خلاصه کتاب:
داستان دو زن، دو زن افغانستانی با شرایطی متفاوت که دست روزگار زندگی هرکدوم رو جلو میبره.
نظر شخصی و بررسی:
شخصیتپردازی لایهای کتاب رو واقعا دوسداشتم.
اینکه از ابتدای هر دو شخصیت اصلی رو میدونیم و بعد جلو میریم و میدونیم علت هر رفتار و هر خصیصه اونا چیه واقعا جذاب بود برام، مثل بقیه کتابایی که این مدل رو دارن.
کتاب از نظر تاریخی بازه اواخر حکومت ظاهرشاه تا سقوط اولین حکومت طالبان رو شامل میشه.
اطلاعاتی که از کودتاها و انقلابها، جنگ شوروی و آمریکا داخل افغانستان و جنگهای داخلی بین گروهای کمونیستی و مجاهدین مذهبی داشت واقعا خوب بودن و برا من که یه شناخت نسبی از تاریخ معاصر افغانستان داشتم واقعا مفید بود.
درمورد توصیفات کتاب از جامعهی افغانستان، واقعا بینظیر بود.
جامعهای سنتی که زن، به شدت شیانگاری میشه و باید زیر برقع و توی خونه زندگی کنه.
جامعهای که با اومدن طالبان روی کار بدتر میشه و به توصیفاتی میرسه که توی کتاب سرگذشت ندیمه از سرزمینش به نام گیلیاد گفته شده. زنها با کوچیکترین کاری مجازات میشن و چیزی به اسم آزادی ندارن.
جامعه محدودی که اسرای خودش رو مجبور به مرگ یا تطبیق با شرایط میکنه.
و مفاهیمی که همگی در کتاب با شخصیتی که نماد اون مفهومه شرح و نمایش داده شدن . کودکهمسری، نبود آزادی زنان، تجاوز، سختی زندگی فرزندان نامشروع و...
روند داستان خوب بود اما به شدت اعصابخورد کن و غمگین.
بالاخره کتاب نمادی از زندگی میلیونها زن آزاردیدهی افغانستانه و حقایقی رو روایت میکنه که ما به عنوان مخاطب خاورمیانهای خیلی بهتر از بقیه درکش میکنیم.
نقاط اوج زیادی داشت کتاب.
نقاطی که سرعت کتاب ده برابر میشد و مثل یه سکانس فیلم تصاویر از جلوی چشمت رد میشد و فقط میخواستی ببینی ته این جاده به کجا میبردت، دره یا قله.
قلم نویسنده رو دوسداشتم.
روون بود و آدم رو با خودش همراه میکرد. اما کتاب کتاب سختی بود. سخت بهخاطر محتوا و تلخیای که محکم سیلی میزد به گوش آدم
بعدا بازم از خالد حسینی میخونم ولی با فاصله زیاد چون واقعا استهلاک خوندن کتاباش زیاده.