عمرش کوتاهتر، چون نیست طول عطف کتاب با عرض کتاب متناسب نیست، زود پاره میشه، تا میخوره و...
‌تو کتابخونه مون جا نمیشه 😳
‌و....
بنظرم بعض مواقع باید خلاقیت رو با خط‌کش چارچوب داد. البته ممکنه ایده این شکل کتاب از کتاب اصلی باشه که در ای صورت نظر خاصی ندارم 



      

2

        من اولین بار تو مستند‌های شمقدری با عبارت انقلاب جنسی آشنا شدم. خب ایشون ۴ تا مستند ساخته با این موضوع که سر و صدای زیادی زمان خودش ایجاد کرد.
یه بار دیگه تو پاییز ۱۴۰۱، ازش شنیدم که گفت؛ ایران ما در موضوع انقلاب جنسی داره مسیری رو میره که شاید ۱۰۰ سال پیش غربی‌ها رفتند و خروجی‌ش شده اینی که داریم میبینیم و خیلی‌هاشون پشیمونند و ...

خوبی مطالعه این کتاب اینه که اخر خط این ماجرا رو از زبان یه آمریکایی میگه. البته مطالعات عمیق‌تری رو می‌طلبه ولی بعنوان یه شروع خوب بود.

خانم نویسنده‌ی مسیحی، کتاب رو اینجور معرفی کرده؛
«از دیرباز تاکنون زنان اصلی ترین مبارزان تحقق انقلاب جنسی بوده اند. برکسی پوشیده نیست که انقلاب جنسی با وعده های وسوسه انگیز آنان را در این مسیر مصمم ساخت و شیفته این شعار کرد «من مالک تن خویشم» شعاری که زنان سر دادند تا بگویند نمیخواهند خانه داری و بچه داری را اولویت نخست زندگی شان بدانند بلکه میخواهند خودشان درباره باردار شدن تصمیم بگیرند؛ کنند؛ بدون هیچ قیدوبندی با هر کسی بی آنکه سرزنش شوند هر پوششی را که دوست دارند، انتخاب که اراده میکنند رابطه جنسی برقرار کنند و البته از فرصتهای شغلی برابر با مردان بهره مند شوند. توجه برانگیز آن است که امروز با گذشت بیش از پنجاه سال زنان به تمامی خواسته هایشان رسیده اند؛ اما مطالعات نشان می دهد. نسل زنان بعد از انقلاب جنسی بسیار غم زده و ناراضی تر از نسل قبلی هستند و پس از دهه ها تحقیق و مطالعه برای غرب سخت است به این حقیقتاعتراف کند که خسارت تحقق انقلاب جنسی بسیار سنگین تر از دستاوردهای آن بوده است.»

بریده‌هایی رو تو بهخوان منتشر کردن پیشنهاد می‌کنم مطالعه‌ کنید.
 چاپ اول‌ش ۱۴۰۰ بوده ۶۵ تومن ۱۲۰ صفحه 
همین
      

2

        رمان خوندن، از این جهت که تجربه زندگی تو دنیای دیگران رو بهت میده مغتنمه. انگار می‌تونی چن بار زندگی کنی. رمان اقای ابراهیمی یا مثلا امیرخانی، دنیایی ست که نویسنده‌ش میخواد بسازه و باهاش پیام منتقل کنه. هر کدومش هم یه زندگی‌ه. 
حالا این رمان بلند ۷ جلدی (۲۰۰۰ صفحه‌ای) زندگی سه نسل رو بیان می‌کنه. سه جلد ابتدایی رو خیلی ضرب‌آهنگ تندی داشت و جذاب بود. البته کل کتاب خواندنی بود به واقع. درس زندگی بود، و دنیایی که نادرخان ابراهیمی می‌خواست بسازه. 

کتاب بعضا توصیفات درجه یکی داره. بریده‌های کتاب رو میشه بعدا خوند و لذت برد. بنظرم یه کم دیالوگ‌های دونفره بعضا طولانی می‌شد نباشه! و پیام با قصه، روایت زندگی ساخته و منتقل بشه.
بارها هنگام مطالعه به ذهنم رسید که ظرفیت چند فصل سریال شدن رو داره، بعد متوجه شدم (ینی خود نادرخان نوشته بود) که یه فیلم یا سریال ازش ساخته شده. ارزش یه بار مجدد ساخته شدن رو داره. علی‌الخصوص فصل‌های اول.
بقول خودش در موخره؛ کتاب، برای اهل کتاب نوشته شده نه برای اهل قلم. پیشنهاد میکنم بخونیدش

----
جلد هفتم یه موخره‌ای داره که برای معرفی کتاب خوبه مطالعه بشه من بخش‌هایی‌ش را اینجا میارم؛

« این داستان را وقتی خیلی جوان بودم طراحی کردم در آن زمان با رؤیای نویسنده شدن - نویسنده یی سیاسی و خطرناک - طرح دو داستان بسیار بلند بی آغاز و انجام را ریختم: «آق اویلرها» و «قره لوها»؛ به تعبیری سپیدزادگان و سیاه زادگان....

سالها قبل از پیروزی انقلاب بخشهای آشفته یی از «آق اویلرها» را بسیار خلاصه با نام درخت مقدس چاپ کردم. بعد، یک مجموعه ی تلویزیونی سی وشش ساعته بر اساس همان درخت مقدس» و به همت والای ملک ساسان ویسی که به راستی خواهان تولید کارهای شریف در تلویزیون بود و فرهنگ این کار را هم داشت ساختم این مجموعه، بنا به پیشنهاد ایرج گرگین که سفارش دهنده ی مجموعه بود و با استفاده از یک مثل قدیمی ترکمنی که می گوید: «آتش بدون دود نمی شود جوان بدون گناه»، «آتش بدون دود» نام گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب عظیم و بی مانند ما فرصتی به دست آمد تا سه جلد نخستین این داستان را - که دیگر نام «آتش، بدون دود بر آن حک شده بود از نو و بدون هیچ سانسوری بنویسم و چاپ کنم. در آن زمان، حدود هفده سال از طراحی قسمتهای عمده‌یی از این داستان و شروع به نوشتنش گذشته بود و در طول این مدت من ذره ذره مدار کم را گرد آورده بودم، ساختمانم را ساخته بودم و فصل هایی از کتاب را چرک نویس و سپس پاک نویس کرده بودم. از آن سال تا سال شصت و نه به تهیه و تنظیم اسناد تازه پرداختم و به انجام چند سفر تحقیقی به صحرا - که همیشه عاشقش بودم و گفت و گو با مطلعان و پیران و مبارزان به خصوص توماج توی قلی عزیز که در متن داستان هم بارها به این دیدارهای خوش اشاره کرده ام در یکی از این سفرها، همراه آی محمد آی محمدی بودم که از مردان دلاور اواخر همان دوران پرشور و شر بود و هم سن پسران و دختران آلنی و مارال.
آنچه برایم بسیار اهمیت داشت این بود که نگذارم «آتش بدون دود داستانی پرهیجان و هیجان طلب و بی تاب کننده از آب درآید. چند بار چندین بار فصل های بلندی را که میدیدم بر احساسات مخاطبان فشار می آورد، درهم کوبیدم و کوشیدم که واقعه را ساده و ساده تر کنم؛ سرد و سردتر؛ آرام و آرام تر؛ چرا که نمی خواستم هیجان جانشین کنجکاوی شود، و با موج رفتن جانشین تأمل و تفكر.
ای کاش ای کاش لااقل چیزی چیزکی شده باشد که به این همه عذاب کشیدن و خون خوردن و جان کندن بیارزد.
ای کاش فرهاد کوه گن، سالیان سال با تیشه یی ،حقیر، کوهی سنگی را، ذره ذره از جا برداشت تا شاید آب چشمه یی که به قصر سلطنتی می رسید، از آن جوی باریک فرهادی به دشت بیاید و به دست مردم برسد...
...

من هرگز، حتی برای یک ثانیه هم، نویسنده ی اهل قلم نبوده ام. و روشنفکران اهل قلم، هرگز با نوشته های من کمترین ارتباطی برقرار نکرده اند و کارهای مرا نخوانده اند، و اگر تصادفاً خوانده اند، به هیچ وجه دوست نداشته اند و در آنها هیچ چیز قابل اعتنایی نیافته اند. مسأله ی مهم و دلگرم کننده اما برای من این است که تمام جمعیت اهل قلم در میهن مقدس من - که گهواره ی فرهنگ بشری ست ـ در عصر حاضر، از هزار نفر هم تجاوز نمی کند؛ اما اهل کتاب، به شماره در نمی آید، و تا به حال هم ظاهراً همین کتابخوانهای خاموش بوده اند که مرا، من متزلزل بی اعتماد به خویش همیشه در اضطراب ناتوان از نوشتن را بر سرپا نگه داشته اند. خدا کند باز هم چنین بماند و اهل قلم ـ حرفه یی ها را می گویم - آنقدر همت و غیرت و شهامت داشته باشد که هرگز به سوی آثار من نیاید و آنها را جز با خشم و نفرت، مورد بحث قرار ندهد.
من نویسنده ی اهل کتابم نه نویسنده ی اهل قلم، و «آتش بدون دود را خاکسارانه به درگاه اهل کتاب آورده ام. همین

...از خیلی‌ها متشکرم
از آن بزرگواری که به دلیل داشتن مقام ممتاز ملی ، مذهبی و سیاسی، موقتاً مایل نیستم نامش را ببرم اما کتاب را به ایشان پیشکش کرده ام، به دلیل محبتی که بارها و بارها در حق من و این کتاب ابراز داشته اند بی نهایت سپاسگزارم...

«آتش، بدون دود گزارشی صددرصد مستند از زندگی مردم صحرا نیست؛ بلکه داستانی ست مایه گرفته از زندگی پرشور، دلیرانه، مؤمنانه و دردمندانه ی مردم صحرا فقط .

اردیبهشت ۷۱ - نادر ابراهیمی»

تمت
      

4

        یه کم یادداشت‌ها پراکنده بود سیر زمانی خاصی نداشت و نمیشد از توش روایت منسجمی دراورد بنظرم. البته از عنوان کتاب هم میشد این‌رو برداشت کرد.

از خوندن کتاب یه سری گزاره  دستگیرم شد که برام جالب بود؛
▪️بوسه بر چار گوشه مظاهر تمدن که تو ص ۱۸ امده ( می‌تونید تو بریده‌هایی که منتشر کردم ببنید)
▪️یه موضوع رو گفته بود که این بلژیکی‌ها تو یه کار مشخص مدت زیادی شاید ۴۰ سال کار می‌کنند و اصلا از این موضوع احساس سرخوردگی نمی‌کنند. این رو مقایسه می‌کنم با حال خودمون که به اسم رشد پدرصاحب‌بچه خودمون رو درمیاریم و هی میخوایم عمیق شیم و موسع. و قانع نیستیم و نیستم.
▪️موضوع بعدی که برام جالب بود اشاره‌ای ست که به جا انداختن تفکیک زباله در سطح شهر به مدت ۱۰ سال داشت . بریده‌هایی رو از این بخش منتشر کردم که باز پیشنهاد میکنم بخونیدش.

اینکه فرآیند این فرهنگسازی چ‌طور پیاده شده. برام جالب بود و وقتی مقایسه می‌کنم با روال‌های مشابه اینجا برام جالب‌تر میشه

همین
      

4

باشگاه‌ها

آفتاب‌گردان 🌻

384 عضو

ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین (ع)

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

نامیرا

10

در کمین گل سرخ: زندگی نامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
          بسم الله 

جنس روایت کتاب را دوست داشتم. داستان در هر بخش، با راوی دانای کل به پیش می‌رود و در پایان با ذکر خاطره‌هایی از زبان شهید به پایان می‌رسد. این جنس شکست روایت و تغییر راوی جذابیتی مضاعف برای کتاب ایجاد می‌کند. 

از شهید صیاد به جز این جمله رهبری که بعد از شهادتش فرمودند: دلم برای او تنگ شده است، مطلب دیگری در ذهن نداشتم. همین قدر می‌دانستم که او یکی از فرماندهان و شخصیت‌های شجاع دوران دفاع مقدس بوده است.


یکی از بخش‌های ویژه و فوق العاده جذاب کتاب قسمتی است که به زندگی شهید صیاد، قبل از انقلاب می‌پردازد، این تکه‌ای از کتاب به واقع بسیار خوب و پرهیجان بیان شده است.

یکی از نکاتی که در قسمت‌های مختلف زندگی شهید خود را به شکل ویژه‌ای به مخاطب می‌نمایاند، تلاش‌های بسیار اوست. به واسطه همین تلاش‌ها خداوند راه‌های ویژه و خاصی در مقابل او قرار می‌دهد و او را از خطرات بسیاری نجات می‌دهد. گاهی پیش می‌آید که او اصلاً قصد انجام آن کاری که خدا برای او مقدر کرده را نداشته است اما ناگهان آن اتفاق می‌افتد. کاملاً مشهود است، چنین تقدیری به واسطه این رقم خورده است که او تمام تلاش خود را به اندازه توانش به خرج داده و خدا بهترین را نصیب او کرده است. 
قبل‌تر هم در یکی از یادداشت‌ها به این قضیه اشاره کرده بودم که یکی از اساتید بیان کردند، مهم نیست که شما برای دقیقه دقیقه زندگی‌تان برنامه داشته باشید، بلکه مهم آن است که ثانیه ثانیه زندگی‌تان همراه با جهاد و تلاش ویژه برای خدا باشد. آن زمان خداوند بهترین‌ها را ولو انتخابتان نباشد برایتان رقم می‌زند.
مصداق دقیق این صحبت استاد، شهید صیاد شیرازی است. 

کتاب را به طور کل دوست داشتم و از خواندن آن لذت بردم. اما ای کاش برای مخاطب عمومی جزئیات میدان جنگ کمتر بیان می‌شد تا مخاطب دچار دلزدگی نشود.

به نظرم ضعیف‌ترین بخش کتاب طرح جلد آن است، ناشر بدون توجه به مخاطب و اولین مواجهه او با کتاب، به ضعیف‌ترین شکل ممکن به طراحی جلد پرداخته است.
        

2

شاهنامه

26

هنر جذب سرمایه برای استارت آپ ها
کتاب نثر خوبی داشت، و می‌شد راحت خواندش
با ادبیات موضوع آشنا می‌شید حتما
واگر مثلا تو لینکدین و ... کلماتی درباره  سرمایه‌گذاری استارتاپ ها به گوش‌تون می‌خوره ولی باهاش غریبه‌اید، به کار تون میاد.
اگر هم که استارتاپ دارید یا دانشجویید و به فضای تکنولوژیکی علاقمند هستید و آینده‌تون رو سیلیکون‌ولی‌طور می‌بینید (😮‍💨) بکارتون میاد.

کتاب رو ازکنابخانه بگیرید، نخرید...😏
۳۵۰ صفحه در ابعاد دسته‌چک
اما یه صحبتی هم با نشر وزین آریانا قلم 
وقتی کتابی با حدود ۳۰۰ صفحه در ابعاد دسته چک منتشر می‌شه فارغ از اینکه احتمالاً هزینه‌های چاپ کتاب در این ابعاد نامتعارف زیاد می‌شه و احتمالاً باعث می‌شه که کتاب گرون‌تر به دست مشتری برسه؛
‌خوندش هم سختتر میشه (تصور کنید تو مترو این کتاب نا متوازن رو چطور باید مطالعه کرد) 
‌طول خطها بیشتر میشه و مطالعه رو سختتر میکنه
‌نگهداری کتاب سخت تر میشه و عمرش کوتاهتر، چون نیست طول عطف کتاب با عرض کتاب متناسب نیست، زود پاره میشه، تا میخوره و...
‌تو کتابخونه مون جا نمیشه 😳
‌و....
بنظرم بعض مواقع باید خلاقیت رو با خط‌کش چارچوب داد. البته ممکنه ایده این شکل کتاب از کتاب اصلی باشه که در ای صورت نظر خاصی ندارم
          کتاب نثر خوبی داشت، و می‌شد راحت خواندش
با ادبیات موضوع آشنا می‌شید حتما
واگر مثلا تو لینکدین و ... کلماتی درباره  سرمایه‌گذاری استارتاپ ها به گوش‌تون می‌خوره ولی باهاش غریبه‌اید، به کار تون میاد.
اگر هم که استارتاپ دارید یا دانشجویید و به فضای تکنولوژیکی علاقمند هستید و آینده‌تون رو سیلیکون‌ولی‌طور می‌بینید (😮‍💨) بکارتون میاد.

کتاب رو ازکنابخانه بگیرید، نخرید...😏
۳۵۰ صفحه در ابعاد دسته‌چک
اما یه صحبتی هم با نشر وزین آریانا قلم 
وقتی کتابی با حدود ۳۰۰ صفحه در ابعاد دسته چک منتشر می‌شه فارغ از اینکه احتمالاً هزینه‌های چاپ کتاب در این ابعاد نامتعارف زیاد می‌شه و احتمالاً باعث می‌شه که کتاب گرون‌تر به دست مشتری برسه؛
‌خوندش هم سختتر میشه (تصور کنید تو مترو این کتاب نا متوازن رو چطور باید مطالعه کرد) 
‌طول خطها بیشتر میشه و مطالعه رو سختتر میکنه
‌نگهداری کتاب سخت تر میشه و عمرش کوتاهتر، چون نیست طول عطف کتاب با عرض کتاب متناسب نیست، زود پاره میشه، تا میخوره و...
‌تو کتابخونه مون جا نمیشه 😳
‌و....
بنظرم بعض مواقع باید خلاقیت رو با خط‌کش چارچوب داد. البته ممکنه ایده این شکل کتاب از کتاب اصلی باشه که در ای صورت نظر خاصی ندارم 



        

2