بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عسکری فضل اله نژاد

@askarifazl

36 دنبال شده

26 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                نمیدانم چندمین اثر نویسنده است ولی  عدم توانایی نوبسنده در  به قلم درآوردن خاطرات  جنگی خود، مشهود است. هرچند در نیمه دوم کتاب به بعد ،یواش یواش مسلط تر شده است. البته از کسی که ادعایی در نویسندگی ندارد، انتظاری نیست.
نویسنده که خاطرات خود از حضور در جنگ تحمیلی را روایت می‌کند ، قبل از اینکه به سن قانونی برای اعزام برسد، با تغییر شناسنامه راهی جنگ می‌شود و در گردان معروع کمیل جای می‌گیرد.
در همه جای جنگ حضور دارد از جبهه غرب،کردستان و کرمانشاه گرفته تا  جبهه جنوب،  اهواز و شلمچه.کارون،اروند،دوکوهه، ارتفاعات برفی کردستان، بمباران های شیمیایی کردستان، دشتهای سوزان خوزستان، شلمچه ایران تا فاو عراق. گاهی در نقش یک رزمنده ساده، گاهی در قامت یک تخریبچی.
خلاصه هرچه که از جنگ شنیدید و دیدید او با گوشت و پوست و استخوان خود تجربه کرده!
حوادث غم انگیز و پرهیجان کانال ماهی و سه راه شهادت در شلمچه را بخوبی روایت کرده. بعضی از مسائلی که در سطح سیاست گذاری کلان در کشور اتفاق افتاد و تأثیراتی هم در جنگ داشت را سربسته اشاره میکند.
اما خوب همانطور که اشاره کردم، راوی نویسنده نیست،کاش برای ثبت  خاطرات از نویسندگان ماهر بهره میگرفت و این خاطرات جالبتر بیان میشد. 
تقریبا بیشتر حوادث و اتفاقات با یک لحن ثابت و بدون هیجان بیان میشود و آن هم در یک خط یا یک پاراگراف یا نهایتاً یک صفحه. در صورتی که برای هرکدام یک فصل و یا یک کتاب میشد نوشت.

در پایان ارج می‌نهیم یاد و خاطره همرزمان و دوستان شهید نویسنده و تمام شهیدان و جانبازان جنگ تحمیلی 💐
        
                حکایت پایگاه جنگی کوهستانی برفی مرزی سوران در غرب کشور و رشادت های سربازان و پاسداران در مواجهه با حزبی‌های کورد (یا هر اسمی!)

کتاب در قامت یک فیلمنامه تمام عیار نوشته شده، بعیده فیلمسازی قادر باشه این داستان رو به تصویر بکشه و یا اگه خواست که بسازد، جلویش را بگیرند!!

مطالب این داستان را فقط از راویان جنگ شنیدید. (داستان سربریدن ها ،داستان لغزش نیروهای جنگی و افتادن در دام عشق پرستوها!! و....)

روایت داستان کاملا شبیه فیلمهای سینمایی هست و زود زود بین گذشته و حال جابجا می‌شود.

رمزآلود بودن داستان آنقدر خوب هست تا صفحات آخر داستان، خواننده نمیداند چه اتفاقی افتاده و در صفحات اخر تمام گذشته و حال به هم گره می‌خورند.


اگر اهل کتاب هستید، این کتاب را بخوانید.
اگر اهل کتاب نیستید، این کتاب را بخوانید!
اگر فرصت دارید، این کتاب را بخوانید.
اگر فرصت ندارید هم این کتاب را بخوانید!
«خداروشکر، زنده بودم و توفیق خواندن این داستان را داشتم»
        
                ناراحنم از اینکه تا حالا از نادر ابراهیمی کتابی نخوانده ام! اما خوشحالم ازاینکه کتابهای این نویسنده بزرگ را با این  کتاب آتش بدون دود شروع کردم.

کتاب زندگی ترکمنها در سالهای بسیار دور را روایت میکند.برای من که حدود یک سال در منطقه گمیشان  بودم و تقریبا با این مردم زندگی کردم و تاحدودی با فرهنگ و اسامی و آداب و رسوم آنها آشنایی دارم،بسیار جالب بود.

  بیشتر داستان به مکالمه شخصیتها میگذرد اما این کار آنقدر زیبا و ماهرانه انجام گرفته که خواننده اصلا خسته نمیشود. بخصوص که تمام صحبتها زیبا هست و دلنشین.بعضی مواقع باید جملات را دوباره بخوانید حتی سه باره!, مثل یک فیلم سینمایی که عقب میزنید تا قسمتی را جالب بود دوباره تماشا کنید!  اگر بخواهم با فیلمهایی که دیدم مقایسه کنم با سریال بازی تاج و تخت مقایسه میکنم که افرادی که آن را دیده اند به دیالوگ قوی بازیگران که بیننده را به فکر فرو می‌برد ، اشاره میکنند.. حالا که جلد یک تمام شده، با ترس جلد دو را شروع میکنم اما ترس این را دارم که زیبایی جلد یک را نداشته باشد!
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            اولین بار با کتاب 'یک عاشقانه‌ی آرام' با نادرخان آشنا شدم..
کتابهای دیگری‌ هم از ایشان خواندم،
ولی قلم شاعرانه و توصیفاتشان برایم جالب نبود!
تا درنهایت به این کتاب رسیدم ..
کاش از اول با همین کتاب شروع می‌کردم!


برجاده های  آبی سرخ ، تصویری‌است کمرنگ از مردی که قامت بلند ،سینه‌ی ستبر ،اخلاق تند و وطن دوستی آن قلم را جواب می‌کند..

میر مَهنای دوغابی ، اصلی‌ترین شخصیت این کتاب است، سردار بی پروای دریای جنوب که تاریخ، بسیار به او بدهکار است...
شاید بهتر باشد بگویم میر مَهنا یک حادثه‌ی عظیم و تاریخی است نه فقط سردار بی پروای دریای جنوب...

تاریخ از آن جهت به این سردار عزیز ما بدهکار است که او‌ را به عنوان دزد دریایی، غارت‌گر، قاتل و نه میهن پرست بلکه کسی که علیه ایرانیان جنگیده، معرفی کرده است..

'ولی حال وقت آن است که تاریخ از نو، آنگونه نوشته شود که انسان‌ها را به کار آید نه مورخان و شاهان را...'

مجموعه‌ی برجاده های آبی سرخ 
فقط داستان میر‌مَهنا نیست،
بلکه از جای جای وطن،
از وکیل خان زند، شاهرخ میرزای افشار ، آزادخان افغان، آقا محمدخان قاجار و اجانب ساکن در ایران می‌گوید..

شخصیت‌ها، ماجرا های زیاد و متنوع باعث شده تا هرچه به آخر کتاب نزدیک تر می‌شویم، از میزان پرداختن به قهرمان کتاب کم شود..(درکل به نظرم جلد اول و دوم بسیار قوی تر بودند)
و چقدر حیف که آقای ابراهیمی فرصت نکردند این اثر را آن طور که می‌خواستند به پایان برسانند:(((

 یک ماه با این مجموعه، شخصیت ها و قلم سرشار از احساس آقای ابراهیمی زندگی کردم و دلم برای تک تک توصیفاتشون تنگ خواهد شد :)🤍
          
            به نام خدا
۱
کتاب را ۱۲ مردادماه از شهر کتاب مرکزی تهران خریدم و یک‌نفس تا بامداد ۱۳ مرداد خواندمش. کتابی نیست که نیاز به درنگ داشته باشد و خوشخوان است. البته که حاشیه‌نویسی لازم دارد.
۲
برای من که زمان وقوع قصه کتاب - قتل دو کودک توسط دو نوجوان - اول دبیرستان بودم، کتاب مرور بخشی از زندگی‌ام است. حافظه خوبی دارم و طبیعتاً نسبت به سوژه اگاهی نسبی. کتاب برای من، چند نکته معدود اضافه داشت فلذا راضی‌ام نکرد اما ممکن است برای متولدین مثلاً ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۵ به بعد که خاطرات محوی از آن واقعه دارند جذاب‌تر باشد.
۳
سپیده و محمدرضا، دو کودک کم‌سن‌وسال، ۱۲ دی‌ماه ۱۳۷۵ توسط خواهرشان سمیه و با هم‌دستی شاهرخ، دوست‌پسر سمیه، به قتل می‌رسند. شاهرخ و سمیه در زمان قتل کمتر از ۱۵ سال سن دارند. حتی الان هم، این قتل جنجالی و تکان‌دهنده است چه رسد سال‌های بی‌خبری و معصومانه دهه هفتاد. کتاب روایت صفر تا صد این پرونده است.
۴
یک پرسش اخلاقی که نویسنده کتاب هم با آن مواجه بوده ولی خیلی به آن نپرداخته این است: چقدر مجازیم به این قصه‌ها بپردازیم وقتی هنوز بخشی از سوژه‌ها در قید حیاتند و مشغول زندگی خود؟ چون شاهرخ و سمیه پس از قتل و محاکمه با گذشت ولی‌دم، سال ۱۳۷۸ از زندان آزاد شدند و اکنون کامله‌مرد و زنی هستند چهل‌ساله و جایی مشغول زندگی. پدر و مادرهایشان هم. آیا چاپ کتاب یا انتشار پادکست یا مستندی درباره آن واقعه، برهم‌زدن زندگی کنونی آن‌ها نیست؟ پرسشی مهم که گمانم پاسخ قاطعی ندارد. مگر آن‌که، ساخت و یا نشر این کتاب‌ها را بخشی از تدوام مجازات معنوی جرم آن‌ها تلقی کنیم که ذات جرم‌هایی چون قتل است. خاصیت زیستن روی کره زمین.
۵
کتاب البته که ناقص است. نویسنده نخواسته ابعاد ناگفته پرونده را بیان کند. به هر دلیلی که هر دلیلی باشد باز مانع جامعیت کتاب است. برای مثال، در زمان وقوع قتل، شایعه بود شاهرخ و سمیه تحت تاثیر فیلم سینمایی قاتلین بالفطره، ساخته الیور استون بودند. ردپایی از این، در کتاب نیست. یا نحوه آشنایی دقیق‌تر شاهرخ و سمیه، روز قتل، نظرات بازپرس، بازجو و..چیزهایی هست البته ولی خیلی مروری و پرده‌پوشانه
۶
کتاب مروری نسبتاً خوب بر حال‌وهوای اجتماعی آن دوران و وحشت خانواده‌ها دارد. تبعات قتل بر مدیران مدارس، فرصت‌طلبی روزنامه‌ها، نقایص قضایی رسیدگی به پرونده و..
۷
البته که حدیث نفس نویسنده و طیف ناشر، چشمه، در سراسر کتاب قابل ملاحظه است و زیادی توصیفات احساسی و داستان‌نویسانه.
۸
خواندنش را برای یک‌بار توصیه می‌کنم.
          
            «وقعة الطفّ» از جهات بسیاری شیوا و نمونه است. از آن کارهای جذابی است که می‌شود به‌عنوان یک اثر ناب در حوزۀ اسلام‌شناسی از آن یاد کرد. کتابی است که اگر خود را در جریانِ آن قرار دهید و با ادبیات و اصطلاحات آشنا باشید از تجربه‌های به‌یادماندنی‌تان خواهد شد. با این حال یکی دو ضعف کوچک هم دارد، که در ادامه به‌شان اشاره می‌کنم. در ادامه ذیل دو عنوان کتاب را معرفی می‌کنم: داستان کتاب، و بخش‌های اصلی کتاب.

1. داستان کتاب
ابومِخْنَف یکی از قدیمی‌ترین تاریخ‌نگاران است که عمدۀ روایت‌های مکتوبِ موجود (تاریخ طبری) از واقعۀ عاشورا از اوست. فعالیت‌های او در زمان امام سجاد و امام باقر و (اگر اشتباه نکنم امام صادق) علیهم السلام ذکر شده است. او شیعه است (در مقابلِ سنی، و در کنارِ امامی، امامی به کسی می‌گفتند که از شیعه بالاتر است، زندگی‌اش را بر مبنای امامِ معصوم (ع) تنظیم می‌کرده است. شیعه در زمان معصومین صرفاً به‌معنای مُحبِّ امامان اهل‌البیت (ع) به کار می‌رفته است). آنچه را او روایت کرده است هُشام کلبی در قالب «مَقتَل الحسین ع» به نام استادش، ابومخنف، جمع‌آوری کرده است. از مقتل ابومخنف تا قرن هفت هجری گزارش شده است، اما بعد از آن گویا معدوم شده. به هر ترتیب، روایت ابومخنف قدیمی‌ترین روایتِ موجود از کربلا به حساب می‌آید. اما این کتاب چه کرده؟ نویسنده (یوسفی غروی) آمده از تاریخ طبری روایت‌هایی را که به ابومخنف منتهی می‌شده برداشته و در قالب مقتل الحسین (ع) بازسازی کرده. البته داستان به همین راحتی نیست. نویسنده آمده هم اصلِ روایات، یعنی متن و صحت و سقم آن، را بررسی کرده (در این مسیر از بیشتر مقتل‌ها، سُنن‌ها، روایات منتهی به اهل‌بیت و حتی ادبیات و عُرف رایج آن زمان هم استفاده کرده) و هم سندهای روایات ابومخنف را، یعنی آن کسانی که از آن‌ها نقل می‌کند تا به واقعۀ کربلا و روایتِ آن برسد.

2. بخش‌های اصلی کتاب
کتاب سه بخش کلی دارد، که همه‌ش خواندنی است.
2.1. مقدمه‌های مترجم و نویسنده. این دو مقدمه دربارۀ شیوۀ نگارش و ترجمۀ کتاب است. مترجم نشان می‌دهد فقط مترجم نیست، محققی است که این کتاب را ترجمه کرده. حتی در برخی از پاروقی‌ها بخش دوم (بخش اصلی کتاب) نکاتی، از مصاحبه‌های شفاهی با نویسنده، را آورده است. با این حال، مقدمۀ نویسنده خواندنی‌تر بود. جدای داستان ابومخنف، کتابش و شیوۀ بازسازی‌اش، در سیزده چهارده صفحه راویان را، در شش دسته، آورده است. در این تقسیم ملاک او حضور در کربلا، واسطه یا بی‌واسطه‌بودن، و تعداد روایان است. علاوه‌براین نشان داده است که ابومخنف از هر راوی چه روایت‌ها و «ما وَقَع»هایی را گرفته است.

2.2. بخش اصلیِ کتاب، متن بازسازی شده. سیر تاریخیِ مقتل ابومخنف مفصل است، صرفِ گزارش‌های واقعۀ عاشورا نیست. از امام حسین در مدینه می‌‎آغازد که با مرگ معاویه و زمامداریِ یزید زیر ذره‌بین و فشار حاکمیت می‌رود تا وقتی که خاندان امام (ع) به مدینه باز می‌گردند. به‌اجمال این سیر را می‌توان بیان کرد: امام در مدینه، حرکت به مکه، ورود مسلم به کوفه، خروج امام از مکه، منزلگاه‌های بین راه، خروجِ ابن‌سعد برای جنگ با امام، حوادث شبِ عاشورا، صبح روز عاشورا، نبرد (شهادت‌ها و ما وَقَع)، اُسرا در مجلس ابن‌زیاد، حرکت به شام، اهل‌بیت در مدینه). این مسیر برابر است با چیزی که امروزه می‌دانیم، خودِ وقایع و گفت‌وگوها نیز تقریباً با آنچه امروزه مطرح است برابری می‌کند (البته اگر مشهورات بی‌اعتبار و روضه‌های عوام‌پسند را کناری رها کنیم).

2.3. بخش اعلام و فهرست‌ها. کتاب تا به اینجا بسیار محققانه است، از جهت بازسازی متن و اَسناد.قسمت آخر همچنان محققانه است، یعنی با چند فهرست ساده روبرو نیستیم. علاوه‌بر فهرست‌های مکان‌ها و آیات و احادیث و ضرب‌المثل‌ها و اشعار، فهرست اعلامِ هفتاد و هشت صفحه‌ایِ کتاب محققانه و جذاب است. داستانِ همۀ اعلام را آورده، و این از دو جهت بسیار گیرا است، هم برای کسی که در پی بررسی‌های رجالی است، و هم برای مخاطب عامی که داستان اشخاصِ دخیل در این روایت‌ها برایش موضوعیت دارد و به‌نحوی توجه‌ش را جلب می‌کند.

البته وقعةالطف بی‌ایراد نیست، اگرچه ناچیز باشد. نمی‌دانم چه مسأله‌ای در میان بوده که متنِ عربیِ را نیاورده است. حتی برای امثالِ من، که شاید پی‌گیرِ داستان باشیم، موجه و مهم هم نیست که برویم در تاریخ طبری متنِ روایات را ببینیم، اما اگر در بخشی مجزّا هم چاپ می‌شد خالی از لطف نبود. البته این ایراد در برابر حُسن‌های کتاب چیزی به حساب نمی‌آید.
و به‌عنوان نکتۀ آخر، این کتاب یک تفاوت اساسی دارد با مقتل‌های دیگر (مانند لهوف ابن طاووس)، وجهِ تاریخ‌نگاری ابومخنف غلبه دارد، البته که ابومخنف مُحبّ اهل‌بیت است و وقتی ذکر شهداء کربلا می‌کند ابراز اندوه هم می‌کند، اما بنای او نوشتنِ تاریخ کربلا است (گزارش کرده‌اند اساسِ همّت او نگاشتنِ تاریخ اهل‌بیت (ع) بوده است). اما باید توجه داشت که مخاطبان مقتل‌ها و روضه‌نامه‌هایی مانند لهوف با این کتاب نمی‌توانند لزوماً  آن ارتباطِ عاطفی و عقیدتی را داشته باشند. قید «لزوماً» را از جهت اینکه خودم تاحدی توانستم آن ارتباط را داشته باشم به کار بردم. حال در این میان جایگاه کتاب‌هایی مانند «الخائص الحسینیة» علامۀ شوشتری کجاست منوط می‌شود به بحثی دیگر در جایگاهی دیگر.

*روایت در اینجا روایت‌های تاریخی است، نه لزوماً روایت‌های که به معصومین (ع) برسد.
** یک مطلبِ مریض هم در پس ذهنم کلنجار می‌رود، «تاریخ» و مسألۀ واقعیت. شاید بعدها با کتابی دیگر به آن فکر کردم.