من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

معصومه رامهرمزی و 1 نفر دیگر
4.5
156 نفر |
48 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

446

خواهم خواند

63

شابک
9786229915325
تعداد صفحات
234
تاریخ انتشار
1399/11/15

توضیحات

        کنار زینب نشستم و صورت لاغر و استخوانی‌اش را بوسیدم، چشم‌های بسته‌اش را یکی یک بوسیدم. لب‌هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. قلبش نمی‌زد. روسری‌اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی را که از روسری بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند. زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. 
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

نمایش همه

یادداشت‌ها

          کتاب من میترا نیستم یک کتاب دخترونه ی شیرین و قشنگه اما یک قصه صورتی دخترونه نیست بعد از خوندن کتاب دیگه اون آدم سابق نمی شید.
شما دعوت هستید به شنیدن داستانی که از کربلا و امام حسین نشئت می گیرد.. داستانی که راوی اصلی آن مادر زینب هست، قصه قصه‌ی دختر چهارده ساله ای هست که قراره رفیقتون بشه، رفیقی که به دنبال عاقبت بخیر شدن شماست با نشان دادن راه به شما راه صبوری، راه از خودگذشتگی، راه تهذیب نفس و خودسازی..‌ دوست شما می خواد به شما بگه نیاز نیست حتما بزرگ باشی تا بهترین باشی می تونی کوچکترین باشی و بهترین باشی...می تونی ظرف وجودیت رو انقدر بزرگ کنی که حتی نامت رو هم از بزرگان وام بگیری و در زیر پرچم نامت بلند قدم برداری.
زینب به شما یاد می دهد که نیاز نیست در خط مقدم جنگ در مقابل گلوله و تانک بایستی تا شهید بشی می تونی در دل شهر خودت باشی و شهیده بشی..😭😭
فضای داستان بسیارعالی و نو بود تا الان فضای دوران دفاع مقدس رو به این صورت نخونده بودم.
درود خداوند بر روح پاک و بزرگ بانوی شهیده زینب کمایی🕊
زینب جان دست ما رو هم بگیر، ما رو به جایی برسون که اول تمامی کار هامون بر لوح دل بنویسیم او می بیند🥺 و در پایان بگیم: خانه‌ام را ساختم، باید بروم.😭
        

1