«دنیا همه چیز را در هم می‌شکند و در نهایت انسان‌های قوی در جهانی شکسته باقی می‌مانند»

«حقیقتاً عشق بیانیه ای خارق العاده است؛ شوق بودن چیزی به حساب آمدن و اگر مرگ فرا برسد دلاورانه مردن مُردن در حین تحسین شدن خلاصه مثل یک خاطره باقی ماندن »

«احساس میکنم هزار استعداد در من شکفته شده است. من به نوبت، فریبنده خندان سست و سودا .هستم من ریشه دارم ولی پرواز میکنم هر چیز ارزشمندی که در جریان است...
این هیجان انگیزترین لحظه ای ست که تا به حال تجربه کرده ام پرواز میکنم موج میزنم مانند یک گیاه در رودخانه جریان دارم به این سمت روان میشوم به آن سمت روان میشوم ولی ریشه دارم، تـا او بتواند نزد من بازگردد. میگویم بیا بیا.»

«اگر همه چیز نابود شود و او باقی بماند من هم باید بمانم؛ و اگر همه چیز باقی بماند و او نابود شود دنیا برای من به غریبهای بزرگ تبدیل میشود»

«هیچ زمانی مث زمان حال نیست تو بهتر از هر آدمی می دونی که فقط زمان حال برای ما تضمین شده است.»

«تو به تنهایی ترکیبی از تمام رنگها در درخشان ترین حالتشان هستی»

«باشد که چشمانت به خورشید برود و روحت به باد... تو مجموع روشن ترین تن رنگی ترکیب تمام رنگها هستی»
        

          مرگ، سوگ، غم از دست دادن یک عزیز، پوچی، خودکشی، بازگشت به زندگی، امید، تغییر و...
این جمله رو چند وقت پیش جایی خونده بودم که خودکشی، جان بیش از یک انسان رو میگیره و خب حقیقت داره... کنار اومدن با مرگ عزیزان سخته، مخصوصا اگر از روی ناچاری خودشون جان خودشون رو گرفته باشن...
        

          چقدر برچسب هایی که به بقیه میزنیم حس بدی بهشون میده، درونشون رو تاریک میکنه، خودشونو بی ارزش میدونن و شاید دیگه هیچوقت تعلق داشتن رو احساس نکنن
کاش میشد قبل اینکه دهنمونو باز کنیم یه درصد احتمال بدیم که شاید آخرین باری باشه که قراره با طرف مقابل حرف بزنیم
کاش میشد سنجیده تر درباره بقیه و رفتارشون نظر بدیم و حرف بزنیم چون واقعا ما هیچی نمیدونیم، نمیدونیم هرکس پشت لبخندش و رفتاراش چه افکاری رو پنهان کرده