یادداشت‌های زهرا قرهی قهی (53)

          خانم مرعشی قلم زیبایی داره ؛ ساده و روان 
ولی انگار دوست داره با روان خواننده بازی کنه ؛ هم تو کتاب پاییز فصل آخر سال است این حس میشد هم الان 

بچه ای که بی دفاع و مظلومه که بدبخته ؛ کسی نمیخوادش ؛ که تمام داستان دلت برای این طفل معصوم یه جوری مچاله شه که حالت تاسیان بشه 😶
 
چرا خانم مرعشی ؟!! نکن این کارها رو خواهر من ☹
هر چی بدبختی بود سر این خانواده و اون طفل معصوم هاش آوردی 🤦🏻‍♀️
        

          متن روان و موضوع کتاب جذبم کرد ؛ جوری که تو ۴ ، ۵ ساعت کتاب تموم شد 😍

ولی آخر کتاب یه جوری بود ، یه جوری که من خیلی دقیق نفهمیدم که الان خوشم اومد از کتاب یا خوشم نیمد 😂 در همین حد بلاتکلیف ولم کرده وسط زمین  و هوا 😅

البته از اول کتاب پیدا بود آخرش این جوری میشه چون همون اول کتاب نویسنده از زبان شخصیت اول داستان که اونم نویسنده اس میگه که من پایان داستان رو این مدلی دوست دارم 

در کل هم  خوشحالم که خوندمش و هم خوشحالم که از کتابخونه امانت گرفتم و هزینه ندادم بابت خریدش 😂
        

          جذاب بود برای من ؛ هم قلم نویسنده ، هم قلم مترجم 👍🏻

حس کارولین حس جالبی بود ؛ هر چند هیچ وقت داستان نلا و الیزا رو به زیبایی ما درک نمیکنه

کتاب اوج خاصی نداره که بگم یه جاییش خیلی هیجان داشت و همینطوری آروم آروم روایتش رو میگه
        

          دید من به خودم و آدمهای اطرافم  به دو بخش ؛ قبل از خوندن این کتاب و بعد از خوندن این کتاب تقسیم میشه 

من این کتاب رو به توصیه مشاورم خوندم و منو مجبور کرد که در حضوری جمعی خلاصه کتاب رو بگم ؛ برای همین چند بار و با دقت خوندمش و خیلی کامل و جامع به دلم نشسته 🙂

با خوندن این کتاب بسیاری از رفتارهای آدمها برامون قابل درک میشه و دیگه خیلی سخت و پیچیده به آدمها و برخوردشون با خودمون نگاه نمیکنیم 🙂
        

          جلد سوم رو تو یه روز کامل خوندم ؛ انقدر که داستان هیجان داشت برام 😅

کتاب عالی بود ؛ توصیفاتش ؛ هیجانی که وارد میکرد ؛ منطقی که باهاش پیش برد داستان رو ؛ همه چیش عالی بود 

داستان سنگینیه ؛ تقریبا ۱۵۰۰ صفحه اس ؛ ولی ارزشش رو داشت ؛ حتی حس میکنم ارزش یه دور دیگه خوندن رو هم داره ✌🏻
        

          هیجان زده ام و مشتاق که جلد سوم رو شروع کنم 🙂

کنت دومونت کریستو نابغه اس خدایی 😂 من بودم در لحظه با چندتا الماس می‌کوبیدم تو چشم بدخواهان ؛ این مرد انقدر دقیق نقشه میکشه اجرا میکنه 😅
        

          جذاب شروع شد و با توصیفات زیبا ...
در حدی که تو صحنه فرار از زندان ، صدای تپش قلبم رو میشنیدم 😅 هیجانم هم  در حد شهربازی بالا بود 😂
هنوز دو جلد تا پایان داستان مونده .. پیش به سوی جلد دوم ✌🏻
        

          جلد دومی بود که داستان رو صرفا باز تر کرد ؛ خیلی جای بهتر نوشته شدن داشت 
میتونست داستان رو از ۵ سال بعد بگه و یه زندگی مشترک رو با یه زندگی مشترک مقایسه کنه ولی خب سلیقه نویسنده نبوده 😅

        

          بار دومه این کتاب رو میخونم 
دوستش دارم ، رمان ساده و بی تکلفیه ؛ این بار هم به اندازه بار او ل چسبید. با این تفاوت که حالا میخوام جلد بعدیش رو شروع کنم 😄
        

          من هنوز تو شک پایان کتابم 😶

چرااااا آخه؟!! 

شاکی ام ؛ کتابی که به سختی شروعش کردم ؛ کم کم برام مزه کرد ؛ به مرحله وابستگی رسید ؛ چرا باید تو ۵ صفحه آخر در اوج ؛ این مدلی تموم شه 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

واقعا که میشل ؛ به ظرافت جوجه تیغی بود 😍
        

          کتاب خیلی آرومی بود ؛ هیجان خاصی نداشت ولی جذاب بود 😍
انگار روحم وسط دریا گیر افتاده بود و باید کتاب تموم میشد و این هنر قلم همینگوی هست 😍

این دومین کتابی بود که از زبان یه پیرمند بود و برداشت من اینه که کلا در پیری همه چیز رنگ و بوی آرامش داره 🙂
        

          عالی عالی عالی 🥲

پا به پای زنهای اینگل ساید ؛ احساست مختلف رو تجربه کردم 
دو ماه من با ۸ جلد کتاب آنه شرلی گذشت 😍

اولین بار تو ۱۶ سالگی عاشق رنگی رنگی بودن طرح جلدش شدم 
و حالا تو ۳۴ سالگی این رویا رو تیک زدم 😍
        

          این کتاب خیلی با خانواده بلایت کاری نداشت 
بیشتر داستان حول بچه های کیشیش میگشت 😊

و اینجاست که نویسنده بار دیگه به من ثابت کرد که مهم نیست راجع به کی مینویسه ؛ قلمش قدرت  داره 😁

به اندازه همه جلدهای قبلی با این کتاب حال کردم 😍
        

          پایان کتاب ۵ ؛ اینگل ساید برای من جای غریبی بود ؛ دوست نداشتم آنی از خانه رویاها بره ؛ گفتم بسه دیگه خونه بمونید همینجا 
ولی یهو با ۶ تا بچه قد و نیم قد مواجهه شدم 😂

بیشتر این کتاب از دید بچه های آنی هست و چقدر زیبا دنبای بچگانه با مادری امن رو به تصویر میکشه 😍

فقط اون بخش که نن حرفای دوستش رو باور کرد و فکر کرد دختر خانواده نیست 😍🥲
        

          این کتاب فوق العاده بود 😍
انگار که با این آدما هم قوم و قبیله ام 😍
دلم برای کاپیتان جیمز و فانوس دریایی تنگ میشه 🥲

و جالب این که بعد از این کتاب جزیره رو تو گوگل مپ پیدا کردم ؛ دیدن اسم های آشنا و عکس های واقعی جزیره خیلی برام جذاب بود😍
        

          اول این کتاب با نامه های آنی شروع میشه ؛ با خودم گفتم دیدی بلاخره خود نویسنده هم خسته شد و از شور و صفا افتاد داستان 🤦🏻‍♀️

ولی بعد از چند فصل دوباره اوج گرفت و عالی پیش رفت ؛ جوری که آخر داستان من هم خوشحال بودم که آنی عروس میشه هم ناراحت بودم از ویندی پاپلرز میره 😁
        

          نمیدونم قلم منتگومری چه جادویی داره که هر کتابی از کتاب قبلیش قشنگتر میشه 😍
برای من پر از هیجان بود این کتابش 😁 مخصوصا خواستگار های آنی 😁
        

          برای من جذاب تر از جلد یکش بود 😍
توصیفات کتاب رو خیلی دوست دارم ، قشنگ حس میکنم تو اون لحظه و اون شرایطم 
        

          کتاب خیلی زیبا و لطیفی بود 😍
هر بار با هر احساس آنی خندیدم و گریه کردم
توصیفاتشم دوست داشتم 😍

من صوتی این کتاب رو از طاقچه با خوانش خانم پاک ذات گوش دادم ؛ صدا و لحنشون زیبایی کتاب رو چند برابر کرد 🙂
        

          من دو بار این کتاب رو تا صفحه 100 خوندم ولی نمیشد که ادامه بدم 
دیگه تصمیم گرفتم که بی خیالش بشم و اهداش کنم که تو طاقچه صوتی کتاب رو دیدم

الحق که عالی بود ، با خوانشش تونستم خیلی خوب با  کتاب کنار بیام و در کنارش خودم رو جای نینا بذارم و توی یه سال کتابخوانیش سهیم باشم