یادداشت علی

علی

علی

1404/5/26

        این کتاب برام عزیز بود و با خوندن مجدد برام عزیزتر شد

داستان یک خاندان، خاندان بوئندیا از آغاز تا اخر کتاب.
از شروع سفر خوزه آرکادیو بوئندیا و همسرش اوروسلا به روستای ماکوندو که خودشون تاسیسش کردن همراه میشیم و جلو میریم و درکنار این خانواده زندگی میکنیم.
فضاسازی مارکز به قدری زیباست که انگار ما نیز یکی از ساکنان ماکوندو هستیم و اونجا زندگی میکنیم.
توصیفاتش از ماکوندو و روند پیشرفتش که چیزها رفته رفته به این روستا اضافه میشن و در اخر هم به شهری پر جمعیت تبدیل میشه.
زندگی مردم، کشیدن خط آهن، اومدن خارجی ها و ماجراهای شرکت موز و همه چیز مثل یک شهروند برام قابل حس بود.

شخصیت سازی کتاب دوسداشتنی بود. آدم های زیاد، با داستان های مختلف. علایق زیاد، عشق و مرگ و سرگذشت های متفاوت.

صدسال تنهایی کتاب شلوغیه و سریع جلو میره، جوری که روند داستان یه قطاره و ما پیاده به دنبالش، اما این سرعت و شلوغی آزاردهنده نیستن و همراهی باهاش لذتبخشه
از ابتدای کتاب و نسل اول خاندان بوئندیا تا نسل های ۵ و ۶.

توصیفات مارکز از زندگی، عشق، خیانت، جنگ و مرگ‌ها واقعا قشنگن.
شخصیت هایی که سمبلی از عشق، فداکاری، حسادت، ازخودگذشتگی و موارد دیگه هستن
و داستانی که گوله کاموایی هست برای خودش؛ گوله کاموایی از داستان های مختلف شخصیت ها که درهم پیچیده شدن.

ماجرای شرکت موز و سختی های بومی ها دربرابر خارجی‌های صاحب شرکت چیزیه که حقیقت تاریخی حساب میشه و اشاره مارکز بهش واقعا به‌جا و زیباس، چرا که مرد‌م بومی آمریکای لاتین کم رنج نکشیدند از این دست خارجی‌ها.

نیمه اول کتاب برام هیجان بیشتری داشت و سریعتر خوندمش، ولی کلیت داستان جذاب بود و مفهومی.

صدسال تنهایی کتابیه که باید حداقل یک بار خوندش.
اثر پروانه‌ای  تصمیمات یک آدم به نسل های بعدش، تاثیرات اطرافیان و محیط، خانواده و فداکاری های یه عده از اعضا دربرابر بی تفاوتی عده دیگر و درکنار تمام این مفاهیم، یک داستان زیبای هیجانی، یک سفر که خواننده رو با کشتی خودش توی رودخونه داستان جلو میبره و لذتبخشه‌.

تا همیشه رفت جزو کتابای محبوبم و حتما بخونیدش اگه نخوندید
      
58

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.