یادداشتهای نازی (24)
1404/5/6
خیلی کتاب عجیبی بود. اصلا نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. شخصیت اصلی نسبت به هیچ چیزی هیچ حسی نداشت. اصن براش فرقی نداشت با کی ازدواج کنه، زندگیش چطور بگذره، کی بمیره هیچی. و این واقعا غیرقابل باور بود. چطور یه نفر اصلا هیچ چیزی کمترین اهمیتی براش نداره؟ و این واقعا حرص منو درمیاورد. فقط به این دلیل ادامهش دادم که تموم بشه.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/17
کلا کتابای رمان ایرانی( نه همشون ) سلیقه من نیستن. تو کل داستان همش اتفاقات غمانگیز میفته و دختر آروم و خیلی با ایمانی داریم که هیچ شکایت و اعتراضی نمیکنه کلا اجازه میده بقیه و به خصوص خانواده هر بلایی میخوان سرش بیارن. فقط بلده به خدا اعتراض کنه. آخرشم یه اتفاق میفته بدتر از بقیه و شخصیتهای خوب و مثبت میمیرن و در حد مثلا ۱۰ صفحه آخر دوتا زوج اصلی بهم میرسن و با جمله طلایی کتاب تموم میشه: تا الان بدبختی بود، از الان به بعد خوشبختیه.😐
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/14
حقیقتش نمیدونم چند ستاره باید بدم. از طرفی باید بگم بخش معمایی و ترسناکش واقعا جذاب و گیرا بود. تا آخرش نمیتونستم حدس بزنم و پلات توییستش واقعا متعجبم کرد. ولی از طرفی نویسنده واقعا داشت ذهن خواننده رو به این سمت میکشید که ازدواج خیلی بده و هیچ عشقی پایان خوشی نداره و در هر صورت به خیانت ختم میشه. و پایانش از دو جهت بهم شوک وارد کرد. یکی بخاطر اینکه بلاخره معمای داستان حل شد و همهچی رو فهمیدم، و یکی هم بخاطر اینکه دوتا شخصیت اصلی برگشتن باهم با وجود خیانتی که بینشون بود. بنظرم این برگشتنشون پیش هم اصلا واسه هیچ کدومشون قابل قبول نبود. نمیدونم شاید باید بیشتر رو قسمت معمایی داستان تمرکز کنم اما خب روابط بین شخصیتها و طرز بیانش توسط نویسنده برام اهمیت زیادی داره که باعث میشه از ستارههاش کم کنم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/14

دختر مهتاب جلد 1
0.0
136
نمیخوام هیت بدم ولی باید بگم به عنوان یه رمنتزی خون این کتاب مزخرف محض بود. کاملا قابل پیشبینی بود و خیلی کلیشهای و بیخود. و نگم از روابط بین شخصیهای اصلی. عشق بین لیوای و شینگین خیلی بیمعنی و ناجور بود. به طوری که من فکر کردم دختره چون از اول عمرش هیشکی جز مادرش و خدمتکارشون ندیده و این اولین پسریه که تو عمرش دیده، بخاطر همین یه حسی بهش پیدا کرده که نمیشه اسمش رو عشق گذاشت. در کل از مثلث عشقی بدم میاد، اما خب اکثرا یه منطقی دارن. تو این مثلث عشقی، دختره اول به قول خودش عاشق لیوای میشه. اما وقتی لیوای شرایط بودن با شینگین رو از دست میده، شینگین خیلی سریع یکی دیگه رو جایگزینش میکنه😐😐 که اصلا همچین چیزی ممکن نیست اگه واقعا احساسات عمیقی به طرف مقابل داشته باشی. و جدای از این، حتی وقتی یکی دیگه رو جایگزین میکنه و باهاش اوکی میشه، هنوز به لیوای فکر میکنه و این واقعا مزخرفه. حتی یه جایی تو بغل ونژی به لیوای فکر میکنه🗿 و بگذریم از صحنههایی که نویسنده مدام سهتا شخصیت رو کنارهم قرار میده و شخصیت اصلی دختر رو مدام مجبور میکنه بین اون دوتا یکی رو انتخاب کنه که اونم معمولا اینکارو نمیکنه. انگار خیلی بدش نمیاد همزمان با جفتشون باشه. من با ادامه دادن این کتاب فقط به این نیت که شاد پایانش ارزشش رو داشته باشه، به خودم زجر دادم. پول و وقتم رو کاملا هدر دادم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/9
رمان متفاوتی بود با تمام داستانهای عاشقانهای که تاحالا خوندم. زوج جالب و جدیدی هم بودن، مخصوصا پسره خیلی غیرقابل پیشبینی بود. پایان کتاب هم واقعا چیزی نبود که انتظار داشتم. واقعا فکر میکردم عشقشون نتیجه بده و هردو نجات پیدا کنن، ولی خب این کتاب بهم نشون داد بعضی چیزا حتی با عشق هم عوض نمیشن. خیلی دوستش داشتم در هر صورت
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/3/23
خب توی این جلد که از زبان ترین هست، میخواد در واقع یه سری اعتراف کنه و به نوعی خودش رو تبرئه کنه. نمیدونم قصد نویسنده این بود که ما ترین رو ببخشیم یا بیشتر ازش متنفر شیم چون من به شخصه نه تنها نتونستم باهاش کنار بیام، بلکه بیشتر ازش بدم اومد. حتی تا آخر جلد سوم که همه به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردن و کدورت بین جود و ترین برطرف شد بازم من نتونستم ترین رو ببخشم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.