یادداشت مجید اسطیری

                چون در یک گفتگوی مجازی بحث مقایسه این رمان با کلیدر پیش آمد من در سه محور این دو رمان بزرگ را مقایسه میکنم. توجه داشته باشید اگرچه سعی کرده ام دقیق باشم از خطا و سلیقه ای نگاه کردن مبرا نیستم:

- توجه به سنت ها
عرض کنم در زمینه سنتهای روایتگری ما گمان میکنم هر دو رمان کاملا اصیل هستند. یعنی نوع روایتگریشان به نوع روایت های سنتی ما گره خورده. مثلا آتش بدون دود با آن شروع طوفانی اش و چهره ای که از قهرمانش ترسیم میکند حسین کرد شبستری را به یاد می آورد و کلیدر نه با قهرمان بازی بلکه با توجهش به طبیعت در توصیف آن سبک خراسانی را به خاطر میآورد.

- واقع گرایی
البته که کلیدر بیشتر به واقعگرایی وفادار است و این را در جای خالی سلوچ هم میشود دید و باور نویسنده به اصالت روایت صادقانه تا آنجاست که در روایت پلشتی ها هیچ چیز را فروگذار نمیکند و اجازه میدهد بهش برچسب تقلید از ناتورالیسم امیل زولا بزنند. اما نادر با نگاه رمانتیکش (که گاهی پهلو به پهلوی سانتی مانتالیسم میزند) صحنه ی عاشق شدن گالان به سولماز را دقیقا طوری قدسی طراحی میکند که بدانیم بدیلی برای صحنه آب تنی مارال و دید زدن یواشکی گل محمد ساخته است. من مرددم طرف کدام را بگیرم. هرچه هست دست نادر از میان نوشته اش پیداشت اما دولت آبادی بهتر خودش را مخفی کرده.

- مردم
تا اینجای کار که فقط جلد اول آتش بدون دو را تمام کرده ام میتوانم گواهی بدهم این اثر هم مثل کلیدر به مقام شامخ «مردم» احترام میگذارد و صلاح و انتخاب مردم را بالاتر از صلاح و انتخاب نخبگان و قدرتمندان و روشنفکران مینشاند. پس باز هم هر دو را ستایش میکنم
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.