معرفی کتاب پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده اثر کریسا برودبنت مترجم مریم رفیعی

پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده

پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده

کریسا برودبنت و 1 نفر دیگر
4.8
2 نفر |
1 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

18

شابک
9786001885075
تعداد صفحات
592
تاریخ انتشار
1404/2/15

توضیحات

        در پایان کژاری، تمام چیزهایی که اوریا زمانی حقیقت می‌پنداشت، نابود شده‌اند. او که اکنون در قلمرو پادشاهی خود زندانی شده و برای تنها خانواده‌ای که داشت سوگواری می‌کند و از خیانتی دردناک در بهت‌ و حیرت است، حتی از حقیقت خون و تبار خود هم بی‌خبر است. فقط از یک چیز اطمینان دارد:
به هیچ‌کس نمی‌تواند اعتماد کند، به ویژه به رین.
قلمرو خاندان شب هم از هر سو در محاصره‌ی دشمنان است. نجیب‌زادگان رین هیچ تمایلی به پذیرش یک پادشاه تبدیل‌شده ندارند، به ویژه پادشاهی که زمانی برده بوده. از سوی دیگر، خاندان خون
چنگال‌های خود را در قلمرو پادشاهی فرو برده و کم مانده آن را از درون متلاشی کند.
وقتی رین پیشنهاد اتحادی پنهانی را به اوریا می‌دهد، پذیرش این معامله تنها شانس او برای بازپس‌گیری پادشاهی و انتقام از معشوقی است که به او خیانت کرده. ولی برای این کار باید دست به دامان قدرتی باستانی و ویرانگر شود که با بزرگ‌ترین رازهای پدرش گره خورده است.
در حالی که اوریا گذشته‌اش را کندوکاو می‌کند و با آینده روبه‌رو می‌شود، مجبور است بین واقعیت خونین به چنگ آوردن قدرت و عشق ویرانگری که می‌تواند به سقوط او منجر شود، یکی را انتخاب کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده

یادداشت‌ها

نازی

نازی

1404/5/8

        بلاخره تموم شد و وای😭 نمیتونم باور کنم که دیگه تموم شد😭 من باهاش به معنای واقعی کلمه زندگی کردم. همراه اوریا جنگیدم، عاشق شدم، متنفر شدم، غمگین شدم، زیر سوال رفتم، رانده شدم، سقوط کردم، اوج گرفتم، معنای از دست دادن رو فهمیدم،  قدرتمند شدم، معنای دوست داشته شدن رو فهمیدم و فهمیدم که نقطه ضعف‌ها گاهی میتونن به نقطه قوت تبدیل بشن. این کتاب تمام انتظار من از یک کتاب فانتزی رو براورده کرد. نه داستان آبکی و چرت و پرت داشت، نه قابل پیش‌بینی بود، نه دست از سورپرایز کردنت برمی‌داشت و نه اجازه میداد ازش خسته بشی. نمیتونم باور کنم تموم شده و دیگه قرار نیست همراه اوریا تو اوبیتریاس زندگی کنم😭

پ.ن: اون نیم ستاره هم فقط بخاطر رین کم کردم🗿😂
بیاید قبول کنیم با اینکه با اوریا خیلی جنتلمن بود، ولی یکم رو مخ بود. یعنی چی که قبلاً دوبار عاشق شدی مرد؟ حرمسراست مگه؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

84