معرفی کتاب من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی اثر معصومه رامهرمزی

من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

معصومه رامهرمزی و 1 نفر دیگر
4.4
186 نفر |
54 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

552

خواهم خواند

70

شابک
9786229915325
تعداد صفحات
234
تاریخ انتشار
1399/11/15

توضیحات

        کنار زینب نشستم و صورت لاغر و استخوانی‌اش را بوسیدم، چشم‌های بسته‌اش را یکی یک بوسیدم. لب‌هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. قلبش نمی‌زد. روسری‌اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی را که از روسری بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند. زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. 
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی

نمایش همه

یادداشت‌ها

          کتاب "من میترا نیستم"
روایت‌هایی از زندگی شهیده ترور،زینب کمایی
نوشته خانم معصومه رامهرمزی 
نشر آوای کتاب پردازان
.......
در ابتدا عرض کنم که من ناچیز به خود اجازه نوشتن "نقد" را بر کتاب زندگی شهدا نمیدهم،چرا که در حدی نیستم که ایرادی از این کتب بگیریم؛هرآنچه گفته می‌شود صرفا بررسی ادبی کتاب با کمک گرفتن از تجربیات ناچیزم است و ان‌شاءالله که حمل بر بی ادبی ما نباشد.
کتاب "من میترا نیستم" زندگی شهیده را از زبان ۴ راوی روایت می‌کند.
خانم کبری طالب نژاد(مادر شهید)
خانم مینا کمایی(خواهر شهید)
خانم شهلا کمایی(خواهر شهید)
و خانم کچویی(مدیر دبیرستان محل تحصیل شهید)
کتاب نوشتاری بسیار شیوا دارد و نویسنده تلاش کرده عینا مطالب را طبق گفته راوی به رشته تحریر درآورد که این مهم به خوانش راحت‌تر کتاب کمک کرده و از سمتی حق راوی بعنوان همراه شهید در حیات مادی‌اش را حفظ کرده است.
جلد کتاب هم بسیار زیباست،البته نمی‌توان گفت چندان خلاقانه‌ است چرا که این مدل از جلد کتاب برای شهدای خانم یا کتبی که راوی آن مادر شهید است بسیار دیده‌ایم.
منگنه‌هایی روی جلد کتاب به صورت چاپ شده به چشم می‌خورد که من حقیقتا ارتباط آن با کتاب را متوجه نشدم.
اما درباره متن کتاب
راویان گوشه گوشه ارتباط خود با شهیده را مطرح می‌کنند و مخاطب را ذره ذره در عنصر پاک و معصوم وجود نازنین شهیده حل می‌کنند.طوری که انسان را به تفکری عمیق درباره خود و اعمالش وا می‌دارد و این پرسش را در ذهن مطرح می‌کند که "ما کجا و اینان کجا؟"
در آخر کتاب عکس‌هایی از شهیده و خانواده گرانقدرشان و نیز دست‌نوشته‌های شهیده از دفترچه‌هایی که در آن به نگارش خاطرات روز یا بررسی اعمال خود می‌پرداختند موجود است.
شعری که بسیار در این کتاب نظرم را جلب کرد و در یکی از نوشته‌های ایشان آمده بود این بود:
این جهان زندان و ما زندانیان
برشکن زندان و خود را وارهان
و به راستی که ما زندانیانی حقیر در زندان کوچک دنیاییم و اینجا مسافرخانه‌ای با زمانی محدود است و باید خود را برای زندگی جاودانه آخرت آماده کنیم.
در آخر باید بگویم:من ناچیز که باشم که خریدار تو باشم.
امتیاز من به این کتاب ۱۰ از ۱۰ است چرا که من سراپا تقصیر را بار دیگر به خود آورد و" گر به خود آیی به خدایی رسی"
به نیابت از شهیده زینب کمایی صلواتی برای سلامتی امام زمان ارواحنا له الفداء و تعجیل در فرج ایشان و صلواتی برای سلامتی رهبر مقتدرمان بفرستید.
و من الله توفیق
        

2

          کتاب من میترا نیستم یک کتاب دخترونه ی شیرین و قشنگه اما یک قصه صورتی دخترونه نیست بعد از خوندن کتاب دیگه اون آدم سابق نمی شید.
شما دعوت هستید به شنیدن داستانی که از کربلا و امام حسین نشئت می گیرد.. داستانی که راوی اصلی آن مادر زینب هست، قصه قصه‌ی دختر چهارده ساله ای هست که قراره رفیقتون بشه، رفیقی که به دنبال عاقبت بخیر شدن شماست با نشان دادن راه به شما راه صبوری، راه از خودگذشتگی، راه تهذیب نفس و خودسازی..‌ دوست شما می خواد به شما بگه نیاز نیست حتما بزرگ باشی تا بهترین باشی می تونی کوچکترین باشی و بهترین باشی...می تونی ظرف وجودیت رو انقدر بزرگ کنی که حتی نامت رو هم از بزرگان وام بگیری و در زیر پرچم نامت بلند قدم برداری.
زینب به شما یاد می دهد که نیاز نیست در خط مقدم جنگ در مقابل گلوله و تانک بایستی تا شهید بشی می تونی در دل شهر خودت باشی و شهیده بشی..😭😭
فضای داستان بسیارعالی و نو بود تا الان فضای دوران دفاع مقدس رو به این صورت نخونده بودم.
درود خداوند بر روح پاک و بزرگ بانوی شهیده زینب کمایی🕊
زینب جان دست ما رو هم بگیر، ما رو به جایی برسون که اول تمامی کار هامون بر لوح دل بنویسیم او می بیند🥺 و در پایان بگیم: خانه‌ام را ساختم، باید بروم.😭
        

2