یادداشت‌های Rozgold ⁶⁹ (22)

Rozgold ⁶⁹

Rozgold ⁶⁹

6 روز پیش

        به نام او:)

کتاب خیلی خوبی بود و از نظرم تقریبا بعد صفحه ی 100 داستان جذاب میشه. اوایل داستان بنظرم کمی کند بود ولی اخرش به طرز جالبی خوب پیش رفته بود. اما نظرم در مورد بعضی شخصیت ها ؛ 
جولیت: واقعا هم از خودش و مهارت هایی که داشت خوشم اومد
لوک؛ ازش متنفرم، میتونم بگم کسیه که با ابراز محبت دل میبره و سپس ترکت میکنه 
کاردن:لعنتی عاشقش شدم. اصلا مگه میشه تو این کتاب رو بخونی و ازش خوشت نیاد. 
ترین:از نظرم کسیه که برای نشون دادن خودش بین پری ها ، هر کاری میکنه و زیاد ازش خوشم نیومد. 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9

          به نام خدایی که در این نزدیکی است 

قبل خواندن کتاب با خودم فکر می کردم ایا واقعا بهشت و جهنمی وجود دارد؟ ایا روح من پس از مرگ، در عالمی دیگر به حیات خود ادامه میده؟... وکلی سوال های دیگر
دوست داشتم لحظه ای از این دنیای فانی به دنیای باقی سفر کنم ببینم که انجا چگونه است. با خود فکر می کردم که فقط نماز خواندن،ذکر گفتن، و چه می دانم از این کار ها برای ان دنیای ابدی کافیست . اما نه اشتباه فکر می کردم تمام کارهایمان از کوچک تا بزرگ در ان کتاب بزرگ ثبت خواهند شد، در اوایل کتاب نوشته بود اگر نماز هایتان پذیرفته شود تمام اعمال قبول است و اگر نمازهایتان قبول نشود... خدا نکند کسی به اینجای کار برسد.
در این دنیای مادی، گاهی اوقات با دیدن مرگ عزیزان و دوستان، به پوچی زندگی پی می‌بریم. با خود میگوییم فرقی نمی کند که باشی یک فقیر در کوچه خیابان یا یک پولدار در منطقه بالای تهران همه ی ما اخر میمیریم پس از ان در دنیایی چشم باز می کنیم که بابت تمام رفتار هامون بازخواست میشویم . در کتاب نوشته بود کسانی که دیگران را مسخره می کردند در قیامت حسرت زیادی خواهند کشید،با خود فک  میکردم که وای بر من،من این همه ادم را مسخره کردم نکند انها من را حلال نکند یا نوشته بود اعمال به نیت بستگی دارد و چه خوب که همه ی کار ها برای خدا باشد و نه برای ریا....
پس از خواندن کتاب ان طناب مرگ را دور گردنم بیشتر حس کردم، اگر خدا بخواهد با یک اشاره می تواند به زندگی من خاتمه بدهد و این چقدر ترسناک است. بعد از کتاب فهمیدم فقط فقط باید از خدا ترسید. بعد از کتاب از  خداوند خواستم که به من ایمانی عطا کند که در هر لحظه بدانم دنیای پس از مرگ وجود دارد و خداوند به تمام کار هایم اگاه است خواستم به من توانی عطا کند که در این دنیا، کارهای نیک انجام دهم تا در آخرت از پاداش آن بهره‌مند شوم.
باشد که در آن جهان، در کنار تو و در جوار رحمتت آرامش ابدی یابیم ان شالله.
حرف های زیادی داشتم ولی خب اینجوری باید یه کتاب در مورد تک تک صفحات کتاب می نوشتم. 
التماس دعا دارم ازتون. 🌱
*این کتاب را به همه توصیه میکنم چه مذهبی و چه غیر مذهبی. 
یاعلی:)
        

5

بسم رب الش
          بسم رب الشهداء و الصدیقین

 سلام بر آنهایی که رفتند؛ تا بمانند و نماندند تا بمیرند.
انسان‌ها و شخصیت‌ها و شهدای زیادی با تولای حضرت فاطمه زهرا(س) و توسل ومحب بودن نسبت به بانوی دو عالم به مقامات اعلا رسیدند و عاقبت به‌خیر شده‌اند که یکی از انان شهید ابراهیم هادی است.
ابراهیم هادی شهیدی گمنام و میهمان ویژه حضرت فاطمه زهرا(س) ‌است.
 کتاب شهید ابراهیم هادی فقط یه کتاب نیست که در کتابخانه ات در میان 100 ها نوع کتاب قرار دهی، از  این کتاب باید درس گرفت زیرا شهید ابراهیم هادی ، شهیدی سر تا سر اخلاق بود. از این شهید باید اخلاص، ایثار، ازخودگذشتگی... را یاد گرفت. 

*و اما نظر خودم ؛ . این کتاب اولین کتابی بود که من درباره شهدا خوندم کتاب عالی بود و هر صفحه اش را که ورق میزدم مرا مشتاق تر به خواندن میکرد. از نظرم این کتاب را نباید فقط یک بار خوند بلکه باید چندین بار خوند و ازش درس گرفت... 
«شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم»
        

6

                                   «بسم رب الشهدا والصدیقین»
کتاب یادت باشد عاشقانه ترین کتاب در مورد مدافعان حرم
کتاب  یادت باشد روایتی است عاشقانه از زندگی یک شهید مدافع حرم که پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت،پاییز سال ۹۱ عقد کرد، یاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتا یاییز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید
یادت باشد کتابی است که میشود ساعت ها با ان خندید و  شب ها با ان اشک ریخت. کتاب را که ورق میزنی انگار برایت همه شهدا تصویر میشوند و تازه میفهمی انهایی که فدایی زینب شدند، چقدر شبیه هم هستند. فرقی نمیکند اسمشان چه باشد! محمد بلباسی،محسن حججی   مصطفی صدر زاده، مهدی نوروزی یا حمید سیاهکالی و... اینها همگی یادشان بود تا ما  یادمان باشد راه، از اسمان میگذرد!. 
*ولی اگر بخوام نظر شخصی خودم رو بگم خب از نظر من کتاب خوبی بود ،در بعضی جاها انگار می تونستی نویسنده درک کنی مخصوصا از جایی که در مورد دلتنگیش صحبت میکنه و اینکه خیلی لذت بردم در مورد جایی که گفت منتظره تا اذانی که بله رو به حمید بده و به ایشون بپیونده. در کل کتاب عالی بود.

        

3

        میشه گفت عالی بود ولی جلد دومش بهتر از این بود فقط یک ایرادی که داشت این بود که خواننده اصلا نفهمید رن چجوری عاشق تور شد و چطوری بهش حس پیدا کرد... 
و بعضی صفحات جوری حرص اور بود که من خودم میخواستم برم رن رو بزنم، مخصوصا اخراش که ببر بهش حمله کرد و تور السکه رو فرستاد تا رن رو نجات بده یا موقعی که تور درباره علاقه اش به رن صحبت کرد تو همون شبی رن میخواست به برج غربی بره و اونجا رن با اینکه تور رو دوست داشت ولی بهش نگفت 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5